ساختار همان نظمی است که نویسنده به وقایع داستان میدهد. میتوان گفت تا زمانی که ساختار وارد داستان نشود، اصلاً چیزی به نام داستان به وجود نمیآید [و نویسنده صرفاً چند حادثه را نقل میکند] پرسش اصلی این است که چگونه میتوان ساختاری برای داستان ایجاد کرد؟ یعنی چگونه میتوان مجموعهای از وقایع و احساسات پراکنده را به نظم آورد و آنها را بر پایهٔ یک ساختار محکم استوار ساخت؟
برای دستیابی به یک ساختار استوار، قبل از هر چیز باید داستان خود را کامل کنید. معنی سخنم این است که داستان باید تمام اجزا و مراحل خود یعنی شروع، میانه و پایان را به دست آورده باشد تا ساختار بخشیدن به آن ممکن گردد. وجود این سه بخش یا مرحله، نخستین شرط ایجاد ساختار در داستان است.
در مرحله اول (شروع داستان) اصلیترین هدف شما آگاه کردن مخاطب از مسئلهای است که داستان دربارهٔ آن است، یعنی موضوع و کنش داستان. از آنجا که شما مشغول نوشتن داستان کوتاه هستید، نه رمان؛ باید این کار را به سرعت انجام دهید. یعنی در اولین جملات داستان، موضوع و کنش اصلی داستان را برای خواننده بیان کنید. شما باید بلافاصله و مستقیم به سراغ حادثه اولیه داستان بروید. رماننویسها میتوانند به آرامی داستان خود را به پیش ببرند چرا که زمان کافی در اختیار دارند، اما نویسندهٔ داستان کوتاه باید بلافاصله به ماجرای اصلی شیرجه بزند. برای معرفی و توضیح ماجرای اصلی خیلی توقف نکنید. سعی کنید همزمان با روایت حادثهٔ اولیه، شخصیتهای داستان را هم معرفی کرده و چگونگی روابط آنها با یکدیگر را هم بیان کنید. برای نوشتن داستان کوتاه، استفاده از شیوهای که گفتیم بسیار بهتر از توصیف شخصیت اصلی و حادثه اولیه به شیوه رماننویسان است. در نگارش داستان کوتاه این نکته را به ذهن بسپارید که: شما نیازی به توصیف موقعیت ندارید. همین قدر که شخصیتها را در جای خودشان مستقر کنید میتوانید خوانندگان را در موقعیتی قرار دهید که گویی وقایع داستان در مقابل چشمانشان اتفاق افتاده است.
اگر در مرحله شروع، هدف اصلی شما طرح یک مسئله باشد، در مرحله میانی، هدفتان این خواهد بود که تعلیق ایجاد کنید. یعنی ذهن مخاطب را درگیر این پرسش کنید که مسئلهای که در مرحله شروع مطرح شد چگونه حل و فصل میشود. در اینجا شما میخواهید مخاطب را در تردید نگه دارید و این کار را با ایجاد سلسلهای از حوادث انجام میدهید. حوادثی که سرانجام به شکل تلخ یا شیرین حل و فصل میگردند.
نظم حوادث بسیار مهم است. برای ایجاد تعلیق باید حوادث تلخ و شیرین را یک در میان قرار دهید. منظور این است که حوادث تلخ و شیرین داستان باید به تناوب و به صورت یکی تلخ و یکی شیرین در داستان گنجانده شوند تا مخاطب در تعلیق قرار گیرد.
هرسه بخش داستان (یعنی شروع، میانه و پایان) باید با یکدیگر تناسب داشته باشند. مرحله شروع باید حداقل دوبرابر مرحله پایان باشد و مرحله میانه نیز باید دوبرابر مجموع مراحل شروع و پایان باشد. در اینجا ممکن است از ضرورت رعایت اندازهها [آن هم به شکل مکانیکی و با شاخص کمّی] تعجب کنید، اما به نظرم اگر شمّ تشخیص تناسب داستان را داشته باشید از حرف من تعجب نخواهید کرد. همانطور که اگر دقت کنید خواهید دید که بیشتر نویسندگان به همین شیوهای که من بیان کردم عمل میکنند. اگر درباره تناسب داستان هوشیارانه فکر نکنید، این خطر وجود دارد که مرحله شروع را بسیار طولانی قرار داده و حجم اندکی را به مرحله میانی اختصاص دهید. [در این صورت مخاطب بسیار دیر هنگام متوجه مسئله اصلی میشود و زمانی که میخواهد با داستان ارتباط برقرار کند آن را پایان یافته میبیند].
یکی از نویسندگان بزرگ میگوید:
«وقتی داستان را شروع میکنم با خیال راحت موضوع و مسئله را بیان میکنم. در مرحله میانی نگران این هستم که داستان خیلی طولانی نشود و حجم حوادث بالا نرود. مرحله پایانی برایم مثل برق آتش است»
در مرحله شروع اجازه ندهید که مطلب زیاد طولانی شود. سعی کنید دست به انتخاب بزنید، وارد جزئیات نشوید و فقط مسائل ضروری را بیان کنید. وقتی وارد مرحله میانی شدید مقدار زیادی از حوادث را در آنجا قرار دهید. اینجا همان جایی است که باید حوادث تلخ و شیرین را یک در میان کنار هم قرار دهید و میان آنها کشمکش ایجاد کنید. آنچه در مرحله میانی اتفاق میافتد در پایان بخشیدن به داستان نقش مهمی دارد. اگر بدون اینکه حوادث تلخ و شیرین مرحله میانی را برای مخاطب جا بینداید داستان را با پایان تلخ یا شیرین تمام کنید، مخاطب با داستان ارتباط برقرار نخواهد کرد. داستانی که به طور ناگهانی و بدون آماده کردن مخاطب گرهگشایی میشود داستان نیست، بلکه یک کامیون حامل سوخت است که ناگهان به دره میافتد و منفجر میشود.
پس از آنکه سه مرحله اصلی داستان را به شکل منظم کنار هم قرار دادید، داستان دارای ساختار میشود. برای اینکه این ساختار را استحکام ببخشید، باید به یک نکته دیگر هم توجه کنید؛ داستان کوتاه باید تکیده باشد. معنی تکیده بودن این است که نباید هیچ عنصر زائدی در آن وجود داشته باشد. هر حادثهای که در داستان ایجاد می شود، باید به مسئلهای که در آغاز داستان به آن اشاره شده مرتبط باشد. هر ماجرای تلخ یا شیرینی که در مرحله میانی داستان روی میدهد باید درارتباط مستقیم با مسئلهای باشد که در مرحله شروع آمده است. داستان کوتاه جای مطرح کردن مسائل و موضوعات حاشیهای و مطالب خارج از ماجرای اصلی و در یک کلام ایجاد داستان فرعی نیست.
برای ساختار بخشیدن به داستان کوتاه ابتدا سه مرحله شروع، میانه و پایان را کامل کنید و سپس به تناسب میان این سه بخش [از لحاظ حجم] توجه کنید و سعی کنید تنها یک مسئله را روایت کنید. فقط حوادث مرتبط با مسئله اصلی را روایت نمایید. با رعایت این نکات و با پرهیز از طرح حوادث و موضوعات حاشیهای میتوانید داستان کوتاه خود را بر پایهٔ یک ساختار محکم استوار سازید.
۹ بهمن ۱۳۸۹ | ۱۹:۴۰
سلام و خسته نباشید .
از نکات طلاییتان استفاده کردیم.
۱۹ دی ۱۳۹۰ | ۲۱:۱۳
ممنون دوست عزیز
۵ خرداد ۱۳۹۱ | ۱۲:۵۳
من به مطالبی از این قبیل نیاز دارم . چون در چگونگی ایجاد نظم و هماهنگی میان عناصر داستان دچار مشکل می شوم . ممنونم از اینکه این مطالب را گرد آوری کردید