و حرّ، خود و همراهانش، مقابل حسین فرود آمدند ـ با هزار سوار. آن گاه، نامه به عبیدالله فرستاد که:
حسین در کربلا بار بگشود و رحل بیفکند.
حسین برخاست و در میان همراهان خود خطبه خواند:
خدای را سپاس گفت و ستایش کرد و نام جدّ خویش برد و بر او درود فرستاد و گفت: «کاری پیش آمد که میبینید…»
و روز پنج شنبه، دوم محرم الحرام سال شصت و یکم، بود.
***
چون فردا شد، عمر بن سعد با چهار هزار سوار بیامد تا بر حسین فرود آمد.
و آن روز سیم محرم بود.
***
ابن زیاد به گرد آوردنِ مردم فرمود در جامعِ کوفه، و خود بیرون آمد و به منبر رفت و گفت «ای مردم! شما آلِ ابیسفیان را آزمودهاید و دانستهاید که آنها چناناند که شما میخواهید. این امیرالمؤمنین یزید است: میشناسیدش، نیکو سیرت و ستوده کردار، با رعیت محسن، عطا را در جای خود نهد، راهها در عهد او امن شده، معاویه در عهد خودش بندگان خدا را می نواخت و به مال بی نیاز میگردانید و یزید هم پس از او صددرصد بر جیره و حقوق شما افزوده است مرا فرموده که باز بیشتر گردانم. و از شما میخواهد به جنگ دشمن او، حسین، بیرون روید. پس، بشنوید و فرمان برید.»
و از منبر فرود آمد و مردم را عطای فراوان داد و امر کرد به جنگ با حسین و یاری ابن سعد.
—برگرفته از «کتاب آه»، بازخوانی مقتل حسینبنعلی (ع)، ویرایش یاسین حجازی