مهمترین عامل جذابیت داستان، درگیری خیر و شر است. هر چقدر انگیزهٔ تماشاگر برای دنبال کردن یک شخصیت قویتر باشد آن نمایش جذابتر بوده و مخاطبان افزونتر و پیگیرتری خواهد داشت. «انتقام» از مهمترین انگیزههای حرکت انسانهاست که نماد صفت خشم در آدمی است.
در علم اخلاق، صفات آدمی را به دو دسته کلی تقسیم کردهاند: خصوصیاتی که برای جذب خوبیهاست و خصوصیاتی که برای دفع بدیهاست. نمود دسته اول، صفت مهربانی و نمود دسته دوم، صفت خشم است و چه کسی نمیداند انتقام، آزاد شدن خشمی فروخفته است که یک ستمدیده برای برقراری ـ هر چند غیرقانونی ـ عدالتی از دست رفته انجام میدهد.
در شمارش وضعیتهای دراماتیک، انتقام از جنایت «Crime pursued by vengeance » را در وضعیت سوم آورده اند. این وضعیت دو نیروی پویا دارد: انتقام گیرنده و ستمگر، که در نمایش معادل آنها شخصیت وجود دارد. انتقام از جنایت در سه دسته داستان اصلی آمده است: الف ـ انتقام از قتل که شامل قتل پدر (پدر کشتگی) قتل فرزند، جد، نوه، برادر، خواهر، دوست یا همسر است که انتقام از هتک حرمت هم در این دسته جای می گیرد. ب ـ انتقام از چپاول یا سوء قصد یا تهمت یا سرقت یا رابطه نامشروع یا فریبکاری (از طرف همسر). ج ـ تعقیب کنندگان حرفهای جنایت.
انتقام از جنایت معمولاً عملی فردی است که خارج از چارچوبهای قانونی انجام میشود. گرچه دسته سوم از داستانهای این وضعیت، مربوط به تعقیب کنندگان حرفهای جنایت است که نماد آنان در دیروز، کارآگاهها بودند و امروزه بازجوها و مأموران انتظامی هستند و این دسته انگیزهٔ شخصی ندارند و در چارچوب قانون اقدام میکنند. با این حال، انتقام همیشه عملی فردی را به یاد میآورد که شخصی با ناکافی دانستن اقدامات قانونی، خودش برای برقراری عدالت و تشفّی خاطر اقدام می کند.
نوع طرح موضوع در این وضعیت، بر گسترهٔ داستانها افزوده و باعث میشود که این وضعیت از یک داستان ساده تا داستانی بسیار پیچیده را شامل شود. شما میتوانید همان اول جنایتی را نشان بدهید بعد به همراه ستمدیده به دنبال انتقام باشید یا داستان را معمایی کنید و حوادثی را نشان دهید و در انتها نشان دهید که علت کینه یک شخصیت به دیگری، جنایتی بوده که علیه او انجام شده است. برای نمونه در فیلم «بیل را بکش» (Kill Bill) نوشته شده و کارگردانی شده توسط کوئنتین تارانتینو از همان اول نشان داده می شود که زنی مورد ظلم قرار می گیرد بعد در پی انتقام از کسانی می افتد که جنایت را مرتکب شده اند. او به نوبت سراغ آنان می رود تا سزای خیانت آنان را کف دستشان بگذارد و انتقام بگیرد.
اما در فیلمی مانند «محرمانهٔ لسآنجلس» (L.A Confidential) به نویسندگی و کارگردانی کرتیس هنسان شما ابتدا گمان میکنید که در حال تعقیب سرگذشت یک عده از افراد پلیس شهر لسآنجلس هستید؛ اما با جلو رفتن داستان، متوجه میشوید که انگیزه دو شخصیت اصلی پلیس برای آمدن سراغ این شغل، انتقام گرفتن از جنایتکاران است؛ زیرا آنان خود قربانی جنایت هستند. شخصیت اصلی قربانی خودسریهای پدری خشن بوده است و مادرش را به این خاطر از دست داده است. منجی او از مرگ، یک پلیس بوده است و شخصیت دوم، فرزند یک پلیس است که به طور مشکوکی توسط یک بزهکار خردهپا کشته شده و هیچ نشانی از او در دست نیست. این دو شخصیت ضمن مبارزه با جنابت و جرم و انجام وظیفه، انتقام خودشان را از جانیان میگیرند و انگیزه شخصی شان را نیز پوشش می دهند. این فیلم، دسته اول و دسته سوم از داستان ها را به خوبی با هم تلفیق کرده است و با گرهگشایی در پایان فیلم، لذت روایت یک داستان خوب را برای بیننده به ارمغان می آورد.
در مورد داستان های دسته سوم فیلم های زیادی ساخته شده است. تقریباً تمام فیلمهای کارآگاهی و پلیسی در این دسته جای میگیرند که با تلفیق با دسته دیگر داستانها یا وضعیتها سعی در خلق یک درام جذاب هستند. از معروفترین آنها میتوان به فیلم هایی اشاره کرد که از روی داستان های شرلوک هلمز یا نوشتههای آگاتا کریستی ساخته شدهاند.
در سینمای ایران به موضوع انتقام از جنایت، کمتر پرداخته شده است و آثار دراماتیک کمی را میبینیم که خط اصلی داستان آنان دربارهٔ وضعیت باشد. در میان فیلمهای سالهای اخیر شاید صریحترین نمونه، فیلم «نقاب» نوشتهٔ پیمان قاسمخانی و به کارگردانی کاظم راست گفتار باشد. در این فیلم یک دختر با جوانی آشنا میشود و با او ازدواج میکند. مخاطب می داند که این جوان و دوستش از دختران کلاهبرداری میکنند. در انتهای فیلم، که دختر جوان بلاهایی سر این دو کلاهبردار می آورد، مشخص می شود که این دختر از همان اول قصد داشته انتقام دختران دیگر را از این دو کلاهبردار بگیرد. اثر دیگر در این زمینه، فیلم «قرمز» نوشته شده و کارگردانی شده توسط فریدون جیرانی است. در فیلم قرمز، مردی به همسر خود تهمت می زند و می خواهد خودش او را مجازات کند؛ اما زن می گریزد. بعد از دخالت قانون، مرد فراری می شود. زن به انتظار مرد نشسته است تا انتقامش را بگیرد. او میداند که مرد برمیگردد و می خواهد انتقام آبروی از دست رفتهاش را بگیرد.