فیروزه

 
 

اتاق زیر شیروانی

چیزهای بسیاری را می‌توانم در نظر بگیرم که وجودم را از شوق نوشتن مالامال کنند -احساسم نسبت به مکان، زمان و تاریخی معین مربوط به یک شخص، کتاب‌های عالی بی شماری که پیش از من نوشته شده‌اند، عشق به زبان و تمام صداهایش- اما در نهایت من خیلی ساده و راحت سراغ نوشتن می‌روم. من عاشق کارم هستم. اغلب در یک اتاق زیر شیروانی که پنجره‌ای روی سقف دارد و مملو از کاغذ و کتاب‌های درهم و برهم است، کار می‌کنم. با صفحه کلید کامپیوتر و در دفتر یادداشت‌های کوچک و بزرگ می‌نویسم. وقت‌هایی که تنها هستم و همه جا را سکوت فراگرفته، ساعت‌های طولانی در شب مشغول کار می‌شوم، به افراط قهوه می‌نوشم و گربه وحشی وفادارم که از من در برابر سایه‌ها و سیاهی‌ها حفاظت می‌کند.

هرگز نگران موضوع نوشته یا الهام نیستم، چون من این کار را برای خودش دوست دارم. کاری تفکربرانگیز و رهایی بخش است و بهترین درونیات مرا برایم به ارمغان می‌آورد. این هدیه، تقلیدناپذیری و بی‌همتایی خودش را دارد.

—Frank X. Gaspar, author of Stealing Fatima (Counterpoint, 2009)