فیروزه

 
 

در ستایش معماری

نگاهی به فیلم «صبح به‌خیر بابل» به کارگردانی «پائولو و ویتوریو تاویانی»

آیا می‌توان سینما را هنری هم‌ارز معماری دانست؟ جواب این فیلم مثبت است. یک جواب مثبت پر از آه و ناله که البته زیاد هم ربطی به سینما ندارد. این فیلم ایتالیایی بیشتر تمجیدی است از معماری ایتالیا و خالقان بزرگ آثار هنری معماری در ایتالیا و نشان می‌دهد که فیلمسازی مثل «گریفیث» چگونه تحت تأثیر فیلم‌های بلند و پرمشقتی که ایتالیایی‌ها در ابتدای پیدایش سینما می‌ساخته‌اند قرار گرفته و فیلم «تعصب» را ساخته است.

فیلم داستان پدری را بازگو می‌کند که هفت پسر دارد و فقط دو پسر کوچک‌تر هستند که واقعاً دل به کار پدر معمارشان داده‌اند و می‌خواهند راه او را ادامه دهند. شرکت پدر با مشکلات زیادی روبه‌رو شده و او تصمیم می‌گیرد بازنشسته شود و کار را به پسرانش واگذارد. هیچ‌کدام از پسرها حاضر به ادامهٔ کار نیستند و دو پسر کوچک‌تر هم چون از متقاعد کردن برادران دیگرشان ناکام می‌مانند تصمیم می‌گیرند به آمریکا سفر کنند و بخت خود را در آنجا بیازمایند. ولی تا مدت‌ها نمی‌توانند کاری برای خود دست و پا کنند تا بالاخره به گروه دیگری برمی‌خورند که از ایتالیا آمده‌اند و می‌خواهند برای ساختن بنایی به سبک ایتالیایی به جایی بروند. اینجاست که آن‌ها بالاخره این شانس را پیدا می‌کنند که خودشان را به جای معمارانی کارکشته وارد هالیوود کنند. «دیوید گریفیث» فیلمساز آمریکایی در حال ساخت فیلم تعصب است و برای اپیزودی از آن فیلم که در رم می‌گذرد به مشکل برخورده است. طراحان هر چه می‌سازند به دل کارگردان خوش نمی‌آید و کار متوقف مانده است.

کلک بردران برملا می‌شود و آن‌ها نمی‌توانند کار خود را ارائه کنند ولی خود دست به کار می‌شوند و مجسمه‌ای از یک فیل می‌سازند که مورد توجه «گریفیث» قرار می‌گیرد و آن‌ها استخدام می‌شوند. در نهایت رویارویی پدر این دو پسر به عنوان یک معمار و «گریفیث» به تصویر کشیده می‌شود که مانند رویارویی دو هنرمند بزرگ از دو حوزهٔ متفاوت نمایش داده شده است.

فیلم تأثیرات هنر و فرهنگ ایتالیا را در همان ابتدای پیدایش سینما بیان می‌کند. فیلم‌های بسیار پر طول و تفصیل و پر هزینه و طولانی که ایتالیایی‌ها با مخارج هنگفت در شهرک سینمایی «چینه چیتا» می‌ساختند واقعاً تأثیر زیادی در روند تولید فیلم‌ها گذاشت. تا آن زمان در آمریکا تولید فیلم در انحصار ادیسون و شرکت بسیار قدرتمندش بود و تصور آن‌ها این بود که تماشاگران فیلم‌های را بیش از ده‌ـ‌پانزده دقیقه تحمل نمی‌کنند و فیلم‌ها نمی‌تواند برای بیشتر از این مدت آن‌ها را سرگرم کنند. اما استقبالی که از فیلم‌های بلند ایتالیایی مثل «آخرین روزهای پمپی»(۱۹۰۸)و «سقوط تروا»(۱۹۱۰) شد تصور فیلمسازان را تغییر و آن‌ها را به تجربه حوزه‌های تازه در فیلمسازی سوق داد. حتی می‌توان یکی از دلایل نقل مکان بزرگی که فیلمسازان از نیویورک به لس‌آنجلس همین موضوع دانست.

از طرفی فیلم این نکته را هم در نظر می‌گیرد که سنت هنری بسیار غنی‌ای که در حوزهٔ معماری و در حوزه‌های دیگر هنری در ایتالیا وجود داشته است به روند ساخت فیلم‌ها در آمریکا کمک زیادی کرده است. هر چند در بیان این موضوع بسیار اغراق شده است اما نمی‌توان اصل ماجرا را انکار کرد.

فیلم از طرفی سینما را به عنوان هنری در حد و اندازه‌های معماری مورد ستایش قرار داده و «دیوید گریفیث» را مثل یک هنرمند بسیار بزرگ نشان می‌دهد؛ آن‌قدر که در صحنهٔ مواجههٔ معمار پیر با «گریفیث» پرسشی که در فیلم مطرح می‌شود این است که کدام یک از آن‌ها اول سلام می‌کند که خوب قدری اغراق‌آمیز از کار درآمده است. چنین تمجیدی از سینما با حقیقت اتفاقاتی که در جریان پیشرفت سینما در آن زمان افتاده بسیار متفاوت است.

این فیلم با تمام ضعف‌هایش البته صحنه‌های زیبا و دیدنی‌ای را هم در خود جای داده است. مانند صحنه‌ای که دو برادر بعد از موفقیتشان در کار در فیلم‌های «گریفیث» داوطلبانه به خدمت سربازی می‌روند و به ایتالیا اعزام می‌شوند. آن‌ها دوربینی به همراه دارند و از وقایع فیلمبرداری می‌کنند و در نهایت وقتی که هر دو زخمی شده‌اند و در حال مرگ هستند از همدیگر فیلمبرداری می‌کنند و در کنار هم جان می‌سپارند.

 

Good Morning, Babylon (۱۹۸۷) – IMDb
Directed by Paolo and Vittorio Taviani
Starring Vincent Spano, Joaquim de Almeida and Greta Scacchi