فیروزه

 
 

قیامت شد

حکایت ما و پدیده‌ای به نام اخراجی‌ها

از جماعتی پرسیدند شما که در مدت اجرای این نمایشِ سرد و بی‌روح، نیمی خواب بودید و نیمی دیگر از روی کسالت در حال خمیازه بودید، حالا چرا این‌قدر با شدت و حدت دست می‌زنید؟ پاسخ دادند تشویق ما نه برای خود نمایش بلکه به خاطر پولی است که برای بلیطش پرداختیم.

حالا حکایت ماست و پدیده‌ای به نام اخراجی‌ها، که گیشهٔ موفقش شده بهترین ملاک ارزش‌گذاری و قضاوت. شخصاً علاقه‌ای به پرداختن به این پدیده (می‌گویم پدیده چون عنوان بهتری برایش سراغ ندارم) نداشته و ندارم، و طرفدار نظریه‌ای هستم که قائل به گذشت زمان برای ظهور عیار یک اثر است؛ اما خبری شنیدم که مرا واداشت تا این وجیزه را بنگارم که در ادامه خواهد آمد. طبق نظر فوق‌ برای تحلیل یک اثر هنری باید زمانی چند بگذرد و زمینه‌ٔ مواجهه با آن اثر تا حد ممکن از حواشی خالی شود، تا بتوان قضاوت منصفانه‌ای برمبنای ملاک‌های زیباشناسانه‌ٔ هر رشتهٔ هنری انجام داد. صد البته تصور مبرا بودن کامل چنین قضاوتی از حواشی زمینه‌ای خطاست. به همین سبب در این اندیشه بودم که اندک‌اندک زمان مناسب برای دیدن دوباره اخراجی‌ها فراهم آمده، اما سخت در اشتباه بودم. اگر برای تحلیل آثار دیگر فارغ از حواشی آن، نیاز به گذشت چند ماه از پایان اکران آن است؛ گویی برای این مورد باید به چند سال بیندیشیم، البته اگر صاحب اثراجازه دهد و دست از خبرسازی و حاشیه سازی بردارد. (و البته اگر هر سال شاهد اخراجی‌های نمی‌دانم چندم نباشیم.)

به نظر می‌رسد ده‌نمکی از معدود فیلم‌سازانی است که دوست دارد مخاطبش را به‌جای پرداختن به متن اثرش، دائم به حواشی آن ارجاع دهد و به اصطلاح حاشیه را داغ کند؛ که البته این خصلت را باید به سابقه مطبوعاتی‌اش نسبت داد که هنوز رهایش نکرده است. اقداماتی از قبیل اعتراض به جایزه نبردن اثر و عواملش یا موضع‌گیری در برابر هم‌صنفان منتقد و منتقدان سینمایی یا اقدام اخیرش برای برگزاری جشن اخراجی‌ها؛ همه را باید در راستای همین دست اول نگه داشتن کاذبِ این اثر دانست؛ کاری که ده‌نمکی به خوبی از پسش برمی‌آید. به روش ده‌نمکی من هم نمی‌خواهم به متن اثر بپردازم، چه آنکه سخن در باب زبان الکن سینمایی و فقدان عناصر ابتدایی شخصیت‌پردازی و داستان گوییِ این پدیده؛ بسیار -البته به درستی- رفته است.

از حواشی تأمل برانگیز پدیده اخراجی‌ها، معرفی‌ و حمایت از آن به عنوان اثر نمونه‌ای و الگوی سینمای دفاع مقدس است. عجبا از بازی روزگار که زمانی نشان دادن تصویری انسانی و زمینی از رزمندگان و شهدای جنگ تحمیلی جزء خطوط قرمز وگناهی بود نابخشودنی، و حالا ارائه‌ی تصویری اهانت‌آمیز و کاریکاتورگونه از آن دریادلان شده است جهت‌گیری اصلی و درست در سینمای دفاع مقدس! (نقل به مضمون سخن یکی از مسئولین سابق فرهنگی)

اما آنچه بهانه نوشتن این سطور شد، حاشیه‌ٔ غافلگیرکننده دیگری است مبنی بر تقدیر جمعی از اساتید و طلاب حوزه علمیه از اخراجی‌ها، به دلیل نشان دادن تصویری درست و منطقی از جنگ تحمیلی و حضور روحانیان در این عرصه، که بسیار تأمل برانگیز و نوبر است. چه چیزی سبب شده برای اولین بار در تاریخ حوزه‌های علمیه از کارگردان اثری کمدی تقدیر شود؟ آیا نگاه جمع تقدیرکننده به مضمون دفاع مقدسی اثر بوده است؟ که اگر چنین است، چگونه این اتفاق در مورد دیگرآثار ماندگار و قابل اعتنای این عرصه نیفتاده و نمی‌افتد؟ و اگر این اقدام به دلیل نشان دادن تصویری قانع کننده (به زعم ایشان) از شخصیت روحانیِ بسیجی و مردمی است، چطور تا کنون صدایی جز به انتقاد و شکایت از آثار مربوط و نامربوط با حوزه و روحانیت برنخواسته است؟ آیا به واقع در اخراجی‌ها اتفاق نادر و قابل تقدیری افتاده است؟

در طول یک دهه اخیر چه اتفاقی افتاده که حوزه های علمیه پس از بی‌اعتنایی صرف به آثار سینمایی و تلویزیونی، روی به محکومیت هر اثر اجتماعی و انتقادی می‌آورد؛ و تا اکنون که واکنشی تقدیرآمیز نسبت به پدیده‌ای از خویش نشان می‌دهد که به اعتقاد نگارنده تمام میراث معنوی دفاع مقدس را به هجو کشیده و تعداد بی‌شمار مخاطبانش را به همین دلیل به سالن‌های سینما کشانده. با این اوصاف آیا باید مواجهه‌ٔ این‌چنینِ صنفی که مدعی برخورد عالمانه، معرفتی و عمیق با پدیده‌های اجتماعی و فرهنگی است، را به فال نیک گرفت یا نگران انگیزه‌ها و دلایل این اقدام شد؟

سال‌ها پیش از زبان ده‌نمکی در دوران حیات مطبوعاتی‌اش، شنیدم که شبی خواب می‌بیند قیامت شده ولی او به جای هرگونه دلهره و تشویش، اولین چیزی که به ذهنش خطور می‌کند، تیتر اول فردای نشریه‌اش است: – قیامت شد-

ده‌نمکی تغییر چندانی نکرده، تنها فرقش جابه‌جایی رسانه‌ٔ اوست. شاید اگر دوباره خواب قیامت ببیند،ایدهٔ یک فیلم سینمایی در ذهنش شکل بگیرد، البته با این تفاوت که این بار می‌تواند روی اسپانسر جدیدش حساب ویژه‌ای باز کند.