فیروزه

 
 

یک روز عصر اتفاق افتاد

نگاهی به فیلم «عصرجمعه» ساخته «مونا زندی حقیقی»

در روزگاری نه چندان دور محسن مخملباف بر پیشانی اولین رمانش «باغ بلور» نوشت : «به زن، زن مظلوم این دیار». مخملباف برای یادآوری همه رنج‌هایی که زن ایرانی در طول این تاریخ پر فراز و نشیب مردسالارانه تحمل کرده بود رمانش را به زن مظلوم این دیار تقدیم کرد و حالا دو دهه بعد از باغ بلور بعد از دیدن عصر جمعه باز ایدهٔ اصلی‌ای که خودش را به ذهن تحمیل می‌کند همان مظلومیت تاریخی زن ایرانی است. عصرجمعه را می‌توانیم سوگنامه‌ای بدانیم برای جامعه امروز ایران که همچنان سنت‌های غلط مردسالارانه در گوشه کنار آن حفظ می‌شوند و همچون گذشته زنان تبدیل به قربانیانی خاموش می‌شوند که وکیل مدافعی هم ندارند.

عصرجمعه اولین فیلم بلند مونا زندی حقیقی است که تا پیش از این عکاسی می‌کرد و پرتره‌هایش از سینماگران و هنرمندان شهرتی یافته بود. او دو فیلم کوتاه داستانی به شیوه ۳۵ میلیمتری ساخته به نام‌‌های «راز نگاه» و «عکس بدون قاب» که قابل توجه بوده‌اند و تجربه دستیاری کارگردان‌هایی چون کیانوش عیاری و رخشان بنی‌اعتماد را نیز کسب کرده است. او در تدوین هم تجاربی کسب کرده و در فیلم‌های «راه‌بان» و سریال «شاخ گاو» و مستند «راه ابریشم» تدوینگر بوده. با همین اولین فیلم بلند می‌توان مونا زندی را متأثر از نوع نگاه اجتماعی و سبک و سیاق فیلمسازی و داستان‌پردازی رخشان بنی‌اعتماد دانست. همکاری با بنی‌اعتماد در فیلم «زیرپوست شهر» جزو کارهای اولیه زندی در سینمای ایران بود. جالب اینجاست که فرید مصطفوی فیلمنامه عصرجمعه را نوشته است؛ فیلمنامه‌نویسی که با بنی‌اعتماد در فیلمهای زیرپوست شهر، خون بازی و چند فیلم دیگر همکاری داشته است. مونا زندی را می‌توان در کنار شالیزه عارف‌پور (کارگردان فیلم حیران) و سپیده عبدالوهاب و چند تن دیگر جزو نسل جدید سینماگران زنی دانست که می‌توانند سینمای اجتماعی از نوع رخشان بنی‌اعتماد را ادامه دهند. سینمایی زنانه، متعهد، واقع‌گرا و مستندوار که ناهنجاری‌های مبتلا به زنان طبقه متوسط و زیر متوسط ایران را بر بستری اجتماعی بازتاب می‌دهد.

عصرجمعه پنج سال پیش در جشنواره فجر اکران شد و نظرات موافق بسیاری میان منتقدان و تماشاگران یافت. پس از آن فیلم به دلایل نامعلوم همیشگی به محاق توقیف افتاد. اما خوشبختانه عصرجمعه فیلمی نبود که تاریخ مصرف داشته باشد یا کهنه شود. مضمون فیلم چیزی است که اگر ده سال بعد هم فیلم به اکران عمومی می‌رسید باز جای بحث داشت و یکی از مسایل فرهنگی و اجتماعی جامعه بیمار ما را مطرح کرده بود. فیلم برای اولین بار در سینمای ایران، به موضوع «زنا با محارم» و تبعات آن در جامعه سنتی ایران می‌پردازد. موضوع تجاوز به محارم آن‌قدر زشت و دردناک است که در سینمای جهان هم کمتر بدان پرداخته شده و کمتر نمونه‌ای می‌توان یافت که مضمون اصلی‌اش همین مسئله باشت. فیلم «بازگشت» ساختهٔ پدرو آلمودوار یکی از نمونه‌های اخیری است که این موضوع در آن مطرح و ابعاد دردناک آن در زندگی قربانیان این مسئله موشکافی شد.

عصرجمعه داستان زنی است به نام سوگند (رویا نونهالی) که با نوزادی از زندان آزاد می‌شود. سال‌ها بعد پسرش امید (مهرداد صدیقیان) را می‌بینیم که به نوجوانی رسیده و از کانون اصلاح و تربیت بیرون می‌آید تا با هم به خانه‌ای که سوگند تازه اجاره کرده بروند. این خانه در عین‌حال آرایشگاه زنانه هم هست و سوگند برای تأمین هزینه‌های زندگی سخت کار می‌کند و علاوه براین کاری هم برای پسرش در یک مکانیکی مهیا می‌کند. در همین زمان خواهر سوگند به اسم بنفشه (هانیه توسلی) برای تحصیل در دانشگاه از شهرستان به تهران آمده و دارد همه جا را به دنبال خواهرش می‌گردد. سوگند پانزده سال است که با خانواده پدری‌اش قطع ارتباط کرده و آن‌ها هیچ خبری از او ندارند. مردی که دوست نزدیک سوگند است پول حاصل از دسترنج سوگند را، که قرار است با آن کار کند، به باد می‌دهد و فرار می‌کند. این اتفاق باعث عصبانیت امید می‌شود و قهر می‌کند و به خانه نمی‌آید. در این شرایط بالاخره بنفشه موفق می‌شود سوگند را پیدا کند و به او نزدیک شود. اینجاست که سوگند داستان زندگی‌اش را تعریف می‌کند: یک عصر جمعه در شانزده سالگی وقتی از باغ برمی‌گشته‌اند، عمویش به او تجاوز می‌کند و پسرش ثمرهٔ همان اتفاق است. پدر سوگند بدون آن‌که دلیل حاملگی او را بداند او را از خانه بیرون می‌کند و سوگند به ناچار به تهران آمده و به زندان افتاده و پس از زندان با هر سختی که بوده بچه را بزرگ می‌کند. او به امید گفته که پدرش آن‌ها را تنها گذاشته و برای کار به ژاپن رفته است. بنفشه از سوگند می‌خواهد که پدر را ببخشد و حالا که در بستر مرگ است به دیدار او بیاید. امید هم بطور اتفاقی از این‌که بچهٔ نامشروع است باخبر می‌شود و دوباره از خانه فرار می‌کند و باز به کانون اصلاح و تربیت می‌افتد. بنفشه حقیقت ماجرای تجاوز به سوگند را به امید می‌گوید و فیلم با سفر سوگند به شهرستان برای دیدن پدر پایان می‌یابد.

آغاز عصرجمعه بسیار شبیه به فیلم‌های اجتماعی سینمای قبل از انقلاب مثل کندو (فریدون گله) یا مرثیه (امیر نادری) است: درهای زندان باز می‌شود و قهرمان مرد از زندان آزاد می‌شود تا ماجرایش در متن جامعه آغاز شود. اما اینجا زنی چادر به سر را می‌بینیم که با یک بچه زیر بغل از زندان خارج می‌شود. قهرمان ما اینجا زنی است که قربانی سنت‌های مردسالارانه جامعه‌اش شده و حتی فرصت دفاع هم به او داده نشده است. تقریباً همه مردهای زندگی این زن به او بد کرده‌اند: عمو قدیر به او تجاوز کرده در حالی‌که فقط شانزده سال داشته، پدرش بدون اینکه دلیلی داشته باشد او را طرد کرده، معشوقش پول‌هایش را به باد می‌دهد و او را رها می‌کند و بالاخره پسر نوجوانش گویی تنها از او پول می‌خواهد و طلبکار است. ما از خلال جست‌و‌جوی خواهر سوگند در می‌یابیم که او دراین پانزده سال جدایی از خانواده در تهران چه کشیده و کجاها رفته و چه کارها کرده تا توانسته خودش و پسرش را حفظ کند.

تلاش فیلم برای واقع‌نمایی و رویکرد مستندگونه به بار نشسته است و می‌شود گفت که فیلم در ترسیم فضاهای زنانه و خلوت یک زن ایرانی موفق بوده است. با وجود محدودیت‌های بسیار، فیلمساز موفق شده یک آرایشگاه زنانه خانگی تصویر کند که طبیعی و واقعی به نظر می‌آید. کاربرد صدای خارج از کادر نیز از ویژگی‌های فیلم است. از همان ابتدای فیلم وقتی تصویر به سیاهی فید می‌شود صداهای تقریباً نامفهومی می‌شنویم که انگار از دوردست می‌آیند اما درمی‌یابیم که این‌ها مهم‌ترین اتفاقات زندگی این زن بوده‌اند. صدای جر و بحث پدر و کتک‌کاری و بیرون کردنش از خانه و در اوج همهٔ این‌ها صدای صحنه تجاوز. بازی رویا نونهالی در نقش سوگند بی‌اغراق یکی از بهترین کارهای کارنامه اوست. او موفق می‌شود با رعایت جزئیاتی چون تغییر لحن صدا، آدامس جویدن و نوع لباس‌ها و طره‌های موی بیرون آمده از روسری و بسیاری نکات ریز دیگر، زنی از طبقه متوسط خلق کند که بسیار باورپذیر و طبیعی جلوه می‌کند. اوج بازی نونهالی در صحنه بازگو کردن خاطره تلخ تجاوز در نوجوانی است. دوربین در نمای نزدیک ثابت می‌ماند و سوگند برای اولین بار تعریف می‌کند که چه برسرش آمده. همزمان با رسیدن او به اوج صحنه تجاوز همان صداهای دور را هم می‌شنویم و نفرت و خشم و حس خفگی که سوگند در نوجوانی تجربه کرده بود اینجا هم به عینه تکرار می‌شود. تحمل این صحنه برای تماشاگر هم سخت است و احساس خفگی و له شدن زیر بار این حادثه دردناک به او هم دست می‌دهد. این صحنه در سینمای ایران بی‌نظیر است و باید به خاطر آن به مونا زندی و رویا نونهالی تبریک گفت.

عصرجمعه از فیلم‌هایی است که پس از خروج از سینما پایان نمی‌یابند و در ذهن تماشاگر ادامه می‌یابند. فاجعه تمام نشده است و در همین لحظه زنان و دخترانی هستند که دارند مورد تجاوز نزدیکانشان قرار می‌گیرند و پرده‌پوشی و سنت‌های مردسالارانه حاکم نیز به کمک متجاوز می‌آید تا تنها قربانی ماجرا زنان باشند و بچه‌های ناخواسته‌شان. عصرجمعه شعار نمی‌دهد و برای زنان مظلوم‌نمایی نمی‌کند، یا همچون فیلم‌های سطحی تهمینه میلانی ادعای نقد مردسالاری رایج در جامعه را ندارد، بلکه به شکلی درونی و زیرپوستی هر تماشاگر اهل فکری را به تفکر وامی‌دارد تا به این فجایع هر روزه بیندیشد و همین رسالت سینمای اجتماعی و متعهد از نوع عصرجمعه است. اگر پدر سوگند به او اجازه می‌داد تا حقیقت را بگوید آیا سرنوشت او این‌همه دردناک می‌شد؟ اگر سنت‌های مردسالارانه وجود نمی‌داشت آیا عموی متجاوز سوگند می‌توانست سال‌ها بر این گناه خود سرپوش بگذارد و راحت به زندگی‌اش ادامه دهد؟


comment feed ۱۰ پاسخ به ”یک روز عصر اتفاق افتاد“

  1. قادری

    «همچون گذشته زنان تبدیل به قربانیانی خاموش می‌شوند که وکیل مدافعی هم ندارند. »
    نقدی که با این جملات شروع بشه نوبره!!!…
    گمانم خیلی وقته از فضای ابتدای دهه اصلاحات فاصه گرفتیم و این روزا تهمینه میلانی بودن مد نیست و در تیرماه یکی از سالهای گذشته توسط پلیسهای زن !!! کمپین یک میلیون امضا برای برابری!!! زن و مرد جمع‌اوری شد .و اصحاب آن تجمع کذایی الان مکشفه این ور و ان ور بلاد فرنگ آواره هستند ها!!!
    گمانم زن ایرانی از هر نوعش خیلی هم تنها نیست…مرد ایرانی شاید…

  2. قادری

    «موضوع تجاوز به محارم آن‌قدر زشت و دردناک است که در سینمای جهان هم کمتر بدان پرداخته شده و کمتر نمونه‌ای می‌توان یافت که مضمون اصلی‌اش همین مسئله باشت. »
    مشکل دقیقا در ایران همینه..اینکه زنای با محارم مبتلا به دنیا است و نه ما ولی اینجا بهش پرو بال داده میشه..در دنیا کمه ولی در ایران یک به هشتاد تولیداتش در این باره است…ولی در آمریکا چند به هزار..یعنی کمیت چنین ساخته های در ایران باعث میشه ادم هی دچار توهم توطئه بشه که خب این مشکل زنهای ماست؟..این تعریف پیشرو بودنه؟..علم کردن یک مورد خاص در جامعه سنتی ما…یک کم ادم قلقلک میشه بدبین بشه به مونا زندی خاستگاه فکریش و دوروبریهاش و…اینها..البته اینها فراتر از متنه..خود نقد فیلم یک چیز دیگه است…خود فیلم دیدن و از اون لذت بردن و نبردن و کار فرمال کارگردان یک چیز دیگه است…و ربطی به این مباحث نداره…

  3. بی نام

    نقدی که نصفش به لو دادن داستان فیلم اختصاص داشته باشه، نوبره …

  4. شریفی

    خسته نباشید.
    جناب فروزان. در نقدتان فیلم را بیانگر فضای فکری و فرهنگی جامعه‌ی کنونی دانستید در حالیکه با توضیحات تقریبا مفصلی که از داستان فیلم ارائه کردید این را به ذهن خواننده‌تان منتقل می‌ کنید که این فیلم دست کم داستانی از فضای ۱۵ سال پیش ایران را به تصویر کشیده (که بیننده تبعات آن را مشاهده می‌کند). و این خود کافی‌ست که داستان این فیلم را چندان روزآمد و بیانگر وضع کنونی جامعه‌ی ایران ندانیم.

  5. ناشناس

    نقد خوب و روشنی است، لحن یکی از کامنت‌هایی که از این نقد ایراد گرفته اند مؤید مضمون فیلم و همان نگاه مردسالارانه و البته یک چیز دیگر است. به رغم آنچه خوش‌خیالانه درباره جامعه پاک و پاکیزه‌مان می اندیشیم؛ زنای با محارم وجود دارد و این را باید از مشاوران خانواده پرسید نه از نهادهای آمارگیرنده.

  6. قادری

    خب خیلی چیزهای دیگر هم در جامعه هست از جمله زنان و دختران فاحشه..همسر کش..زنان فمینیست لاقید…زنانی که برای کاریابی می شوند منشی دلبرک غمگین آقای رییس فلان شرکت خصوصی و زنانگی شان را حراج می کنند به نام برابری!!!…زنانی از جنس زنی که در قصه میدان کاج زمینه مرگ دو نفر را مهیا کرد و الان خودش به زندگی پربارش ادامه می دهد!!!..می شود درباره این شیرزنها !!! و احیانا دختران این روزها که بیشتر از همسرداری اداب مانیکور پدیکور و تناسب اندام می دانند و در کار عشوه گری و لوندی و لکاته گری هستند هم فیلم ساخت…منکر وجود این زنها که نیستید در این جامعه مردسالار!!!
    فقط مشخص نیست چرا در فیلمهایمان به جای فیلم ساختن از این موارد هی سویه مونا زندیها و تهمینه میلانی ها ان هم با فیلمیک کردن موارد شاذ زنای با محارم پررنگ تر است (اون هم زنا با محارمی از این دست که در تصویر می بینیم با این وضع و ریخت..که خب خیلی هم گمان نکنم مرد قصه تقصیر داشته باشد…بدبخت عنان از کف داده دیگر)
    اما ان چیز دیگر احیانا می تواند این باشد که می شود به جای فیلم ساختن از این دست موارد که خب در غرب خیلی بهترش را بدون محدودیتهای اینجایی می سازند، می شد درباره زنانی ساخت که با همه فقر و نداری تن به فحشا نمی دهند و سربلند و با صورتی سرخ شده از سیلی (کمی آدم وارتر از ننه گیلانه و کمی کم سروصداتر و قانع تر از آفاق زیر پوست شهر) و یک تنه بار زندگی بر دوش می کشد و دختر و پسری سالم و تحصیلکرده تحویل جامعه می دهند..یا زنانی که مثل سیده فامطه مقیمی در کنار همسرشان بانی یکی از بزرگترین شرکتهای حمل و نقل و بازرگانی می شوند و الان یکی از معدود میلیاردهای این ممکلت است (فمینیستها هم که باید خوششان بیاید)..یا درباره ان دخترک بسیجی که اراگلایدر جدید را به پرواز دراورد یا ان یکی که در سریال فاکتور هشت دیدیم و پایه گذار کشف چند داروی خوب بود..یا ان یکی بانوی محجبه دیگر که در ازمایش قرن در سوییس یا سوئد حضور داشت یا ان یکی زن زجرکشیده جلمعه که نه راه انحراف رفت نه نخبه بود اما مثل «به همین سادگی» زندگی اش لحظه لحظه ریموند کاروروار پر است از نکته های فیلمیک…می بینید که می شود مونا زندی نبود و مثل بچه ادم فیلم ساخت…
    بگذریم..بهتر است…

  7. فروزان

    جناب قادری واقعاً از این نحوه نظر دادن شما تعجب می کنم. یک جمله از شروع نقد را می گیرید و می گویید نوبره که نقدی اینطور شروع بشه. بعد چون مثلاً حجاب زنان فیلم عصر جمعه مورد پسندتان نیست یا با سینمای روشنفکرانه پدرکشتگی دارید می گویید می شود آدم مونا زندی نباشد و مثل آدم فیلم بسازد! در سینمایی که کمدی های آبگوشتی رمقی برایش نگذاشته اند واقعاً باید اینطور به عصر جمعه که تلاش شریفی برای نشان دادن گوشه ای از فجایع پنهان زنان این جامعه است نگاه کرد؟ تجاوز یک عمو به برادرزاده ۱۵ ساله اش تقصیر دخترک بوده!؟ مردسالاری را در قضیه میدان کاج ندیدید؟ ندیدید تا طرف گفت قضیه ناموسی است کسی دخالت نکرده و همه گفته اند لابد ناموس دزدی بوده!؟ از این فاجعه بار تر می شود؟ در کدام فیلم ایرانی دیگر موضوع تجاوز به محارم را دیده اید شما؟

  8. فروزان

    خانم یا آقای شریفی من فکر می کنم ۱۵ سال در جامعه ای مثل ایران در موضوع نشان دادن یک معضل فرهنگی زمان زیادی نیست. قبول ندارید که برخی ناهنجاری های اجتماعی بیش از ۵۰ یا ۱۰۰ سال است که در جامعه ما وجود دارند؟ نگاه جنسیتی به زن یا جنس دوم خواندن او مال دوران بعد از انقلاب است یا پیش از آن هم وجود داشته است؟ منظور من آن بود که داستان فیلم به گونه ای است که می تواند درباره شرایط همین امروز جامعه ایران باشد. چیزی عوض نشده است.

  9. محمد

    آقای دکتر قادری عزیز واقعا این عصبیت و لحن گزنده شما جای تعجب داره. شما می‌تونید هر جور که دوست دارید فکر کنید ولی چرا این‌قدر تند و عصبانی نظرات خودتون رو ابراز می‌کنید و درباره صدر تا ذیل عالم داوری می‌کنید؟ واقعاً شما فیلم رو دیدید؟ شما که دکتر هستید تو همون شهر قم می‌تونید یه آماری از مسئله بگیرید ببینید حقیقت مسئله چیه. بعدش شما که سنگ رسانه و اطلاع‌رسانی و آگاهی رو به سینه می‌زنید همچنان معتقدید که درباره یه سری مسائل کاملاً باید سکوت کرد؟ سکوت کردیم که وضعیتمون شد این دیگه

  10. قادری

    ۱. آقای محمد عزیز..دکتر بودن در نقد تاثیری ندارد..پس عناوین و القاب را فروگذارید یا ما حرف درست می زنیم که خوب بی سواد هم باشیم قابل درک است یا مزخرف می گوییم که چه بهتر دامان دکاتر را از این ننگ پاک کرد…بعید است شما از ان دسته باشید که بخواهید با دکتر دکتر گفتن طرف را در معذورات اخلاقی قرار دهید..به قول قدما دکتر برو دکتر!!!
    ۲. در شهر قم از چه چیز امار بگیریم؟ تجاوز محارم به محارم؟…یا درباره ارزش فیلم؟…در هر دو صورت نتیجه دلخواه شما حاصل نخواهد شد…مگر شما امار علمی موثقی داشته باشید…
    ۳. بنده درباره صدر تا ذیل فیلم هم نظر ندادم چه رسد عالم…بر اساس کامنت و پست یک منتقد درباره حال و هوایی که در آن تنفس می کند و آنچه می بیند و می نویسد نوشتم..اصلا کار به نقد خود فیلم نرسید…اینکه ما نیز در موج بی سرانجام و مرده فمینیسم بیفتیم و با شعار احقاق حقوق زنان مدام از ظلم به زنان بگوییم خیلی وقت است از مد افتاده…این ادبیات زرد و مرده به درد محافل فمینستهای مارکسیست می خورد ولاغیر…اصولا هر فیلمی با این نگره ساخته شود که در ایران بر زنان ظلم شده (چه حالا و چه در آینده) حتی بهترین فرم را هم داشته باشد به درد نمی خورد و بهتر است دست کم از سوی ما بایکوت شود…نباید بر این آتش دمید…نقد منصفانه که نه در دام زن ستیزی بیفتد و نه مردسالاری اگر دیدید ما را خبردار کنید…
    ۴. نمونه خوب می خواهید؟…عروس آتش اثری مقبول بود که در ان نشان داده شد در حق یک زن تحصیلکرده (غزل صارمی) و یک مرد تحصیلکرده (مهدی احمدی) ظلمی قبیله ای روا شده است…نقد عصبیت قبیله ای بر اساس یک رسم کهنه…نه یک تجاوز نادر محارم به محارم که به اعتراف عام و خاص در جهان هم کمتر به ان پروبال داده می شود…البته همان جا خسرو سینایی راه را یک طرفه نرفت و علت اصرار عشیره ها بر ازدواجهای قبیله ای را گفت تا یک جا کل رسومات پیشین را زیر سوال نبریم (اینکه غریبه وارد طایفه نشود و…) به هر حال این گونه نمونه ها از بستری عادلانه برخوردارند…و آدم دستش می رود نقدش کند و یا نقدهایش را بخواند…کما اینکه چون به جا بود و مبتلی به سریع باعث ناآرامی در برخی عشایر آنجا شد…
    ۵. اطلاع رسانی درباره یک سری مسائل از سینما باید شروع شود…؟ مگر وظیفه اطلاع رسانی جدیدا بر عهده سینما گذاشته شده است؟…بعد سینمای داستانگو که بر مدار عوامل جذابیت می چرخد می گذارد بی طرفانه چیزی دچار اطلاع رسانی شود یا خاستگاه فکری سازندگان و..هم داخل قصه می شود و باید ته تهش منتظر بیانیه های فمینیستی هم بود؟..نمی شد این کار را با مستند انجام داد؟…در اینکه برخی معضلات در این ممکلت هست نه من شک دارم نه شما..ولی اینکه از هول حلیم در دیگ بیفتیم هم حدی دارد…می شد مستند ساخت..می شد مقاله نوشت..ولی هنر پرهزینه سینما؟..البته بنده در اینجا قصد نقد فیلم را ندارم بلکه بحث از نقد نوشته منتقد شروع شد و به مجادله کامنتی کشید..ولی در کل با توجه به موج کاذب حق طلبی!!! وارداتی زنان و تحصیلات کاذب زنان جامعه و وضعیت نابسامان فرهنگی و اقتصادی کشور در شرایطی که جامعه جوان است کمی باید سیاستگذاران محتاط باشند…هیچ کجا به اندازه ایران بی در و پیکر نیست…شاهد مثال می خواهید اینکه زنی مانند فاطمه معتمدآریا با ان وضع برود در یک جشنواره و بعد بیاید در حضور نوه امام و رییس جمهور سابق فیلم را رونمایی کند و درباره برخی سیاستهای فرهنگی حرف بزند…یعنی کسی که هر چه دارد مدیون این ممکلت است وقتی خودش حتی فرهنگ پوشش مملکت را درک نکرده بتواند راحت درباره همین فرهنگ نقد کند و نظر بدهد..آن هم به عنوان مدعی و کارشناس؟…از دل این ادم چه نقدی در سینما بیرون خواهد امد وقتی نقدش درباهر ظلم در حق زنان باشد؟ ..یا آن یکی زن برود در خارجه لباس شب و دکلته بپوشد بعد برگردد برود در یک سریال پربیننده رسانه نقش اول بگیرد و آب توبه سرش بریزند و بعدش بشود زن چادری سریال گمشده!!!…بعد با بقیه دخترکان و زنان بی منصب و بی اعتبار این مملکت برخوردهای سخت بشود!!!از این دوگانگی ها و بی دروپیکریها در این ممکلت زیاد است…(ان وقت آقایان بابت چند جمله حرف اون اصغر فرهادی بیچاره انا لله صادر می کنند…)
    ۶. در اینکه در حق زنان و مردان این ممکلت ظلم می شود شک نیست..اما اینکه مثلا ما عدم کمک مردم به یک مقتول در جریان میدان کاج را نشانه حاکمیت مردسالاری بدانیم در حالیکه قاتل و مقتول هر دو مرد هستند یعنی چه؟…بنده گفتم اگر زنان کارگردان ادعای عدالت دارند چرا درباره ان دسته زنان شریف و فقیر جامعه که فرزندانشان را به دهان و دندان گرفته و بزرگ کردند چیزی نمی سازند یا درباره زنان موفق ایران..هر چه هست نقد است…حتی نمی گویم سیاه نمایی می کنند…نقد کنند اما چرا در کنارش از دیگر وجوه این جامعه نمی گویند؟ یعنی آنها به عنوان منتقدین جامعه نباید کمی هم امید به جامعه زنان تزریق کنند..این هم یک جور اطلاع رسانی است دیگر..نیست؟…