چیزهایی وجود دارد که باعث میشود بخواهم نویسنده بهتری باشم: آسمان بیابان، توفانهای گرد و خاک، بوی باران، چشمانداز بینقصم: رودخانهای که دیگر جز یک حاشیه چیزی برایش نمانده، خشونتی که دارد شهر جوارز [۱] را نابود می کند، «آبشولام،آبشولام» فاکنر را گشودن و یک پارگراف را پیدا کردن و بعد با صدای بلند آن را خواندن، «عشق در سالهای وبا»ی مارکز را خواندن، تمام آثار سی. دی. رایت،فیلیپ هریرا، سی. کی ویلیامز، آلبرت الوار ریوس. به رنج و طنز شعرهای فرانک اوهارا گوش سپردن، گوش دادن موسیقیهای نینا سیمونه یا کورت الینگ یا بیلی هولیدی، گوش دادن به «جادهٔ طولانی و مارپیچ» پاول مک کارتنی؛بارها و بارها و بارها و… گوش سپردن به آرامش در صبحهای یکشنبه.
۱) شهری در مکزیک که پر خشونتترین منطقهٔ غیرنظامی دنیا شناخته شده است.
—Benjamin Alire Sáenz, author of The Book of What Remains (Copper Canyon Press, 2010)