فیروزه

 
 

آقای رییس جمهور، ما از این بازار مکاره فقط ۲٪ می‌خواهیم!

۱
این روزها هر جا که بنشینی صحبت از «هدفمندسازی یارانه‌ها» است. چیزی که به درستی «جراحی بزرگش» خوانده‌اند. از مردم کوچه و بازار گرفته تا «سردار رویانیان» همه چرتکه دستشان گرفته‌اند و دنبال محاسبهٔ تأثیر و تأثر این جراحی بر اوضاع و احوال بیماری به نام اقتصاد ایران هستند. این وسط اما از اهالی صنعت نحیف فرهنگ و هنر چه خبر؟ آیا شنیده یا خوانده‌اید کسی یا کسانی از ایشان دنبال این باشند که ببینند در این بازار مکاره چه کلاهی از این نمط بر سر اهالی فرهنگ و هنر خواهد رفت؟…

۲
دولت «دکتر محمود احمدی‌نژاد» دولتِ «…ترین‌ها» است. دولتی که چه روی کارآمدنش و چه استمرار حیاتش هر روز در دل خود داستان‌ها داشته و دارد و شاید از این منظر بیشترین خدمت را به ارباب جراید ایران و ای بسا جهان کرده باشد. «تهاجمی‌ترین» سیاست‌های داخلی و خارجیِ بیست سال اخیر در این دولت رقم خورده‌اند و در نتیجهٔ آن، شجاعتی در قامت نحیف ابتدایی دولت تزریق شده که همچنان به عنوان مهم‌ترین سرمایه‌اش در بسیاری پروژه‌ها به یاری‌اش می‌شتابد. فهرست برخی از «مهم‌ترین» و «نخستین» پروژه‌های بزرگ و ملی این دولت عبارت‌اند از:

اجرای طرح سهمیه‌بندی بنزین، اجرای طرح سهام عدالت، اجرای طرح هدفمندسازی یارانه‌ها، اجرای طرح مسکن مهر، اجرای طرح خروج کارمندان از شهر تهران، بالا بردن درصد غنی‌سازی هسته‌ای تا ۲۰٪، زیر سؤال بردن انگارهٔ حتمی‌شدهٔ هولوکاست و دست داشتن القاعده در واقعهٔ ۱۱ سپتامبر، انتخاب اولین وزیر زن در کابینهٔ پس از انقلاب، ۳۰۰ برابر شدن! پروژه‌های عمرانی ورزشی، سفرهای استانی متعدد.

البته طرفدارن دولتِ مستقر شاید به این فهرست، دیگر اقدامات دولت را هم اضافه کنند که گرچه می‌توانند مهم باشند ولی از نظر اهمیت و قرار گرفتن در فهرستِ «…ترین‌ها» و تأثیری که در بعد کلان داخلی و خارجی بر ایران تا سال‌ها می‌گذارند، شاید در قد و قوارهٔ موارد یادشده نباشند. به هر حال این میان یک چیز کم است!؟ یک‌بار دیگر فهرست «…ترین‌های» دولت را مرور کنید. اگر دقت کنید در همگی حوزه‌های صنعتی، اقتصادی، ورزشی و حتی سیاسی چیزکی هست که این دولت مدعی باشد در آن حوزه اقدامی به زعم خود تاریخ‌ساز انجام داده… ولی در حوزهٔ فرهنگ و هنر چه؟…یک اقدام بزرگ..یک اقدام شجاعانه و تاریخ‌ساز…؟…یک اقدام جهادی و هیئتی!!! یک نهضت سخت‌افزاری ماندگار!!!! برای دولتی که به هر دلیل درصدد انجام اقدامات بزرگ و شجاعانه است، دولتی که درصدد است بار سنگین کم‌کاری‌های پیشین را به دوش بکشد، دولتی که خیلی دوست دارد پایه‌گذار کارهای ماندگار باشند ـ ولو این کار ساخت «مونوریل» در تهران باشد و اگر نشد در قم ـ در کارنامهٔ چنین دولتی، چرا نباید یک کار جهادی فرهنگی و هنری مهم ثبت شود؟…

۳
در میانهٔ نزاع و جدال‌های اهالی هنر با یکدیگر و با دلتمردان می‌توان به برخی کمبودها دست یافت. کمبودهایی که رفع آن‌ها ـ که هم آرزوی اهالی سیاست است و هم اهالی صنعت فرهنگ و هنر ـ تازه ما را به جایی می‌رساند که بتوانیم عادلانه دربارهٔ نقدهای فرهنگی و هنری بحث کنیم؛ این که چرا فلان فیلم کم فروخته یا چرا سینمای کودک محتضر است یا چرا آمار و سرانهٔ مطالعه پایین است یا چرا شمارگان کتاب‌ها و نشریات خوب نیستند و انتقاداتی از این دست، همگی وقتی معنای حقیقی و درستی پیدا می‌کنند که زیرساخت‌های بحث مهیا باشند. وقتی می‌توان به مباحث فرعی‌ای چون پیوستن به قانون کپی رایت و جهانی‌شدن و.. فکر کنیم که مثلاً در میزان سرانهٔ سخت‌افزاری فضاهای فرهنگی و هنری پابه‌پای کشورهای مدعی حرکت کنیم. در غیر این صورت نقدهایمان مدام با بدل حریف روبه‌رو می‌شوند و به سرانجامی درخور نمی‌رسند. طبیعی است آنچه بیش از هر چیز صدمه می‌بیند فرهنگ و هنر است. گرچه راه افتادن شورای عالی سینما و مانند آن کارهایی خوب هستند ولی این کارها در کشوری که برخی زیرساخت‌ها آماده نیستند، نمی‌تواند آن‌چنان که شایسته است به ثمره‌ای بزرگ منتهی شود. گذشته از این‌که شاید در دولت‌های بعدی و به سیاق همهٔ سال‌های گذشته، چنین ساختارهای اجرایی و شورایی منحل شوند و دیگر نه اثری از تاک مانَد نه تاک‌نشان. پس چه باید کرد؟..کاری کارستان که بتواند دست‌کم زمین را برای بازی‌ عادلانهٔ اهالی این صنعت فرهنگ و هنر آماده کند. کاری که بتواند بهانه‌های همیشگی هنرمندان و دست‌اندرکاران صنایع فرهنگی و هنری ـ برای توجیه کم‌کاری‌های و شکست‌هایشان ـ را بی‌اعتبار کند.

۴
بنابر آمار، پس از اجرای طرح هدفمندسازی یارانه‌ها، چیزی حدود ۲۰ تا ۴۰ هزار میلیاردتومان از سرمایه‌های ملی که تا پیش از این بنابر هر ملاحظه‌ای به نادرستی توزیع می‌شدند، آزاد خواهند شد. از قرار معلوم ۵۰٪ از این سرمایه، سهم مستقیم پرداخت به مردم است، ۳۰٪ سهم صنایع و بنگاه‌های زودبازده و ۲۰٪ در جیب دولت باقی خواهد ماند تا بتواند در مواقع لزوم در برخی مناسبات مداخله کند. ما به آن سهام ۸۰٪ مردم و بنگاه‌ها کاری نداریم و دعا می‌کنیم گرهی از کار فروبستهٔ اینان بگشاید؛ ولی این ۲۰٪ قرار است چگونه هزینه شود؟…مطمئناً از الان برخی، برنامه‌ها ریخته‌اند برای ذخیره‌سازی یا هزینهٔ این ۲۰٪ که هر کدام توجیهی خواهد داشت ولی شاید انجام یک کار بزرگ که به چشم آید، تأثیرات مهمی در آتیه داشته باشد، سلوک «…ترینی» دولت را برآورده کند و بتواند برخی از زیرساخت‌های لرزان صنعت فرهنگ و هنر مملکت را برسازد، بهترین کار است. کاری که نام این دولت را تاریخی کند و عدهٔ بی‌شماری از دوست و دشمن را دعاگو…اگر بپذیریم این پول یک سرمایهٔ ناخواسته است ـ یعنی در بودجه‌های هر ساله پیش‌بینی نشده بوده و الان ناگهان مانند ارثِ حاصل از مرگ یک عزیز وارد کاروبار اقتصادی دولت شده است ـ پس می‌توان آن را شجاعانه و جهادی هزینه کرد؛ یعنی به جای آن‌که مانند بودجه‌های سنواتی آن را در میان همهٔ ردیف‌بودجه‌ها توزیع کنیم، آن را در یک یا دو مورد مصرف کنیم که هم سریع‌تر نتیجه‌اش را ببینیم (تا این دلهره برای برخی دولتیان ایجاد نشود که ما بکاریم و دولت‌های بعدی درو کنند؟…) هم آن کار سریع و کامل به سامان برسد و درگیر کمبود بودجه نشود.

۵
برگردیم به صنعت نحیف فرهنگ و هنر ایران؛ صنعت کتاب و نمایش دو صنعت جذاب، فرهیخته، پردرآمد و تأثیرگذار هستند که پس از انقلاب بسیار مورد توجه بوده‌اند. این توجه استراتژیک خاص انقلاب ما نیست و در انقلاب کمونیستی شوروی هم اهمیت زیادی داشته و از قضا اوج شکوفایی صنعت فرهنگ و هنر روسیه در همان دوران بود. با این حال به دلایلی هنوز صنعت فرهنگ و هنر نمایش و کتاب که بی‌شمار نان‌خوار دارد، از اولیه‌ترین زیرساخت‌های خود محروم هستند؛ یعنی سالن نمایش و کتابفروشی. مکان‌هایی که ویترین فرهنگی و هنری کشور هستند و بنگاه‌هایی که تولیدات این صنعت قرار است در آنجا نمایش داده شده و به فروش برسند. بنابر آمار موجود، ایران چیزی حدود ۶۰۰ تا ۹۰۰ شهر بالای بیست هزار نفر دارد که ۷۰٪ آن‌ها یا سالن نمایش ندارند یا اگر دارند، زهوار دررفته و بی‌استفاده است ـ و این دیگر بدیهی است آدم ‌هال مبلهٔ قشنگ خانه‌اش را ترجیح می‌دهد به اینکه با یارش بنشیند سریال FLASH FORWARD را ببیند تا برود در یک سالن مخروبه فیلم «کیفر» را ببیند ـ منظورمان از سالن نمایش، پردهٔ عریض با سیستم دالبی ساراند نیست؛ سینمایی است با ۳۰۰ صندلی درست و حسابی و راحت، پرده و سیستم پخش صوت و فیلم سالم و خوب که دست‌کم ۳ تا ۵ سال بتواند کار کند!…همچنین بسیاری از شهرهای بالای بیست هزار نفر، فاقد کتابفروشی هستند یا اگر دارند در حد و قوارهٔ ادعای فرهنگی دولت و نظام نیست. حال اگر دولت کنونی از سهم ۲۰٪ خود، نهضتی جهادی راه بیندازد که در آن ظرف دو تا سه سال پیش رو، در همهٔ شهرهای موجود یک پردیسِ معیار ساخته شود (نه پردیسی در حد «پردیس ملت» تهران، بلکه ساختمانی شامل یک سالن نمایش معیار با ۳۰۰ صندلی، پردهٔ نمایش سالم، سیستم صوتی مطلوب، یک کتابفروشی برای عرضهٔ آخرین کتب ترجمه و تألیف داستانی و غیرداستانی، نشریات فرهنگی و هنری جدی و دیگر تولیدات صنعت نمایش خانگی) چه رخ خواهد داد:

– اشتغال بسیاری از کارگران فصلی به این ساخت‌و‌سازها و کاهش آمار بیکاری به شکل موقت؛

– ترمیم زیرساخت اصلی صنعت سینما، نمایش خانگی و کتاب؛

– اضافه‌شدن دست‌کم صد تا دویست‌هزار صندلی به ظرفیت اسمی سینمای ایران که دست‌کم روی کاغذ درآمد سینما را ـ با متوسط قیمت بلیط ۱۵۰۰ تومانی ـ صد تا سیصد میلیون تومان در هر هفته افزایش خواهد داشت که این خود یعنی افزایش درآمدهای شهرداری‌ها، بنگاه‌های تولید فیلم و کتاب و در نهایت افزایش درآمد دولت؛

– ایجاد رونق در صنایع وابسته به این نهضت (سازندگان صندلی‌های سینما، لوازم روشنایی، صنایع چوبی، رونق کار واردکنندگان لوازم نمایش در سالن‌های سینما، مصالح‌سازان و مصالح‌فروشان، صنعت حمل‌ونقل و…) که رونق کار اینان یعنی افزایش درآمدهای مالیاتی خود دولت؛

– ایجاد ظرفیت‌های خالی برای اشتغال در سالن‌های نمایش احداث‌شده و کتابفروشی‌های مرتبط (از متصدی امر بلیط‌فروشی بگیر تا سرایدار و نگاهبان و مدیر و…)؛

– افزایش عرضهٔ کتاب و شمارگان آن که در نهایت باعث رونق کار چاپخانه‌ها و ایجاد اشتغال در این حوزه خواهد شد؛

– بالا رفتن آمار کتابخوانی ایرانیان؛

– افزایش عرضهٔ دیگر محصولات فرهنگی چون ماهنامه‌های فرهنگی و هنری جدی و همچنین آماده‌شدن زیرساخت‌ها برای راه‌اندازی شبکهٔ خصوصی نمایش با راه‌یافتن تولیدات این صنعت به دورترین نقاط کشور.

و دیگر تأثیراتی که شاید پس از اتمام این نهضت و واردشدن این پردیس‌ها به چرخهٔ عرضه و تقاضای صنعت فرهنگی و هنری قابل رصد باشند. این نهضت بلندپروازانه ولی قابل تحصیل و لازم، با معیارهای جاه‌طلبانهٔ دولتی که در چهار سال اول کارش، ۳۰۰۰ پروژهٔ ورزشی را کلید زد و در برخی شهرها که حتی یک تیم فوتبال درست و حسابی هم ندارند، یک ورزشگاه فوتبال ساخته است ـ و نتیجه‌اش را در «بازی‌های آسیایی گوانگ‌ژو» گرفت ـ مطابقت دارد و نامش را برای همیشه در تاریخ ماندگار خواهد کرد. حال تصور کنید کمی دایرهٔ جاه‌طلبی و بلندپروازی این نهضت را گسترده‌تر کنیم و بخواهیم در این پردیس‌ها، سالن‌های جمع‌وجوری در حد ۱۰۰ نفر برای کودکان راه بیندازیم که در آن‌ها بتوان نمایش عروسکی و نمایش فیلم ویژهٔ کودکان زیر ۱۰ سال را اجرایی کرد. سالن‌هایی که در ساخت و طراحی آن معماری کودکانه رعایت شود (استفاه از رنگ‌های شاد تا تصاویر و عناصر کودکانه…مثل تصویر عموپورنگ و هری پاتر و…‌) سالن‌هایی که در هفته دو تا سه بار اختصاص پیدا کنند به نمایش فیلم‌های سینمایی ایرانی و خارجی ویژهٔ کودکان و انیمیشن‌های کودکانه، تا مادران ـ یا اولیای مدارس ـ دستان کودکان را بگیرند و به این سالن‌ها بیایند. فضاهایی که باعث ازدحام کودکان در جایی غیر از مدارس و مهدکودک‌ها شده و منجر به مشارکت آیینی کودکان در یک همایش فرهنگی و هنری می‌شود؛ رخدادی که والدین را با هم پیوند می‌دهد و فضایی شاد و مفرح و در عین حال فرهنگی فراهم می‌آورد. این همه در شهرهایی حاصل می‌شود که از بسیاری مواهب شهرهای بزرگ محرومند و این گونه امکانات، در حکم ریه‌های شهر خواهند بود. به این‌ها اضافه کنید رونق تئاترهای عروسکی و فارغ‌التحصیلان این رشته را (اگر بنا باشد هر هفته در یکی از این شهرها یک گروه برنامه اجرا کند)…رونق صنعت دوبلهٔ آثار کودکانه را…رونق سینمای کودک ایران را…تخیلش هم حسرت‌برانگیز است نه؟

۶
این میان باید به یک «امتناع جمعی تاریخی» هم توجه داشت. اینکه مردمان ایران در هر شرایطی دلِ خوشی از پرداخت مالیات و عوارض به حکومت‌ها نداشته‌اند. شاید یکی از دلایل این حس جمعی مردم ـ جدای از طاغوتی بودن اغلب حکو‌مت‌های پیشین، صرف مالیات برای خوش‌گذرانی حاکمان و روش‌های ظالمانهٔ اخذ مالیات ـ این بوده که هیچ گاه به‌عینه ندیده‌اند افزایش مالیات ـ یا در مورد اخیر حذف یارانه‌ها ـ چه تأثیرات عاجلی داشته‌اند. حال اگر دولتی از محل حذف یارانه‌ها، کاری کند که تجسم خارجی آن در برابر چشم مردم باشد، در کاهش این امتناع تاریخی مؤثر است. این‌که من و تو و ما برویم روی صندلی‌های راحت سالن تئاتر یا سینمایی بنشینیم که بر بالای سردرش نصب شده این سالن از محل حذف یارانهٔ نان و شیر یا افزایش مالیات ساخته شده است، مطمئناً در آینده باعث می‌شود راحت‌تر بپذیریم فرهنگ و هنر بر خوردن یک لیوان شیر و یک قرص نان سنگک خاش‌خاشی ارجحیت دارد.

۷
این نهضت سخت‌افزاری، خیلی زود تأثیراتش را نشان خواهد داد. درآمدهای آشکار و پنهان این نهضت به جیب دولت، شهرداری‌ها، مردم و بنگاه‌های فرهنگی و هنری ریخته خواهند شد که همه ایرانی‌اند؛ و چه بهتر از این. بگذریم که عده‌ای با توجه به ماهیت فرهنگی انقلابمان معتقدند اجرای این نهضت حتی اگر سراسر هزینه هم باشد و دولت در پی اجرای آن انتفاعی هم نبرد ـ که می‌برد ـ باز هم باید انجام شود؛ چون وظیفهٔ حکومت اسلامی همین است. با این حال بگذارید ما نیز چرتکه دستمان بگیریم و مانند «سردار رویانیان» که در حاشیهٔ یک برنامهٔ خبری ـ و در معدود خلاقیت‌های رسانه‌ایِ مرتبط با بحث هدفمندسازی یارانه‌ها ـ گوشهٔ خیابان ایستاد و روی کاغذ برای رانندهٔ تاکسی حساب کرد چه اندازه باید کرایه‌اش را پس از هدفمندسازی یارانه‌ها بالا ببرد، کمی برای این نهضت حساب و کتاب کنیم:

– می‌گویند در دو سال اول اجرای طرح هدفمندسازی یارانه‌ها، ۴۰ هزار میلیارد تومان نصیب دولت می‌شود؛

– می‌گویند ۲۰٪ این مبلغ، سهم دولت است؛

– ۲۰٪ از ۴۰ هزار میلیارد تومان می‌شود ۸۰۰۰ میلیارد تومان؛

– فرض می‌گیریم تملک زمین و ساخت یک چنین پردیس‌های جمع‌وجوری، بین ۵۰۰ میلیون تا ۱ میلیارد تومان هزینه دارد (از یاد نبریم در بسیاری شهرهای ایران، هزینهٔ تملک زمین و ساخت‌و‌ساز بسیار پایین‌تر است)؛

– فرض می‌کنیم در دو سال اول اجرای این نهضت، ۶۰۰ شهر مشمول طرح شوند (هر شهر یک پردیس)؛

– کل هزینهٔ اجرای این نهضت ۳۰۰ تا ۶۰۰ میلیارد تومان می‌شود؛

– این مبلغ یعنی چیزی حدود ۸٪ از کل سهم دولت؛ یعنی کمتر از ۲٪ از کل سرمایهٔ ۴۰ هزار میلیارد تومانی حاصل‌آمده از اجرای طرح هدفمندسازی یارانه‌ها؛

آیا سهم فرهنگ و هنر از این خان پرنعمت، ۲٪ هم نیست؟

افزونهٔ ۱
همین چند روز پیش کشور قطر برای سال ۲۰۲۲ به عنوان میزبان جام جهانی معرفی شد. شاید مهم‌ترین دلیل این انتخاب طرح‌های جاه‌طلبانهٔ این کشور برای تأسیس چند ورزشگاه فوق مدرن (با تکنولوژی آینده) و دیگر ابتکاراتش برای پایین آوردن دمای آن کشور باشد. واقعیت این است که بخشی از اعتماد به نفس آدم‌ها ـ به ویژه بخشی از عوام ـ به ساخت‌وساز بناهای عظیم برمی‌گردد؛ از فرعون با آن اهرام ثلاثه‌اش بگیر تا تاج محل و برج کج پیزا و بیا تا آسمان‌خراش‌های آمریکا…این حاصل خصلت بلندپروازانهٔ آدمی است. و البته در کاهش ناملایمات اجتماعی و نق‌نق‌های خلق‌الله که با دیدن این کارها در کشورهای همسایه، فیلشان یاد غربت می‌کند و هزار داشتهٔ دیگرشان را فراموش می‌کنند، بسیار موثر است. انتظار زیادی نیست که این بار به جای، یا در کنارِ مثلاً ساخت بزرگ‌ترین مصلای جهان اسلام ـ که احتمالاً با ظهور حضرت حجت افتتاح خواهد شد ـ یا بزرگ‌ترین فرش جهان اسلام و…کسی پیدا شود و از این سهم اندک ما، برای برپایی پرشور چند رویداد مهم هنری و فرهنگی این مملکت ـ جشنوارهٔ فیلم فجر، جشنوارهٔ فیم کودک، جشنوارهٔ موسیقی و نمایشگاه کتاب ـ چند سالن بزرگ بسازد مخصوص این کارها؛ با طرح‌هایی جاه‌طلبانه و بناهایی تلفیقی از مدرن‌ترین معماری روز و سنتی‌ترین معماری ایرانی. یک کداک‌تیاتر ایرانی برای اهالی نمایش و آهنگ، یک ساختار سازه‌ای بزرگ فراتر از نمایشگاه کتاب فرانکفورت برای اهالی باغ کاغذی..گمان نکنم انتظار زیادی باشد..هست؟؟؟؟

افزونهٔ ۲
یادش به خیر سال‌های میانی دههٔ شصت، فردی بود به نام «ناصر مندوب هاشمی». درست در ایام آغاز اولین سرشماری نفوسِ پس از انقلاب، سروکله‌اش پیدا شد؛ با آن سر و موی سفید و با لحنی پدربزرگانه در قالب‌های کارشناسی و نمایشی، برخی گزاره‌های اقتصادی را در قالب برنامهٔ «سیمای اقتصاد» به مردم تفهیم می‌کرد (شاید الان باورش سخت باشد که سرگرمی مردمان یک دهه، برنامهٔ اقتصادی بوده؛ و چه می‌فهمند نسل فارسی۱) آن روزها آن مرحوم به «آقای اقتصادی» شهره شد و اکنون در قطعهٔ هنرمندان ذیل نام بلندبالایش، این لقب را روی سنگ قبرش حک کرده‌اند. این روزها که تلویزیون پر شده از بحث کارشناسی هدفمندسازی، ولی یک شخصیت تأثیرگذار نمایشی ندارد، مُدام برای آن مرحوم فاتحه می‌خوانم…

افزونه ۳
هر هفته که می‌گذرد بیشتر ایمان می‌آورم که «مختارنامه» همان روضهٔ مصور و تعزیهٔ سریالی‌شدهٔ خودمان است و نباید منتظر باشیم در تحلیل تاریخش چیز جدیدی برای مخاطب ایرانی رونمایی کند. همان تصاویر آشنا از واقعیت، بار دیگر بازسازی شده‌اند. در حقیقت «روایت عشق» علاءالدین رحیمی را داده‌اند به یک کارگردان کاربلد با بودجهٔ بیشتری ساخته است…گمانم همان نتیجهٔ یک بر صفر عادلانه باشد ـ گیرم در یکی از به‌یادماندنی‌ترین لحظات ساخت سریال‌های تاریخی در ایران، نوای تأثربرانگیز ویلن‌سل (سازی اساسا غربی) را دقایقی چند روی تنهاشدن «مسلم بن عقیل» شنیده باشیم یا یک رونمایی به غایت تاثیرگذار و فاش از عاشورا ببینیم ـ به قول دوستم رضا رحیمی‌فرد، «مختار، مک‌گافین مختارنامه» است.


comment feed ۲ پاسخ به ”آقای رییس جمهور، ما از این بازار مکاره فقط ۲٪ می‌خواهیم!“

  1. علی

    چه آدم خوشحالی هستی تو حمیدجان! و چه آدمهای خوشحالتری ما که از تصور به اجرا درآمدن چنین رویایی چشم هامان برق میزند!!!
    توی این کشور کسان متنفذی دارند سینما را تعطیل میکنند و آن وقت ما…
    گفتم که; آدمهای خوشحالی هستیم!

  2. سولماز

    ما که ربطشو نفهمیدیم! دلت از کجا پر یوده من نمی دونم! تو فقط بنویس یارانه اش با بنیاد فیروزه!