و حسین پیش آمد تا برابر آن مردم بایستاد و صفوف چون سیل آنان را نگریست و ابنسعد را دید با اشراف کوفه ایستاده.
پس گفت:« خدای را سپاس که این جهان را بیافرید رفتنی و نابودشدنی، که اهل خود را از حالی به حالی بگردانَد. بیخرد مرد آن که فریب دنیا خورَد و بدبخت آن که فتنهٔ دنیا شود. مبادا شما را فریب دهد – که امید هر کس را که بدان گراید، ببرد و طمع آن که را در او دل بندد، به نومیدی مبدل کند. و شما را بینم به کاری پرداختید که خدای را به خشم آورد و روی از شما برتابد و عقاب بر شما نازل کند و از رحمت خویش دور دارد. نیکو پروردگاری است پروردگار ما و بد بندگانید شما که به طاعت او اقرار کردید و به رسول او، محمد، ایمان آوردید آنگاه، بر ذریت و عترت وی تاختید و کشتن آنها را خواهید. شیطان شما را بیراه کرد و خدای بزرگ را از یاد شما ببرد. هلاک باد شما را و آنچه را خواهید! اِنّا لله و اِنّا اِلیه راجِعون. این گروه پس از ایمان، کافر گشتند. پس دوری باد این قوم ستمکار را.»
عمر سعد با قلب لشکر گفت:« در جای خود پای دارید!» و از همه جانب، حسین را احاطه کردند و مانند حلقه او را در میان گرفتند.
حسین از آنها خواست خاموش شوند و گوش به سخن و ی فرادهند.
خاموش نشدند.
حسین گفت:« وای برشما! شما را چه زیان دارد که گوش فرادهید و سخن مرا بشنوید؟ من شما را بر راه راست میخوانم. هر کس فرمان من برد، بر راه صواب باشد و هر که نافرمانی کند، هلاک شود. و شما همه فرمان مرا عصیان میکنید و به گفتار من گوش نمیدهید – که شکمهای شما از حرام انباشته و بر دلهای شما مهر نهاده است. وای بر شما! آیا خامش نمیشوید و گوش نمیدهید؟»
پس اصحاب عمر سعد یکدیگر را ملامت کردند و گفتند:« گوش دهید.»
حسین ایستاد و گفت:
«هلاک و اندوه باد شما را که به آن شور و وَلَه ما را خواندید تا به فریاد شما رسیم و ما شتابان آمدیم، پس شمشیر ما را – که خود در دست شما نهاده بودیم – بر سر ما آختید و آتشی که خود ما بر دشمن ما و شما افروخته بودیم، بر ما افروختید. یار دشمن خود شدید در پیکار با دوستانتان، با این که نه به عدل میان شما رفتار کردند و نه امید خیری از آنها دارید.
وای بر شما! چرا آنگاه که شمشیرها در نیام بود و دلها آرام و فکرها خام، ما را رها نکردید، بلکه چون مگس سوی فتنه پریدید و مانند پروانه در هم افتادید؟
پس هلاک باد شما را ای بندگان کنیز و بازماندگان احزاب و ترککنندگان کتاب و تحریف کنندگان – که کلمات را از معانی برگردانید – و گناهکاران – که دم شیطان خوردهاید – و خاموش کنندگان سنتها!
آیا یاری آنان میکنید و ما را تنها میگذارید؟
آری به خدا سوگند، بیوفایی و پیمانشکنی عادت دیرینهٔ شماست. ریشه شما با قدر، همپیوسته و آمیخته است و شاخهای شما بر آن پروریده. شما پلیدترین میوهاید: گلوگیر در کام صاحب و گوارا برای غاصب.
اینک این مرد بیپدر که بنیامیه او را به خود ملحق کردند، میان دو چیز، استوار، پای فشرده و بایستاده است: یا شمشیر کشیدن یا خواری کشیدن.
و هیهات که ما به ذلت تن ندهیم! خداوند و رسول او و مؤمنان برای ما زبونی نپسندند، و نه دامنهای پاک – که ما را پروریدهاند – و سرهای پر حمیّت و جانهایی که هرگز طاعت فرومایگان را بر کشته شدن مردانه ترجیح ندهند.
و من با این جماعت اندک با شما کارزار کنم، هر چند یاوران مرا تنها گذاشتند.»
—برگرفته از «کتاب آه»، بازخوانی مقتل حسینبنعلی (ع)، ویرایش یاسین حجازی