چهرهٔ کتاب در سدهٔ حاضر سخت دیگرگون شده است. کتابهایی را که در صد سال پیش در تهران منتشر میشده است، با کتابهایی که اکنون منتشر میشود، مقایسه کنید و بنگرید که تفاوت از کجاست تا به کجا. در این صد سال، راهی دراز پیموده شده است که چهرهٔ کتابها این همه آراسته و بسامان شده. نه آیا باید دانست چه کسانی در زیباسازی کتابها و خوشخوان شدن آنها نقش داشتند؟
یکی از این نقش آفرینان، بلکه از سرآمدان آنها، استاد احمد سمیعی گیلانی است. سمیعی اکنون نود ساله شده و حداقل پنجاه سال است که یار مهربان کتاب است و ستون خیمهٔ زبان و ادب ایران زمین. یک چند در فرانکلین نقش آفرینی میکرد و چندی در مرکز نشر دانشگاهی و اکنون در فرهنگستان زبان و ادب فارسی. پیرمرد هیچ خسته نشده است و همچنان نستوه و سرزنده، جوانان را پسِ پشت میگذارد.
از میان دهها کتابی که تاکنون دربارهٔ آیین نگارش منتشر شده است، کتاب آیین نگارش سمیعی از همه سنجیدهتر است. و از میان دهها کتابی که درباره نگارش و ویرایش مجال نشر یافته است، کتاب نگارش و ویرایش او از همه دقیقتر. اضافه کنیم که از آن همه کتاب که در باب شیوهنامهٔ دانشنامهنویسی فراهم آمده، کتاب شیوهنامهٔ دانشنامهٔ جهان اسلام او از لونی دیگر است. به اینها باید افزود دهها مقالهٔ سمیعی را دربارهٔ زبان و ادبیات و نگارش و ویرایش که هر کس آنها را بخواند، آرزو میکند که کاش من نویسنده آنها بودم.
اجازه دهید به پردهای دیگر از خدمات استاد سمیعی اشاره کنم؛ به خدمات او در حوزهٔ ویرایش. چنانکه میدانیم، عمر کار ویراستاران در ایران کوتاه است و معمولاً از ده سال فراتر نمیرود. هر کسی پس از چندی که عهدهدار ویراش میشود، خسته و فرسوده، «هذا فراق بینی و بینک» میگوید و به جرگهٔ نویسندگان درمیآید و دلیل میآورد که: ز بیماری بتر بیمارداری/ نوشتن بهتر از ویراستاری.
اما استاد سمیعی استثناست. پنجاه سال است که ویرایش میکند و پنج نسل از ویراستاران را پشت سرگذاشته و همچنان با نشاط است و شاداب. میسزد که او را «پدر ویرایش» در ایران نامید. ویرایش کتاب از صبا تا نیما، ویرایش مجلهٔ نشر دانش در طی بیست سال، دو قلم از کارنامه ویراستاری سمیعی است.
سمیعی سالهاست که کلاسها و کارگاههای ویرایش دایر کرده و در دامنگستری فن ویرایش و پرورش شاگرد، سهمی بزرگ داشته است. دانش آموختگان او، از دفتر تبلیغات حوزهٔ قم تا مرکز نشر دانشگاهی تهران، حاشا که حق او را از یاد ببرند.
به نکتهای مهمتر اشاره کنم که استاد سمیعی «با همه فضل و دانش و هنرش/ اینش برتر هنر که انسان است.» ادب درس و ادب نفس را به هم آمیخته و نه تنها استاد ادبیات، که استاد ادب است؛ فرشتهخو و فروتن و نرمخو.
از استاد سمیعی مقالاتی ارزنده و آموزنده در مجلههای معتبر علمی منتشر شده که دستیابی به همه آنها دشوار است. تقاضای این نویسنده از محضر استاد آن است که این مقالات را گردآوری و استفاده از آنها را برای خواستاران سهل التناول کند. اگر استاد مجال آن را ندارند، این کمترین، با همه اشتغالات، بدین کار مایل است و به آن افتخار میکند.