شاید پر بیراه نباشد اگر جنبش هنری مینیمالیسم را تجلی سادهترین و در عین حال ژرفترین اندیشههای انتزاعی هنری بدانیم. «سادگی» طرفه کالبدی بود که هنرمندان مینیمالیست روحِ زیبایی و هنر، را بدان دمیدند و بدین وسیله آثاری بدیع آفریدند. جنبش مینیمالیسم را با این جمله دانیل مارزونا میتوان بهتر شناخت: آنچه میفهمید همان است که میبینید. مارزونا استاد دانشگاه و نویسنده آمریکایی است که اخیراً کتاب «هنر و مینیمالیسم» او را دکتر پرویز علوی به فارسی ترجمه کرده و توسط نشر پشوتن روانه بازار شده است. کیفیت خوب چاپ و حجم کم کتاب، موجب جذابیت دوچندان این ترجمه شده است.
زولا صفحات نخست کتابش را به تاریخچهای درباب مینیمالیسم و زمینههای شکلگیری آن اختصاص داده است. او در این کتاب پیششرطهای تاریخی هنر مینیمال را در نقاشی برشمرده و پس از آن، اندیشهٔ بنیادیِ «تصویر به عنوان شیء» در هنر مدرن و تأثیر آن بر هنر مینیمال را تحلیل و بررسی کرده است. این اندیشه که در فاصله سالهای دهه ۱۹۵۰ برای به چالش کشیدن فرمهای مختلف «اکسپرسیونیسم انتزاعی» پا به میدان نهاده بود، حدود یک دهه بعد با آثار هنرمندانی چون «دان فلاوین»، «دونالد جاد» و «سول لوویت» نفوذ خود را از دست داد و به رغم برخی از قواعد سنتی هنر مدرن، اثر هنری از روی بوم نقاشی و دیوار به سمت اتاق و ساختن حجم سهبعدی حرکت کرد.
مینیمالیسم در نیویورک متولد شد. پنج هنرمند اصلی این سبک همگی در نیویورک زندگی کردهاند اما در سال ۱۹۶۸ نخستین نمایشگاه هنر مینیمال در دوسلدورف و برلین گشایش یافت. مارزونا معتقد است هرچند در ۱۹۶۸ این هنر به عنوان یک «جنبش دارای ارزش موزهای» در اروپا تثبیت شد، اما با این وجود، هنرمندان مینیمال تا این تاریخ، مبانی نظری آثارشان را تدوین کرده و یا گفتمان مینیمالیستی را کنارگذاشته بودند. کارل آندره، دان فلاوین، دونالد جاد، سول لوویت و رابرت موریس، مینیمالیستهایی هستند که در ادامهٔ تاریخچهٔ هنری مارزونا، آثار و افکارشان مورد بررسی قرار گرفته است.
هنگامی که در ۱۹۶۸ نخستین نمایشگاه هنر مینیمال در اروپا گشایش یافت، چند سالی از ظهور هنرمندان پاپآرت و برگزاری گالری های پیشرو این گروه در نیویورک میگذشت. در ۱۹۶۶ با نمایش سازههای ابتدایی در موزه یهودی نیویورک و همزمان با آن ارائهٔ آثار پاپ آرت در چند موزه کوچکتر بیرون از نیویورک، گسست قطعی پاپآرت از هنر مینیمال اتفاق افتاد. پس از این تاریخ جدال بر سر معنا و تفسیرهای آثار هنری در نشریات و بین منتقدان آمریکایی بالا گرفت. برخی مینیمالیسم را هنری اصیل مینامیدند و آن را تهدیدی جدی برای مدرنیسمِ فرمالیستی تلقی میکردند و در مقابل، گروهی دیگر معتقد بودند این آثار با هنر سروکاری ندارند و به دلیل بی ارزش بودن، باید دور ریخته شوند.
هرچند مارزونا اصرار دارد تا مینیمالیسم را به عنوان هنری فراتر از زمانهاش معرفی کند، اما این فراتر بودن تنها به سهم مینیمالیسم در گشایش مسیر آزادی برای هنرمندان مربوط میشود. مینیمالیستها در ایجاد موقعیت باز و آزاد و نیز موسع ساختن گسترهای که در آن، آثار متفاوت هنری بگنجد، نقش مهمی ایفا کرد؛ اما گفتمان مینیمالیستی در اواخر دههٔ ۱۹۶۰ بسیاری از امکانات بالقوهٔ اقتصادی خود را از دست داد و برای هنرمندان جوان، تنها به مثابه گذرگاهی برای تثبیت، تلقی شد.
ادامهٔ کتاب، تعداد پرشماری از تصاویر آثار مینیمالیستها را دربرگرفته است. قدیمیترین اثر در این فهرست از آنِ «تونی اسمیت» است که در ۱۹۶۲ ساخته شده و جدیدترین اثر مربوط به «کارل آندره» در ۱۹۸۹ است. همهٔ این آثار در موزههای اروپا و آمریکا نگهداری میشوند و برای ما ایرانیانی که کمتر ممکن است تا برای دیدن آنها دشواری سفر به آن سوی دنیا را برای خود هموار کنیم، موزهٔ هنرهای معاصر تهران فرصتی بینظیر است. «جلوههایی از هنر معاصر جهان» عنوان نمایشگاهی است که برخی از مهمترین آثار هنری جهان را در خود جای داده و از ۱۷ خرداد تا ۳۰ شهریور ۱۳۸۹ قرار است در معرض دید عموم علاقهمندان باشد. در شمار این آثار، میتوان آثار هنرمندانی چون دان فلاوین، رابرت اسمیت سون، سول لوویت، مارک روتکو، رابرت راشنبرگ و فرانک استلا را از نزدیک به تماشا نشست. به ویژه آنکه برخی از آثار موجود در موزه هنرهای معاصر تهران، دقیقاً نسخهٔ مشابهی از اثر دیگری در یکی از موزههای جهان است؛ مانند اثر ده واحدیای که دونالد جاد در۱۹۶۶ در موزه هنرهای معاصر تهران از آهن گالوانیزه ساخته و مشابه همین اثر را از مس در ۱۹۶۹ و در موزه سولومونآر. گوگنهایمِ نیویورک از خود به جا نهاده است.