فیروزه

 
 

شوق نوشتن در بالکن

بالکن کوچکی در خانه‌ام دارم که محل نویسندگی من است؛ دوست دارم با لپ تاپم و تعدادی کتاب آن بالا باشم. برای من، مطالعه بهترین راه ترغیبم به نوشتن است، البته عشق به خواندن بسیار، باعث می شود مجبور شوم چیزهایی را که قبلاً خوانده‌ام یا نکته‌های کوتاهی را دوباره مرور کنم. حتی گاهی هم به جای این‌که بنویسم، تمام وقت کاری‌ام را به مطالعه می‌گذرانم. اما به هر صورت تنها دوباره خواندن بخشی از یک رمان محبوب می‌تواند وادارم کند که میل به نوشتن یا حتی نیاز به آن پیدا کنم.

هر وقت نمی‌توانم به خاطر کارم یا زندگی روزمره به بالکن خانه بروم، به پایان داستان تیلی اولسِن فکر می‌کنم: «من قوی و محکم ایستاده ام.» این اولین کتاب او بود که در ۱۹۵۵ و در سن ۴۳ سالگی منتشر کرد. اما نه سطرهای عالی و مبهوت کننده پایانی این داستان، بلکه تاریخ سال های ۱۹۵۳ و ۱۹۵۴ که نشانه آغاز و پایان نوشتن داستان است، برایم جالب است و باعث می شود از این که به خاطر کارهای روزمره و متفرقه وقت نوشتن ندارم ناامید نشوم. توصیف واقعی ادوارد پی. جونز را به یاد می‌آورم که می‌گفت وقتی روی کتاب تاکس نوتز کار می‌کرده، ده سال تمام فقط در ذهنش به سیر وقایع رمان جهان شناخته شده فکر می‌کرده است.

هر چند فکر کردن دربارهٔ درگیری‌های معمول نویسندگان محبوبم، مایهٔ تسلای من است و اجازه می‌دهد من هم در زندگی شخصی یا کارم کمی درگیری داشته باشم، اما مهم این است که وقتی دوباره کارهایشان را می‌خوانم، در همان لحظه از شوق نوشتن سرشار می‌شوم.

Belle Boggs, author of Mattaponi Queen (Graywolf Press, 2010)