«کنجکاوی آهویی که یک لحظه مکث کرد تا تفنگ شکارچی رو ببینه». از همین دیالوگ که از زبان یکی از شخصیتهای فرعی در اواسط فیلم شنیده میشود، و هرچه میگردی هیچ ارتباط صریح یا کنایی میان این جمله با داستان و اتفاقاتش پیدا نمیکنی، میتوان فهمید که «نفوذی» فیلم چندان پیچیدهای نیست و چنین ادعایی هم ندارد.
داستان با ورود فریدون کیافر (امیرجعفری) که در اردوگاههای عراق به «فری کافر» شهرت داشته، به ایران در سال ۱۳۸۲ آغاز میشود و در همان بدو ورود توسط مأموران وزارت اطلاعات مورد استقبال قرار میگیرد و دوباره اسیر میشود. همه چیز بر منافق و آدم فروش بودن فری کافر دلالت دارد، اما فریدون نمیتواند (نمیخواهد) حرف بزند و از خود دفاع کند. برگ برندهٔ «نفوذی» در همین شروع جذاب و درگیرکننده و بنا کردن موقعیتی کنجکاوی برانگیز است که واقعاً برای هر فیلم سینماییای غنیمت است. فیلم در ادامه سعی در بسط همین موقعیت و دامن زدن به کنجکاوی مخاطب دارد. باز شدن پای خانوادهٔ کیافر به ماجرا، با به هم خوردن مراسم ازدواج فرهاد (پسر فریدون) و اطلاع تماشاگر از مصائبی که این خانواده در مدت بیست سال متحمل شدهاند و ننگ یک پدر خائن را به جان خریدهاند و این همه باعث نشده تا همسر فریدون (نسرین مقانلو) از همسرش ناامید شود؛ این وضعیت را بغرنجتر میکند. تمهید فیلم در مهندسی اطلاعات به شیوه ارائهٔ قطره چکانی آنها و از طریق فلاش بکِ خاطرات دوستان و دشمنان فریدون از دوران اسارت؛ و البته سکوت اجباری (یا اختیاری) فریدون، همه در خدمت گسترش این موقعیت تعلیق آور است و زمینه را برای غافلگیری پایان داستان فراهم میآورد.
همانطور که گفته شد «نفوذی» فیلم بیادعایی است که در عین حال توانسته به حداقلهای طراحی و گرهافکنی داستانی وفادار باشد و به شعور تماشاگر عام احترام بگذارد. نفوذی بر خلاف غالب فیلمهای روی پرده، داستانی برای تعریف کردن دارد و با پیچیدگیهای معمول داستانی، تمرینی برای ذهن حاضریخور و در سطح ماندهٔ مخاطب امروز است. البته گویی این تمرین برای سازندگان اثر نیز هست که برای بهدست آوردن گیشه، دست به حداقل ابداعاتی زده و داستان را اندکی در پیچ و خم میاندازند تا رضایت تماشاگر را جلب کند. تمرین سازندگان اثر با به میدان آوردن احتمالات و حدسهای مختلف مخاطبان در مورد شخصیت فریدون، از طریق زاویهٔ دید و قضاوتِ اسرا و آزادگان و خانواده او رقم میخورد. در این میان نحوهٔ مواجههٔ افسر ارشد اطلاعات (جمشیدهاشمپور) با متهم، تعدیل کننده و داور نهایی این عرصه است و با اعتماد و تدبیر اوست که گره داستان گشوده میشود. البته چنین گرهگشایی غافلگیر کنندهای، نقش اندکی در سراسر داستان دارد و برآیند قانع کنندهای برای سیر اتفاقات داستان نیست؛ گرچه توجیه داستانی دارد. بهرهگیری ساختاری از فلاشبکها به عنوان مشخصهٔ روایت و یا شکستن روند خطی داستان به عنوان تمهیدی فرمی، میتوانست سبب جذابیت فرمی اثر شود. در هر صورت رعایت همین کفِ توقعات و انتظارات داستانی که در اکثر فیلم های سینمایی این روزها نادیده گرفته میشود، سبب شده تا فیلمهای نه چندان عمیقی نظیر «نفوذی» نقش کاتالیزور (یا حداقل تمرین) برای ارتقای داستانگویی و درمان نواقص داستانی سینمای ایران دارند.
طراحی صحنه و لباس هم در فیلم «نفوذی» به باورپذیری فضا و حال و هوای داستان کمک کرده است. بازسازی و نمایش قانع کنندهٔ اردوگاه عراقی، محل سادهٔ نگه داری فریدون و صحنهٔ ورود آزادگان در آغاز فیلم، از این قبیل است. گرچه فیلمسازان به دنبال ماجراجویی فرمی و نماهای بدیع نبودهاند اما امکانات کافی برای هر گونه خلاقیت بصری در اثر وجود دارد که بلا استفاده میماند.
«نفوذی» از معدود فیلمهای سینمای ایران است که ریتم متعادل و راضی کنندهای نیز در کلیت خویش دارد و مانند سایر فیلمها در نوسان کندی و تندی نمیافتد و حد وسط را نگاه میدارد. آنچه در این میان دستگیر سازندگان این اثر است، صحنههای اردوگاه و همچنین کابوسوارههایی است که در ذهن فریدون و همسرش مجسم میشوند و در روندی صعودی تکامل مییابند؛ تا فیلم از ریتم نیفتد و همراهی مخاطب را از دست ندهد. فقدان درک موسیقایی نزد فیلمسازان ایرانی، سبب شده است تا اغلب این مؤلفهٔ کلیدی در سینمای ایران مورد بی توجهی قرار گیرد(مهرجویی به خاطر این درک و توجه، استثنا است). ریتم و توازن موسیقایی، عنصری کاملاً داستانی و نمایشی است که از زمان ارسطو تا کنون مورد پذیرش و تأکید است.
به نظر میرسد شخصیتپردازی در «نفوذی» تنها و تا اندازهای در مورد شخصیت فریدون اتفاق میافتد و باقی شخصیتها در حد تیپ باقی میمانند. شخصیت فریدون هم با نقشآفرینی تأثیرگذار امیر جعفری، چنین جلوهای دارد و الا ما از گذشتهٔ فریدون چندانی نمیدانیم. فریدون با چه پیشینهای پا به جبهه میگذارد؟ چرا یک شبه متحول میشود و به اصطلاح میبُرد؟ ارتباط فریدون با قتل عام کردها چیست؟ انگیزهٔ واقعی فریدون از انجام عملیات نفوذِ انتحاری گونهاش در سازمان مجاهدین خلق چیست؟ این موارد همان شواهدی است که «نفوذی» را در سطح نگه میدارد.
البته پرداختن به گوشهای از وقایع و تجاربی که اسرای جنگ تحمیلی در اردوگاههای عراق از سر گذراندهاند، و تقابل پایداریها و بریدنهای ایشان در این دوران (و چه منابع غنیای برای داستانگویی هستند که با بیتوجهی سینماگران و کجسلیقگی مسئولان مورد غفلت واقع شدهاند)، و نمایش بخشهای بیخطری از فعالیت مأموران اطلاعات؛ سبب شده تا «نفوذی» جذابیتی مضاعف پیدا کند. جذابیت کاذبی که از رهگذر عدم ورود به لایههای عمیق سرخوردگی آزادگان و بازماندگان جنگ از خیانت و نفاق دیروزِ برخی که امروز بر نردبان پایمردیهای ایشان پا گذاشته و به مال ومقام رسیدهاند؛ خودنمایی میکند.