فیروزه

 
 

گزارش یک جشن

به مناسبت سومین جشنوارهٔ «هنر آسمانی»

۱
«مشکل اساسی دنیای امروز این است که افراد نادان لبریز از اطمینان و اعتماد به نفس و افراد هوشمند پر از شک و تردیدند». برتراند راسل

۲
اعتماد به نفس و اندکی احساس دیده‌شدن؛ این‌ها تنها نتایج سه دوره برگزاری «جشنوارهٔ هنر آسمانی» است. جشنواره‌ای که پنج‌شنبه ۱۲ اسفندماه از ۹ صبح تا ۶ بعدازظهر اختتامیهٔ خود را طی کرد. دوسالانه‌ای که دبیرخانهٔ دائمی دارد (گرچه غیرفعال) و یک وب‌سایت بسیار ضعیف که حتی تا دیشب که این مطلب را می‌نوشتم، هنوز به روز نشده بود تا «دیگران» در جریان روند برگزاری جشنواره و برندگان نهایی قرار بگیرند؛ وب‌سایتی رنگین‌کمانی با فونت‌ها و رنگ‌های عجیب و غریب..با لوگوی گل‌درشت جشنواره که در میانهٔ هر مطلب ظاهر می‌شود. دوسالانه‌ای که وقتی کارش را آغاز کرد هنر مدت‌ها بود خود را بر فضای حوزه تحمیل کرده بود و دیگر از لسان این خطیب و آن عالم به فضای حجره‌ها راه یافته بود. دوسالانه‌ای که حالا باید راه رفتن مستقل را، سلوک ‌بزرگی‌کردن را یاد بگیرد. نه مانند آنچه تا کنون دیده‌ایم، بلکه آن گونه که شایستهٔ حوزهٔ صدسالهٔ قم است. نه آن‌گونه که دیگران می‌خواهندمان: در کنار خودشان، در میانهٔ دعواهایشان، مؤیّد برنامه‌هایشان، توجیه‌گر اعمالشان؛ آن گونه که خود می‌خواهیم: یک گروه بزرگ، یک بنگاه فرهنگی و هنری قدرتمند، یک لابی بزرگ برای تعیین و تغییر مسیر برنامه‌های فرهنگی و هنری ایران، یک ابزار قدرتمند اِعمال اقتدار فرهنگی ایرانی بر جهان اسلام. راهی بس دراز داریم ولی میسر؛ توشهٔ راه ولی کمی «بزرگی‌کردن» را یاد گرفتن است و مقدار زیادی اعتماد به نفس و بلندپروازی. تجربهٔ «اونجلیست‌ها» در آمریکا پیش روی ماست. ادامه…


 

فصل چیدن گردوها

به مناسبت سومین جشنوارهٔ «هنر آسمانی»

سومین جشنوارهٔ «هنر آسمانی» فردا برگزار می‌شود. همایشی که جانشین «کنگرهٔ شعر و قصه طلاب» شده است. جشنواره‌ای که نیت بنیانگذاران آن («خانهٔ هنر و اندیشه»ای که این روزها دیگر وجود خارجی ندارد؛ عزیزی که حالا حالاها متولیان هنر در حوزه، بدهکار آن ‌هستند)، مسئولان برگزاری آن، شرکت‌کنندگان آن همگی خوب است ولی این کافی نیست. جشنواره‌ای که تا کنون به برگزاری رقابت میان طلاب هنرمند در رشته‌های هنری مرسوم روزگار گذرانده است (که این کار البته در زمان عسرت هنر در حوزه، خودش کاری بس بزرگ بود). برای مایی که سال‌ها منتظر ماندیم تا در پرتو آن همه تأکیدات بزرگان، هنر به شکلی ویژه به ساحت دین و متولیان دین وارد شود، این جشن کوچک است.. این همایش بر‌آیند سال‌ها فعالیت نهادهای رسمی و غیررسمی حوزوی در هنر است ولی با آنچه قرار بوده شود، هنوز فرسنگ‌ها فاصله دارد، در حالی که ما فرصت آزمون و خطا نداریم (گرچه همینی که هست هم غنیمت باشد). گرچه نگارنده از طرفدارن جدی هر نوع همایشی است که به رونق بازار فرهنگ و هنر و ایجاد نشاط و شادابی در میان دوستدارانش کمک کند ولی برخی همایش‌ها راهبردی هستند و نه دورِهمی؛ همایش‌هایی که آیندگان از ما می‌پرسند که چی؟.. «جشنوارهٔ هنر آسمانی» در آستانهٔ سومین بار برگزاری‌اش باید تکلیف خود را با دیگر همایش‌های جاری و ساری این ممکلت مشخص کند. قرار است تنها بیلانی کاری شود برای حوزهٔ هنری، شورای مدیریت حوزهٔ علمیه قم، دفتر تبلیغات اسلامی، مرکز پژوهش‌های اسلامی صدا و سیما یا مرجعی تأثیرگذار باشد برای پیوند نهاد روحانیت با هنر؟ می‌خواهد تنها جایی باشد برای تقدیر آشکار و رسمی از طلاب علاقه‌مند به هنر یا نهادی باشد با دبیرخانه‌ای فعال برای رصد فعالیت‌های طلاب هنرمند و حمایت از آن‌ها و نهادینه‌کردن انس با هنر در میان روحانیون؟ می‌خواهد یا نمی‌خواهد؟ تا کنون آنچه دیده‌ایم و شنیده‌ایم، بر «نمی‌خواهد» دلالت دارد… چرا که ادامه…


 

مانیفست سینماخواهی

به بهانهٔ فیلم طلا و مس

۱
پنج‌شنبه ششم خردادماه روزی تاریخی بود برای همۀ آن‌ها که در سالن همایش‌های دفتر تبلیغات اسلامی قم گردهم آمده بودند تا شاهد نمایش فیلم سینمایی طلا و مس باشند. حتی تاریخی‌تر از همایش اختتامیۀ هنر آسمانی دوم که درآن آیت‌الله مقتدایی، رییس شورای مدیرت حوزۀ علمیۀ قم، در انتقاد و گِله از برنامه‌سازان رسانۀ ملی ناگهان در سخنانی غیرمنتظره‌ای گفت که «ما از مدیران رسانه ناامیدیم…طلاب خود باید بروند برنامه بسازند»!؛ بلی ششم خردادماه ـ‌چه اندازه این خرداد تاریخ‌ساز است‌ـ تاریخی بود؛ نه از آن رو که نمایش فیلم متوسط‌‌الحال طلا و مس بازتابی آن‌ چنان داشت و نه از آن رو که مانند بسیار بارهای دیگر برخی طلاب به نمایش یک فیلم و نقد آن پرداختند، بلکه از آن رو که برای نخستین بار به صورت رسمی معاونت فرهنگی حوزهٔ علمیه قم و نه نهادهای وابسته به حوزه بانی نمایش یک فیلم سینمایی شد، آن هم درست همزمان با نمایش عمومی آن در سراسر کشور؛ از آن رو که این نهاد نوپا بلیط نمایش این فیلم را در همگی مدارس توزیع کرده بود و با سلیقه‌ای قابل ستایش در طراحی پوستر و محل برگزاری مراسم جلوه‌ای دیگر از توان خود را به رخ کشاند. تاریخی بود و تاریخی شد چون دست‌کم برای نگارنده نخستین‌بار بود که رخ می‌داد در بدترین جای سالن بنشیند و فیلمی را ببیند؛ چون تمام سالن و حتی راهروی مابین صندلی‌ها و انتهای سالن و هرجا که می‌شد از آنجا نظاره‌گر فیلم بود در اشغال طلابی بود که چهرۀ برخی از ایشان برای ما ـ مایی که سال‌هاست در میان طلاب علاقه‌مند به هنر وول می‌خوریم و اهل هنرشان را می‌شناسیم ـ تازگی داشت و این یعنی بی‌شمار طلبه بودند که شب جمعه‌ای در برنامۀ هفتگی خود سینما رفتن این‌چنینی را هم گنجانده بودند و این دیگر خود تاریخ است. تاریخی است؛ چون در کل همۀ عمر صد و ‌اندی سالۀ حوزۀ علمیۀ قم ـ و اگر حوزۀ علمیۀ قم را عصارۀ همۀ فضایل موجود فقه شیعی بدانیم چرا که اگر قرار است دین به کار دنیای مردمان بیاید تنها همین حوزه است که حکومت درانداخته و تأثیرگذار بوده و هست بر همۀ شئون جهان؛ پس از این منظر فراتر از حوزۀ نجف است ـ و شاید در کل تاریخ هزار و اندی سالۀ فقه شیعه نخستین‌بار است که نهاد رسمی دینی شیعه دست‌اندرکار نمایش یک اثر هنری می‌شود…شاید به همین دلایل بود که به سردبیر محترم فیروزه که آن روز کنار دست من نشسته بود، گفتم: ما اکنون در بطن یک لحظۀ تاریخی به سر می‌بریم..بیا ناممان را با تاریخش روی در و دیوار شیک سالن حک کنیم..برای آیندگان…! ادامه…