فیروزه

 
 

فراز و فرود یک شخصیت

در حاشیهٔ مختارنامه

حرف زدن دربارهٔ سریالی که تنها دو قسمتش پخش شده سخت است و قضاوت کردن درباره آن تقریباً محال. این را گفتم که از همین ابتدا مطرح شدن هر حرف یا ملاحظه‌ای را درباره مجموعه مختارنامه دلیل بر حمایت یا رد آن نگیرید. در این چند خط تنها می‌خواهم نکته‌ای را یادآور شوم که شاید در نگرش ما به این مجموعه یا نمونه‌های مشابه آن تأثیرگذار باشد.

سریال‌ها و فیلم‌های تاریخی به طور کلی بر یکی از دو رکن اساسی داستان یعنی ماجرا یا شخصیت تأکید دارند. دست‌اندرکاران این مجموعه‌ها و نیز مدیران سیما تلاش می‌کنند از طریق تولیدات به اصطلاح فاخر در این عرصه ماجرایی مهم و تأثیرگذار همچون انقلاب مشروطه و جنگ جهانی دوم را به تصویر کشند یا شخصیتی تاریخی را که اهمیتی فراتاریخی یافته است در برابر چشمان مردم بازسازی کنند. بازگویی صرف حوادث به ویژه اگر با مستندات کافی همراه باشد و نخواهند فراتر از روایت تاریخی کاری کنند، چندان دشوار نیست. در این‌گونه مجموعه‌ها آن چه اهمیت پیدا می‌کند نه فیلم‌نامه و کارگردانی است و نه بازیگری و هنرمندی بازیگران بلکه مدیر هنری و طراح صحنه و لباس بیش از همه تأثیرگذارند. اما در مقابل بازسازی شخصیت‌های تاریخی قدری تفاوت دارد. در مجموعه‌های تاریخی شخصیت‌محور نه آن‌قدر دست نویسنده و کارگردان باز است که با قرار دادن شخصیت در موقعیت‌های ناب و تعیین‌کننده، هرطور که می‌خواهند شخصیت‌پردازی کنند و نه می‌توانند با صحنه‌پردازی سنگین و خیره کننده و بازگویی صرف حوادث از زیر بار نمایش شخصیت شانه خالی کنند.

آنچه در نگاه اول از نام مختار و مختارنامه در نظر می‌آید و انتظار بیان آن را در یک مجموعه تلویزیونی داریم قیام مختار است به خون‌خواهی امام حسین(علیه السلام) اما داوود میرباقری با گسترش بازه زمانی مجموعه خود تا پیش از صلح امام حسن(علیه السلام) کار خود را دشوار کرده‌است. به این ترتیب سریال مدت زمانی بیش از بیست سال از دوران امامت سه امام بزرگوار را در بر می‌گیرد و ناچار باید به دو حادثه به شدت تأثیرگذار تاریخ اسلام یعنی صلح امام حسن (علیه‌السلام) و قیام امام حسین (علیه‌السلام) نیز بپردازد. اما روشن است پرداختن به این دو واقعه آن‌گونه که باید و شاید نه با هدف و عنوان سریال سازگار است و نه فرصت چهل و چند قسمتی سریال توان بیان همه چیز را دارد. به علاوه چیزی هم باید برای کارگردانان دیگر بماند که بسازند. در نتیجه مجموعهٔ مختارنامه به جای آن که ماجرا محور باشد و به سیر حوادث بپردازد، یک سریال شخصیت محور است و بنا دارد زیر و بم زندگی یک شخصیت تأثیرگذار تاریخی و روند تحول (اگر داشته‌باشد) و اوج‌گیری او را به نمایش بگذارد.

شخصیت مختار ثقفی برای آن‌که محور یک بازنمایی تاریخی قرار بگیرد از دو مزیت عمده برخوردار است و داوود میرباقری در همین دو قسمت اول نشان داد که به خوبی می‌خواهد از این دو مزیت بهره‌برداری کند. نخست آن که از مختار جز قیامش آن هم به مدد نقاشی‌های قهوه‌خانه‌ای و ذکر مصیبت‌های‌ اباعبدالله (علیه السلام) چیزی به یاد مردم کوچه و بازار نمی‌آید. همهٔ آن چه مردم عادی از مختار می‌دانند خون‌خواهی امام حسین (علیه السلام) و انتقام‌های دهشت‌انگیز از قاتلان ایشان است. یعنی این که از باقی عمر مختار و فراز و فرود ـ‌یا بهتر بگویم سقوط و صعود‌ـ او چیزی نمی‌دانند و در برخورد با مجموعه‌ای این چنینی احساس کشف، آن‌ها را به همراهی با سریال وامی‌دارد. به تعبیر عامیانه‌تر مردم همواره برای آن که بدانند چه بر سر مختار آمده‌است سریال را دنبال می‌کنند و تشنه قسمت بعد خواهند ماند. و دیگر آن که شخصیت تاریخی مختار یک قدیس و یار و یاور مخلص و باوفای امام همچون مالک اشتر یا حبیب بن مظاهر نیست. خطاکار بودن مختار در عدم حضور در کنار امام آنجا که باید باشد و نیست، شاید برای مختار واقعی و تاریخی مزیتی به شمار نرود ولی بی‌شک این شخصیت را برای یک سریال پرکشش مناسب می‌سازد، به ویژه اگر پیشاپیش بدانیم در نهایت عاقبت به خیر شد و امام سجاد (علیه السلام) با این که علناً از او و نوع برخوردش با جانیان کربلا حمایت نکردند، اما برای او دعا کردند و فرمودند اهل بیت را شاد کرد. به این ترتیب مختار از شخصیتی تک‌بعدی و ایستا به شخصیتی دارای علایق چندگانه و پویا مبدل می‌شود که زمینه فساد و صلاح هر دو در او هست و شخصیت حر در روز عاشورا را به یاد می‌آورد. میان ذاکران اهل بیت مشهور است که یکی از تأثیرگذارترین روضه‌ها، ماجرای حر و توبه او است چرا که از جنس خود ما و جایز الخطا است و توبه او به مردم امید بخشایش و رستگاری و عاقبت به خیری می‌دهد.

سکانس‌های آغازین مجموعه نه به ماجرای امام حسن (علیه السلام) می‌پرداخت و نه به شرایطی که در آن زمان حاکم بود. میرباقری کارش را با خود مختار شروع می‌کند. مختاری که شمشیرش را با بیل عوض کرده و زراعت را به نبرد ترجیح می‌دهد. در ظاهر شیعه است و متشرع ولی به رفیق ایرانی تازه مسلمان خود ایراد می‌گیرد که به جای عقل از دلش فرمان می‌برد. بعد از هزار و چهارصد سال دیگر برای ما قابل قبول نیست کسی به امام حسن یا امام حسین (علیهما السلام) اشکال بگیرد و قیام آنان را بی‌فایده و خودکشی بخواند، ولی مختار قسمت اول سریال چنین می‌کند و علی رغم میل باطنی خود (بر این نکته تأکید دارم‌ چرا که بازی خوب فریبرز عرب‌نیا این حس را درآورده‌است) با دو دوتای عقلی و فقهی خشک در برابر عمویش استدلال می‌کند که دارد به حکم خدا روزی حلال کسب می‌کند و مانند مجاهد فی سبیل الله است اما در مقابل این جنگ (قیام امام حسن علیه السلام با تکیه بر کوفیان بی‌وفا در برابر زیاده خواهی معاویه) از اول خطا بود. نمونه این استدلال‌ها و سخنان را از زبان شخصیت‌های ریز و درشت خطاب به امام حسین (علیه السلام) هنگام خروج از مکه شنیده‌ایم. از سویی دیگر هنگامی که به اصرار عمویش حفظ امنیت شهر را به دست می‌گیرد، آن‌چنان جدی پا به عرصه می‌گذارد که به کسی اجازه قیل و قال نمی‌دهد و روشی را در پیش می‌گیرد که می‌داند امام با آن موافق نیست. با این حال چگونه است که مختار در کربلا حضور ندارد و پس از عاشورا به خون‌خواهی امام حسین (علیه السلام) برمی‌خیزد؟

این‌ها را گفتم که بدانیم با یک شخصیت ساده و قابل حل مواجه نیستیم. حتی اگر فرجام کار او را از پیش بدانیم، پی بردن به ماجرا‌هایی که برای او اتفاق می‌افتد، آن چه بر او اثر می‌گذارد و از همه مهم‌تر رمزگشایی از شخصیت مختار و چگونگی تحول روحی او ارزش دیدن و دنبال کردن دارد و لذت کشف تازه‌ها کار را از دیدن یک روایت تاریخی صرف فراتر می‌برد.