فیروزه

 
 

خیره در چشم مغاک

رضا نجفی

بخش اول

۱. در ستایش خرد: طرح بحث، تذکارها و برخی ملاحظات
شنیده‌ایم و بی‌گمان شنیده‌اید که بسیاری عوام، اهل قلم و به طور کلی اهل هنر و اندیشه را دیوانه، مجنون و اگر لطف کنند، آشفته احوال و خل مزاج می‌شمارند.

آیا این باوری نامعتبر و ناشی از رشک و حسد و نادانی عوام است؟ پس چگونه است که سابقه چنین باوری نخست به خود اهل هنر، ادب و فلسفه باز می‌گردد و دست‌کم از زمان افلاطون و بلکه پیش از آن رواج داشته است.

پرسش را دقیق‌تر گردانیم؛ حال که نه تنها عوام که بسیاری خواص، برگزیدگان و اهل هنر و اندیشه این اتهام – مجنون و مخبط بودن خود و همکاران‌شان – را پذیرفته‌اند، چه باید کرد؟ آیا باید اتهام را به رغم همه شهود و شواهد رد کرد؟ یا می‌باید داوطلبانه طوق جنون به گردن انداخت و به ستایش دیوانگی پرداخت؟ آیا راه حل میانه‌ای یافت می‌شود؟ ادامه…


 

ماشین می‌ایستد (۴)

ایی. ام. فورستر و زهره شریعتی

بخش دوم، تعمیر دستگاه

ادوارد مورگان فورستر (E. M. Forster) (۱۹۷۰- ۱۸۷۹) یکی از مشهورترین نویسندگان انگلیسی است که علاوه بر نوشتن رمان‌ها و داستان‌های کوتاه، مقالات و نقدهای ادبی بسیاری نیز در باب رمان و ادبیات دارد. او یکی از نظریه‌پردازان رمان در قرن بیستم است. نظرات او عمدتا در کتاب جنبه‌های رمان جمع شده است. کتاب‌های راهی به هندوستان و هاواردزاند از جمله مشهورترین آثارش هستند. طولانی‌ترین سفر، موریس، تابستان قطب و جایی که فرشتگان می‌ترسند وارد شوند از جمله رمان‌های معروف او به شمار می‌روند.

فورستر از جمله دوستان ویرجینیا وولف و گروه ادبی بلومزبری بود. آن چه فورستر را در میان هم عصران خود ممتاز می‌کند، تاکید بسیار او بر این نکته است که نویسنده باید نثر را با احساسات درونی دربیامیزد تا صاحب روح شود و همچنین، تاکید بر رسالت رمان در هدایت انسان برای زندگی بهتر.

آن‌چه در ادامه می‌خوانید یکی از داستان‌های زیبای او است که در چند قسمت تقدیم شما می‌گردد. شاید تذکر این نکته خالی از لطف نباشد که خلق این داستان سال‌ها پیش از فراگیری شبکه جهانی اینترنت بوده و تمام آن‌چه امروز در این داستان به ذهن ما آشنا می‌آید، در آن زمان جهان خیالی نویسنده بوده است.

بخش اول / بخش دوم / بخش سوم

با یک راهرو، با یک آسانسور، با یک ریل راه آهن لوله‌ای، با یک سکو، با یک در کشویی و در نهایت با بازگشت به تمام مراحل عزیمتش، وشتی به اتاق پسرش رسید که دقیقا شبیه مال خودش بود. او می‌خواست به کونو خوب بفهماند که این ملاقات غیر ضروری بوده است. کلیدها، دکمه‌ها، میز تحریر با کتاب رویش، دمای هوا، جو اتاق و نور کاملا مثل اتاق وشتی بودند؛ اگر کونو هم خودش بدنی از جنس وشتی داشت، چه تفاوتی میان آن دو بود و وجودشان چه نفعی داشت؟ وشتی خیلی مایل بود کونو را لمس کند. ادامه…


 

قرآن کریم و هنر

گزارشی از اولین پیش‌نشست همایش ملی «قرآن کریم و هنر»

اولین پیش‌نشست همایش ملی «قرآن کریم و هنر» که در سالن تورانی دانشگاه الزهرا برگزار شد سه سخنران ویژه داشت که در مورد جنبه‌های هنری و زیبایی‌شناسی قرآن کریم به ارایه نظریات خود پرداختند.

حجت ‌الاسلام و المسلمین خان‌بیگی، نماینده مقام معظم رهبری در دانشگاه الزهرا (س) اولین سخنران ویژه این نشست بود که با موضوع «قرآن کریم، زیبایی و هنر» به ارایه مقاله پرداخت؛ وی در سخنانی بیان کرد: زیبایی یک پدیده درونی و فطری است که حقیقت آن به راحتی به دست نمی‌آید. در قرآن کریم زیبایی‌هایی هست که از زیبایی‌های عمومی به شمار می‌رود و تقریبا همه می‌توانند از آن بهره ببرند. ادامه…


 

کمی «طوفان در فنجان» لطفا: با شکر فراوان

یادداشتی بر سریال زمانه ساخته «حسن فتحی»

۱
نوشتن درباره سریالی که پرمخاطب است و حد خوبی از استانداردهای سریال‌سازی را رعایت کرده – به بیانی هم در نظر مخاطب و هم از نظر فنی نمره خوبی گرفته باشد – هنر نیست. البته مخالف‌خوانی در برابر این نوع سریال‌ها هم دیگر جسارت نمی‌طلبد که همه این روزها برای خود یک پا «مسعود فراستی» شده‌اند و گویی مخالف‌خوانی سکه رایجی است که اگر حتی به قدر اصحاب کهف هم در خواب غنوده باشی و بعدِ سال‌ها بیدار شوی، باز هم از روی سکه‌هایت متوجه نخواهند شد قدر سواد و بی‌سوادی‌ات چه میزان است و متعلق به کدامین دوره‌ای.

شاید رسم ادب در ساحت نقد این باشد که در برابر این نوع ساخته‌ها سر تعظیم فرو آوریم و به مذاق مخاطب و به مانند منتقدین دیگر در رسای نکاتی که یک سریال را این گونه در میانه عرش و فرش نگاه می‌دارد، بنویسیم. چرا؟ دلیلی بهتر از این‌که با بیرون کشیدن بزنگاه‌ها و الگوواره‌های این نوع ساخت و سازهای خوب بتوانیم به آن مدیر کم‌حوصله و کم‌مطالعه رسانه‌ای گوشزد کنیم مطلوب ما این چنین ساخته‌هایی است و ما خیلی هم روی هوا حرف نمی‌زنیم و آرمان‌شهرگرا نیستیم. ادامه…


 

رد خون روی روبان سفید

یادداشتی بر فیلم «روبان سفید» اثر «میشاییل هانکه»

روبان سفید محصول سال ۲۰۰۹ و ساخته میشاییل هانکه است که افخاراتی را هم برای سازنده‌اش به همراه آورده. جایزه نخل طلای شصت و دومین جشنواره فیلم کن، جایزه گلدن گلوب به عنوان بهترین فیلم خارجی و نمایندگی آلمان در هشتاد و دومین مراسم اسکار را می‌توان از جمله موفقیت‌های این فیلم دانست.

این فیلم حاوی ماجراهایی عجیب است که هرکدام جهانی مستقل برای خود دارند. برای این ماجراها آغاز و میانه و پایانی نیست. حتی ریشه‌یابی و علت ماجراها نیز تا آخر فیلم بر بیننده آشکار نشده و صرفا به نمایش یک موقعیت خاص از زندگی بسنده می‌شود.

از ابتدای فیلم، تماشاگر به عرصه زندگی با تمام آشفتگی‌هایش پرتاپ می‌شود. صدای راوی پیر در صحنه‌های اولیه فیلم اشاره می‌کند که اتفاقات داستان مربوط به سال‌های سال پیش است و تلفیقی است از دیده‌ها و شنیده‌های او. همین نکته عدم قطعیتی را بر سراسر فضای فیلم حاکم می‌کند و بر آشفتگی و بی‌اعتمادی تماشاگر نسبت به واقعیت دنیای فیلم می‌افزاید؛ حتی به تماشاگر این نکته را القا می‌کند که جهان فیلم می‌تواند ساخته و پرداخته ذهن راوی باشد. هانکه با چنین ترفندی «اصل عدم قطعیت» را از فلسفه علم وارد روایت و فضای داستانی فیلمش می‌کند. با این حال انتخاب یک معلم که نمادی از صداقت و الگویی برای هدایت به شمار می‌رود به عنوان راوی داستان، تا حدی از عدم قطعیت و بی‌اعتمادی تماشاگر می‌کاهد و بیننده را در برزخ باورکردن و باورنکردن فرو می‌برد. بدین ترتیب فیلم در هاله‌ای از ابهام آغاز می‌شود. ادامه…


 

ماهی قهوه‌ای

می‌توانستم دست کنم توی جیب کتم، چند اسکناس تا نشده بگذارم کف دست پیرمرد. شاید راست می‌گفت، شاید واقعا توی این شهر هیچ‌کس را نداشت. برای چندمین بار لباس‌هایش را می‌آورم توی ذهنم. آن‌قدر هم کهنه نبودند. کسی توی وجودم مدام می‌گوید مگر همه درمانده‌ها یک دست لباس تکه‌پاره دارند.

جلال به مامان می‌گوید: آدم برای پیرشدن هم مگر عید می‌گیرد. درخت‌ها سبز می‌شوند چه سودی برای ما دارد. قبل از این‌که مامان چیزی بگوید خودش جواب می‌دهد: حالا همین کارها را هم نکنیم چه‌کارکنیم.

دست‌های پیرمرد نمی‌گذارد سُر بخورم توی حرف‌های جلال. توی چاهی که جلال می‌کند وآدم را پرت می‌کند تویش. ادامه…


 

راهی به ذهن آدم‌ها

ام. ا. ویزسولی و مهدی شرف‌الدین

به تازگی، الهام‌های بسیاری برای اشعارم را از خواندن مطالعات موردی روان‌شناسی به دست آورده‌ام. من بسیار درباره کتاب‌های درسی و دیگر منابع، که شامل گفتگویی واقعی بین بیمار و درمان‌گر باشد صحبت می‌کنم. مثال‌هایی از مواردی که هم‌اکنون مشغول مطالعه هستم عبارتند از: مطالعه موردی دنی ودینگ در روان‌شناسی، مطالعه موردی التمن در روان‌شناسی غیرطبیعی و «کتاب مرد گرگ‌نما و سایر موارد» از فروید. [این آثار] در کنار جذابیت‌شان، دیدی عمیق به ذهن بعضی از کسانی که به‌طور روزمره و یا اتفاقی با ایشان مواجه می‌شویم به من می‌دهد. من اشعار گفتگو محوری سروده‌ام که شبیه نمایشنامه‌هایی کوچک پایان می‌یابند. همچنین از این منابع به عنوان الهامی برای اشعار «خواب» استفاده کرده‌ام. از نگاه من این مطالعات موردی به عنوان ابزاری مهم برای شاعران و داستان‌نویسان به شمار می‌روند. ادامه…


 

«سه کاهن» در بوته نقد

نقد و بررسی رمان «سه کاهن» نوشته مجید قیصری

جلسه نقد رمان سه کاهن، پنجشنبه ۱۳۹۱/۵/۱۱ با حضور مجید قیصری نویسنده اثر و علی‌اصغر عزتی‌پاک و فریدالدین فریدعصر به عنوان منتقد و تعدادی از اساتید و هنرجویان داستان نویسی و علاقمندان داستان در مدرسه اسلامی هنر برگزار شد. این جلسه به همت مدرسه اسلامی هنر و بنیاد ادبیات داستانی برگزار شد.

در آغاز جلسه عزتی‌پاک ضمن تشکر از مجید قیصری و ابراز خوشحالی از نوشته شدن رمان سه کاهن، با بیان مقدمه‌ای درباره آثار نوشته شده با موضوع پیامبر و بزرگان دین گفت: اگر کتاب‌های داخلی را که درباره پیامبر یا بزرگان دین نوشته شده است با کتاب‌های مستشرقین یا برخی از متدینین خارجی مثل مارتین لینگز مقایسه شود خواهیم دید در کتاب‌های خودمان اعتقاد دیده می‌شود ولی عشق نیست برعکس کتاب‌های مستشرقین. در واقع در کتاب‌های ما عشق نشان داده نشده است اگرچه عشق به پیامبر در وجود نویسنده موج می‌زند، اما در اثر دیده نمی‌شود مثل کتاب‌های مرحوم محمدابراهیم آیتی یا دیگر بزرگان. این کتاب‌ها از نظر تحقیق بسیار خوب و معتبرند اما عشق به پیامبر در آن‌ها نشان داده نشده است، گویی درباره محمد بن زکریای رازی حرف می‌زنند. در سوی دیگر کتاب‌هایی مانند «محمد» مارتین لینگز، توصیفی که از زمین یا خاک می‌دهد با عشق و شوریدگی است یعنی دلبستگی خود را نشان می‌دهد و گاهی حتی متن تاریخی آن‌ها شاعرانه می‌شود. در این اثر نویسنده به زیبایی عشق خود را نه با باز کردن پرانتز و گفتن صلی الله علیه و آله؛ بلکه با آهوهایی که دم صبح پیدا می‌شوند و با بویی که در فضا می‌پیچد نشان می‌دهد. ادامه…


 

ماشین می‌ایستد (۳)

ایی. ام. فورستر و زهره شریعتی

بخش سوم

ادوارد مورگان فورستر (E. M. Forster) (۱۹۷۰- ۱۸۷۹) یکی از مشهورترین نویسندگان انگلیسی است که علاوه بر نوشتن رمان‌ها و داستان‌های کوتاه، مقالات و نقدهای ادبی بسیاری نیز در باب رمان و ادبیات دارد. او یکی از نظریه‌پردازان رمان در قرن بیستم است. نظرات او عمدتا در کتاب جنبه‌های رمان جمع شده است. کتاب‌های راهی به هندوستان و هاواردزاند از جمله مشهورترین آثارش هستند. طولانی‌ترین سفر، موریس، تابستان قطب و جایی که فرشتگان می‌ترسند وارد شوند از جمله رمان‌های معروف او به شمار می‌روند.

فورستر از جمله دوستان ویرجینیا وولف و گروه ادبی بلومزبری بود. آن چه فورستر را در میان هم عصران خود ممتاز می‌کند، تاکید بسیار او بر این نکته است که نویسنده باید نثر را با احساسات درونی دربیامیزد تا صاحب روح شود و همچنین، تاکید بر رسالت رمان در هدایت انسان برای زندگی بهتر.

آن‌چه در ادامه می‌خوانید یکی از داستان‌های زیبای او است که در چند قسمت تقدیم شما می‌گردد. شاید تذکر این نکته خالی از لطف نباشد که خلق این داستان سال‌ها پیش از فراگیری شبکه جهانی اینترنت بوده و تمام آن‌چه امروز در این داستان به ذهن ما آشنا می‌آید، در آن زمان جهان خیالی نویسنده بوده است.

بخش اول / بخش دوم

خیلی آسان بود. ماشین نزدیک شد و وشتی دید مبل‌های راحتی ماشین دقیقا مثل مال خودش بودند. وقتی علامت داد، ماشین متوقف شد و وشتی از سکوی حرکت کشتی پیاده شد. یک مسافر دیگر هم آن‌جا بود، اولین موجود زنده‌ای که وشتی پس از ماه‌ها چهره به چهره و از نزدیک می‌دید. این روزها مردم خیلی کم سفر می‌رفتند، چون به لطف پیشرفت‌های علمی، همه جاهای زمین عین همدیگر بودند. ارتباطات سریعی که تمدن گذشته بسیار مشتاق آن بود، دیگر پایان یافته بود. رفتن به پِکینگ چه حسنی داشت وقتی دقیقا مثل شروزبِری بود؟ چرا باید به شروزبری برگشت وقتی همه چیز عین پکینگ است؟ انسان‌ها به ندرت جسم‌شان را حرکت می‌دادند، همگی ناآرام و مضطرب در روح متمرکز شده بودند. ادامه…


 

نقدی بر «فارسی شکر است» جمال‌زاده

اولین جلسه از سلسله جلسات بازخوانی داستان‌های کوتاه شاخص ایران

آن‌چه در ادامه خواهید خواند گزارشی خلاصه شده از اولین جلسه بازخوانی داستان‌های کوتاه شاخص ایرانی است که به همت باشگاه کتاب فرهنگ‌سرای ارسباران برگزار می‌شود. این سلسله جلسات با حضور دکتر پاینده به عنوان منتقد اصلی و یک منتقد دیگر به عنوان منتقد مهمان به صورت ماهانه تشکیل می‌شود. آن‌چه در این گزارش مورد توجه بوده، خلاصه کردن متن و در عین حال امانت‌داری نسبت به نظرات منتقدین بوده است.

بسیاری داستان «فارسی شکر است» را نخستین داستان کوتاه فارسی به معنای دقیق کلمه دانسته‌اند. البته کسانی که با داستان کوتاه به طور علمی آشنا نیستند می‌گویند در ادبیات کهن ما نیز داستان وجود داشته است. ایشان فرق میان حکایت، قصه، تمثیل، مَثَل و داستان کوتاه (short story) را نمی‌دانند. وقتی صحبت از داستان کوتاه می‌کنیم منظورمان مطلق روایت نیست چون بشر از ابتدای خلقت به روایت‌گری مایل بوده است. یافته‌های مردم‌شناسانه هم نشان می‌دهد حتی پیش از اختراع خط، بشر با تصویری که روی دیوار غارها می‌کشیده داستان تعریف می‌کرده است: داستان کارهایی که در طول روز انجام داده، شکار، آتش درست‌کردن یا هر چیز دیگر. وقتی می‌گوییم داستان کوتاه شکل معینی از روایت با ویژگی‌های معین را در نظر داریم؛ تاریخی برای خودش دارد، نظریه‌ای دارد و خلاصه هر نوع روایت را داستان کوتاه نمی‌گوییم. ادامه…