چند بار اتفاق افتاده است که با دوستانتان دور هم جمع شده باشید و بعد از کلی گپ و گفت ناگهان به این فکر رسیده باشید که: چرا ما خودمون یه فیلم نسازیم یا یه کلیپ کوتاه؟ دوربین که داریم. حالا فرض کنید که بر حسب یک اتفاق عجیب و غریب شما مجبور هستید که یک سری از فیلمهای معروف را خودتان با همان وسایلی که دم دست دارید بازسازی کنید. این میشود داستان فیلم. یک ویدئو کلوپ قدیمی که هنوز وارد دنیای سیدی و دیویدی نشده و با نوارهای ویاچاس کار میکند. نوارها به امواج مغناطیسی حساس هستند و بر اثر اتفاق عجیبی تمام نوارها در معرض امواج قوی مغناطیسی قرار میگیرند و پاک میشوند. شاگرد مغازه، که در غیاب صاحب مغازه مسئولیت آنجا را به عهده گرفته است، تصمیم میگیرد این خرابکاری را به نحوی درست کند. او با دوستان عجیبش دست به کاری غریب میزند. بازسازی فیلمها. کار او با استقبال زیادی مواجه میشود و مردم محله هر روز میروند و فیلمهای مورد علاقهٔ خودشان را سفارش میدهند تا برایشان ساخته شود. حتی خودشان هم میتوانند در فرایند ساخت فیلم همکاری کنند و این باعث محبوبیت بیشتر این فیلمها میشود.
در نهایت مأمورانی از ادارهٔ کپی رایت میآیند و به دلیل این که آنها از عناوین فیلمهای دیگر استفاده کرده بودند آنها را جریمه میکنند و همهٔ فیلمها را از بین میبرند. اهالی محل هم تصمیم میگیرند فیلمی بسازند با داستانی که از خودشان باشد. داستان یک خوانندهٔ جاز نه چندان معروف که در آن محله به دنیا آمده است. نمایش این فیلم در آخرین شب عمر ساختمان ویدئو کلوپ قدیمی اتفاق میافتد که باز هم توجه خیلیها را به خود جلب میکند.
این فیلم مثل سایر فیلمهای «میشل گندری» فضایی فانتزی را پیش روی ما میگذارد و شخصیتهایی که دست به کارهای خلاقانه عجیبی میزنند. برایشان مشکلی به وجود نمیآید اگر میان هزاران ولت برق و صاعقههای حاصل از آن گیر بیفتند به جز این که مغناطیسی میشوند. اشکالی به وجود نمیآید اگر به جای شخصیتهای انیمیشنی فیلم شیر شاه از نقاشیهای روی کارتون استفاده کنند و در همین فضای ساده دست به خلاقیتهایی میزنند که آدم را انگشت به دهان میگذارند. مثلاً چرخشهای عجیب و غریب دوربین و آدمها در فیلم ۲۰۰۱ یک اودیسهٔ فضایی را به راحتی و با چند حرکت ساده بازآفرینی میکنند و یا به جای استفاده از خودروهایی با مدل قدیمی از عکسهای آنها استفاده میکنند.
این فیلم از طرفی اشارهای است به تمام حرکات خودجوشی که به لطف اینترنت پرسرعت چند سالی است که شاهد آن هستیم. آدمهایی که از خودشان و از اطرافیانشان فیلمهای کوچکی تهیه میکنند و آن را با دیگران به اشتراک میگذارند. حجم اینگونه کارها و البته در بعضی موارد کیفیت کار آنها واقعاً انسان را به حیرت وامیدارد. اینکه تماشاچیان سینما حالا خودشان به سازندههای کوچکی تبدیل شدهاند و البته این اخطاری جدی است به سازندگان حرفهای فیلم و کمپانیها که حالا دیگر با تماشاگرانی بسیار باهوشتر و پروردهتر از گذشته سر و کار دارند و نمیتوانند هر چیزی را به خورد آنها بدهند و از طرفی اشارهای است به اینکه انحصاری شدن صنعت سینما در دست عده ای هر چند فایدههایی داشته است ولی جلوی حرکات خلاقانه بسیاری را گرفته است.
این فیلم برای من یادآور فیلم مستندی بود به نام «صلح در جنگ» از یک فیلمساز مراکشی که به سبک آدمهای این داستان خودش دست به ساخت فیلم زده بود. با یک دوربین کوچک و چند نفر از دوستانش فیلمهایی را تولید میکردند و آن را در برابر قیمتی به تماشاچیان کرایه میدادند و از این راه توانسته بود برای خودش کاسبی کوچکی راه بیندازد. شما خودتان میتوانید هزاران هزار مثال دیگر را برای دیگران تعریف کنید از تجربیاتی که خودتان صورت دادهاید یا در اطرافتان شاهد شکل گیریاش بودهاید. در واقع این فیلم یادآور لحظات خوشی است که در هنگام تجربهٔ یک کار جدید به انسان دست میدهد و دوباره به یادمان میآورد که با اشیاء کوچک و بیاهمیتی که در اطرافمان است چه کارهای جالبی میتوان کرد.
در این نوشته زیاد سعی نکردم به موضوعاتی که ممکن است در این فیلم با آن برخورد کنیم بحث کنم و یا اتفاقات بزرگ در روند تاریخ سینما را به یاد بیاوریم. هر چند مواردی را اشاره کردم و باز هم میتوان چیزهایی را اضافه کرد. از جمله موج ویدئو کلیپها و تأثیری که بر سینما گذاشتند و همینطور ویدئو کلوپ که فیلمها را در دسترس تماشاگران گذاشتند و این امکان را به آنها دادند تا هر چند بار و به هر شکلی که میخواهند فیلمها را ببینند. اما در این نوشته نمیخواستم به این موارد اشاره کنم بلکه مهمترین نکتهٔ این فیلم این است که در ما انگیزهٔ فیلم ساختن ایجاد میکند.
Be Kind Rewind (۲۰۰۸) – IMDb
Directed by Michel Gondry
Starring Jack Black and Mos Def