فیروزه

 
 

مسافران مرگ

و سال‌ها بعد
بچه‌هایمان می‌فهمند
جهان فنجان شکسته‌ای است
که تنها تکه‌هایش را به هم چسبانده‌ایم

غبار مانده بر آسمان هرات
غبار مانده بر آسمان خرمشهر
زیبایی را در چشم‌هایشان
به شک می‌اندازد

سین‌های سفرهٔ هفت‌سین را رها می‌کنند
و سیگاری که در اتاق خواب‌هایشان روشن می‌شود
تردید در نطفه‌ای است
که روزی رویایی بود

پسرم!
به بانویت بگو
دیگر نه گریه لازم است
نه دستی
که برای خداحافظی تکان دهی

جهان آن قدر شلوغ شده
که دیگر این اتوبوس
با یک مسافر راه نمی‌افتد


 

دو شعر جدید

۱)
نه می تواند به دعوت آسمان پاسخ مثبت دهد
و نه می تواند همراه باد گشتی بزند
نمی تواند چشم به چشم دشت و دریا بدوزد
و حتی نمی تواند چشمه ای را پابند کند
جنگل از دامان او بالاتر نمی آید
و برفها
برفها هم آنقدر سردند
که هیچکس عاشقشان نمی شود …
سنگها اما
سنگها از کوه می کنند
و در مسیر رود
کم کم عاشق می شوند .

۲)
تو رنگین کمان را می شناسی
جمعه های بارانی
بر آن تاب می بندی
تو رنگین کمان را می شناسی
در پارکی خیس
بر آن سر می خوری
بعد خسته به خواب می روی
و رنگین کمان بر تو سایه می اندازد
من و رنگین کمان هم دوست بودیم
حالا مدتی است یکدیگر را به جا نمی آوریم …


 

بخش شعر فیروزه

به نام چاشنی بخش زبانها

دامنه شعر حرفه‌ای امروز ایران روزبه روز گسترده‌تر می‌شود . از گونه‌هایی از شعر سنتی ما که هنوز هم – در حلقه‌هایی که روز به روز محدودتر می‌شود – ادامه حیات می‌دهند تا حلقه‌ها و جریان‌های مدرن و پست‌مدرن و گونه‌های تازه تأسیس‌تری مثل شعر الکترونیک تا قالبهای کلاسیکی که با حرکتهای نوگرایانه صورت‌گرفته در آن‌ها، حیاتی تازه یافته‌اند.

علاوه براین دسته‌ها ونحله‌ها و حلقه‌های گوناگون شعر براساس اشتراکات گوناگون شکل گرفته‌اند. وجه اشتراک این دسته‌ها و محفلها صرفا اشتراک در فرم (صورت و ساختار) شعر نیست بلکه در موارد بسیاری ناشی از اشتراک در دیدگاه‌های اجتماعی سیاسی شاعران است که گاه سبب صف بندی‌هایی می‌شود که شعر در آنها نه تنها در جایگاه نخست قرار ندارد بلکه گاه در اولویتهای آخر قرار می‌گیرد . در سالهای اخیر بسیار دیده شده است که شعر بعضی شاعران صرفا به این خاطر که آنها عضو گروه و دسته شعری خاصی هستند بسیار بیشتر از نمونه‌های مشابه و حتی قوی‌تر دیگر شاعرانی که عضو آن دسته و گروه نیستند مورد توجه قرار گرفته است. این ماجرا در همه گروههای موجود در شعر حرفه‌ای امروز اتفاق افتاده است و هنوز هم دارد تکرار می‌شود.

در این اوضاع و احوال انجام کار رسانه‌ای برای شعر عوارض خاص خودش را دارد . راحت‌ترین کاراین است که نگاهی به نام‌های موجود در صفحه نخست سایت بیاندازیم و با توجه به سابقه ذهنی که از هرکدام از این نامها داریم این صفحه را به یکی از گرایشهای فرهنگی اجتماعی سیاسی موجود نسبت دهیم .کاری که معمولا خواسته یا ناخواسته اتفاق می‌افتد.

حالا اگر این وسط صفحه‌ای بخواهد ادعا کند که می‌خواهد تریبونی برای همه جریان‌های موجود بدون توجه به گرایش‌های غیر شعری آن‌ها باشد یقینا راه دشواری پیش رو خواهد داشت و باید برای اثبات ادعایش تلاش زیادی بکند.

ما می‌خواهیم از همین ابتدا به رغم دشواری‌های پیشرو چنین ادعایی بکنیم . ادعایی که شاید به نظر خیلی از شماها که از این پس مخاطب این صفحه خواهید بود غیر ممکن به نظر برسد اما ما سعی داریم که براین ادعا پافشاری کنیم و امیدواریم که در اثبات آن موفق باشیم .

ملاک ما در صفحه شعر سایت فیروزه فقط شعر است شعری که مورد قبول ذوق سلیم و خرد جمعی عامه مخاطبان شعر امروز ایران باشد. چنین شعرهایی در سایت ما ارائه خواهد شد و از نمونه‌های خوب آنها استقبال خواهیم کرد. منتظر شعرها و نظرات ارزشمندتان هستیم.


 

چراغ شب نخوابی‌ها

و اینک

شب نخوابی‌های تلخ آمده و

چراغ افروخته است .

❋ ❋ ❋

آیا نامه‌های عاشقانه‌ام را

به جوهرشان باز گردانم ؟

آیا عکس‌ها را پاره کنم ؟

❋ ❋ ❋

اینک تنم را کتاب وار می‌خوانم

و چراغ این شب نخوابی را

از غم سرشار می‌کنم .

دو شاعر

میان پژواک و صدا

دوشاعرند

یکی گویا

چون ماهی شکسته دل

دیگری خاموش

چون کودکی

که هر شب

برلب آتشفشان می‌خوابد …