فرض کنید که اصلاً دوست ندارید داستان کوتاهتان دربارهٔ جهان واقعی باشد. انگار ترجیح میدهید چیزهایی را که کمی دورتر از جهان واقعیتهای زندگی هستند تجربه کنید. شاید یک داستان علمی تخیلی بتواند به نیاز شما پاسخ دهد. طبیعتاً در اینجا این سؤال مطرح میشود که داستان علمی تخیلی چه تفاوتی با داستانهای واقعی دارد. در پاسخ باید بگویم که این دو نوع داستان تفاوت همه جانبهای با هم ندارند. داستان علمی تخیلی هم مثل یک داستان واقعی از ساختار و بخشهای مشابه داستان واقعی یعنی شروع و میانه و پایان برخوردار است. همچنین تناسب و تکیدگی را که از ویژگیهای داستان کوتاه است در مورد داستان علمی تخیلی (از نوع کوتاه آن) هم باید رعایت کرد. در داستان علمی تخیلی همچنان نیازمند گرهافکنی میانی و گرهگشایی پایانی هستیم و نیز نیازمند زاویه دیدی هستیم که با استفاده از آن داستان خود را روایت کنیم.
تفاوت این دو داستان در موقعیت آنهاست؛ بیشتر داستانهای علمی تخیلی (اگر نگویم همه آنها) مکانهایی در آینده را در بر میگیرند. معمولاً نویسندگان این داستانها آیندهای را تخیل میکنند که از بعضی جهات ظاهری متفاوت از زمان حاضر است. بنابر این اتفاقات داستان هم باید به گونهای پیش برود که متناسب با همان زمان آینده باشد.
به عنوان نمونه فرض کنید داستان کوتاهی درباره سال ۲۱۵۵ نوشته شود که در آن زمان، رباتها جایگزین معلمها شدهاند. فکر میکنید چه اتفاقی میافتد اگر هر دانشآموز یک معلم خصوصی در مدرسه خانگیاش داشته باشد؟ آیا میتوان حالتی را تصور کرد که دانشآموز پاسخ سؤالات امتحانی را مینویسد و آن را [مثلاً در سیدی قرار میدهد و] از طریق ورودی ربات در اختیار معلم ماشینیاش میگذارد تا به او نمره دهد؟ به نظر شما سرعت معلم در تصحیح برگه امتحانی چقدر است؟ حالا فرض کنید در همان سال ۲۱۵۵ مردم کتاب تلویزیونی میخوانند. در همان زمان کتابهایی که ما امروز استفاده میکنیم کمیاب شدهاند و دو پسر بچه، نمونههایی از کتابهای امروز ما را در یک اتاقک قدیمی پیدا میکنند. میبینیم که تفاوت داستان علمی تخیلی با یک داستان واقعی در همین چیزهاست [یعنی موضوعات] نه در تمام زمینهها [یعنی قواعد داستان نویسی]
وقتی داستان علمی تخیلی مینویسید، نیاز نیست که همه چیز آینده را متفاوت از شرایط کنونی تخیل کنید بلکه اگر بر یک تفاوت اصلی تکیه کنید، تمرکز بهتری بر روی داستان خود خواهید داشت. یکی از راههای خوب شدن این داستانها این است که یک موضوع خاص را به عنوان گره داستان مطرح کنید؛ گرهی که نیازمند حل و فصل است. در نمونه داستان بالا، معلم ماشینی در کلاس خانگی میتواند همان مسئله اصلی باشد. بعد از اینکه مسئله اصلی داستان را معلوم کردید در تدارک گرهگشایی از آن باشید.
برای نوشتن داستانهای علمی تخیلی به موضوعات دیگر هم میتوانید فکر کنید. مثلاً فرض کنید پیشرفت پزشکی خاصی در آینده پدید آمده که بر اساس آن مردم میتوانند با بافتهای مستحکمی از سلولهای خودشان (در مقابل اشیاء خارجی) محافظت کنند و به این طریق بدنشان دوام بیشتری داشته باشد.
نمونههای دیگر هم میتوانند موضوع تخیل شما قرار گیرند. مثلاً با خودتان فکر کنید چه میشود اگر:
مردم بتوانند بدون بیرون رفتن از اتاق با هوای مصنوعی تنفس کنند؟
هر کسی عدسیای در چشمش داشته باشد که دید تلسکوپ را به او بدهد؟
مردم به غذاهای طبیعی وابسته نباشند؟
هرکس بتواند ذهن دیگری را بخواند؟
وقتی موضوعات و گرههای این داستانها مربوط به آینده است، پس راه حلی هم که برای آنها در نظر گرفته میشود نیز باید متناسب با پیشرفتهای علمی آن زمان باشد. به گرههایی فکر کنید که ممکن است از پیشرفت تکنولوژی نصیب انسانهای آینده شود و سپس در تدارک راه حلهایی باشید که آن گرهها را باز کند. به عکسالعمل مردم هم فکر کنید. از تمام اینها میتوانید موقعیتهایی برای داستانهای علمی تخیلی خود پیدا کنید.
در داستانهای علمی تخیلی، انتخاب زاویه دید مسئله مهم و مؤثری است. وقتی داستان را از زاویه دید یک دانشمند بیان میکنید، طبیعتاً مخاطب انتظار شنیدن اطلاعات علمی را دارد، اما اگر زاویه دید یک آدم معمولی را انتخاب کنید، نیازمند ارائه اطلاعات علمی و تشریح جزئیات فنی اختراعات آینده نخواهید بود. به نظر من گفتن داستان از زاویه دید یک آدم معمولی میتواند بیاطلاعی شما را بپوشاند و کارتان را راحت کند. علاوه بر این که به نظرم اساساً وارد شدن به مسائل علمی و تشریح جزئیات، داستان را از فضای صمیمی خارج میکند و آن را از داستان بودن میاندازد.
داستان علمی تخیلی میتواند بستری باشد که شما در آن پیشبینی خود از آیندهٔ تکنولوژی و موضع خود درباره آن پیشرفتها را بیان میکنید. مثلاً با نوشتن داستان علمی تخیلی میتوانید به این مسئله فکر کنید که معلم ماشینی چه تغییری در رابطه شاگرد و معلم ایجاد میکند و چه تأثیری بر تربیت بچهها خواهد گذاشت؟ آیا با ورود ماشینها به جای معلمهای امروزی، رابطه طرفینی میان معلم و شاگرد از میان نمیرود؟ آیا این مسئله ضرری به نسلهای بعد وارد نخواهد کرد؟