چند هفته ای از اکران «کتاب قانون» میگذرد و اکنون هرنقدی درباره آن نوشته شود، کم و بیش حاوی نکاتی است که پیشتر مورد توجه منتقدان قرارگرفته و بدان اشاره شده. از این رو در این مجال قصد نقد به معنای مصطلح نقد فیلم را ندارم بلکه این یادداشت تنها نگاهی به مقوله کاربردی شدن دین در زندگی فردی و اجتماعی خواهد داشت و به چگونگی طرح این مقوله در «کتاب قانون» میپردازد. کتاب قانون چنانکه از نامش پیداست، داستان کاربردی کردن قوانین یک کتاب در زندگی یک انسان – یا مجموعهای از انسانها- است و با تماشای فیلم روشن میشود این کتاب هَندبوکی در دست شخصیت محوری داستان – ژولیت- است که آن را بر اساس قرآن کریم و احادیث دینی نوشته. ژولیت اما دختری مسیحی است که در محیط جامعه لبنانی نشو و نما یافته و با پدر و مادر سالمندش زندگی میکند. زندگی او زندگی مؤمنانه و البته مدرن است؛ درعین حال که به تحصیل مشغول است برای دستیابی به شغل مترجمی بینالمللی در امریکا نیز تلاشی نافرجام کرده و الان علاوه برشغل مترجمی در لبنان، در یک رستوران نیز کار میکند. همه این خصوصیات از ژولیت دختری متعلق به جامعه مدرن ساخته که از قضای روزگار به زبان فارسی و دین اسلام نیز علاقهمند شده و درباب آن به تحقیق پرداخته.
ماجرای مسلمان شدن ژولیت همانطور که نامش را به آمنه مبدل میکند، شخصیتش را نیز دگرگون میسازد. آمنه که به اذعان خودش از پیله به درآمده، اکنون به پروانهای میماند که جویای حقیقت است و بازهم به حسب اتفاق این حقیقتجویی گره میخورد به عشق مرد ایرانی که هم رحمان است و هم توانا و آمنه را به ایران میآورد و مینشاند سرسفره عقد. ماجرای چالش آمنه با زنان خانه و مردان محله رحمان، که از همان بدو ورود و با مجلس عقدکنان آغاز میشود، جدای از تم جدال عروس و قوم شوهر، چالش قشریگری و حقیقتجویی است. آمنه قوانین کتابش را در زندگی ساری و جاری میبیند و برای هر تصمیم کوچک و بزرگی به کتاب مراجعه میکند؛ در مقابل، زنان خانه و محله رحمان که خود را بومیان سرزمین دین میدانند و تذکرات ریز و درشت این تازه وارد، به ستوهشان آورده، آمنه را به دیده حریفی مزاحم مینگرند نه ناصحی مشفق. آمنه در سرزمینی اسلامی با زنانی مواجه شده که سفرهای رنگارنگ و زیبا به سنتی مذهبی پهن میکنند و بر سر همین سفره ارزشهای اخلاقی را به راحتی ذبح میکنند؛ زنانی که به هر بهانه او را میآزارند و بی هیچ دغدغه اخلاقی با او قهر میکنند. مردان محله که به اعتقاد آمنه همه شبیه رحمان هستند، نیز دست کمی از زنان ندارند؛ یکی کم فروشی میکند، یکی کالای فاسد به دست مشتری میدهد، دیگری بر سر مشتری فریاد میزند و همه بی آنکه به نصایح قرآنی آمنه توجه کنند او را میرانند.
آنچه اسباب سردرگمی و دلسردی او را فراهم آورده عدم تطابق ویترین اعتقادات دینی اسلامی با انسان تولید شده این دین است. از یک سو پیامبرِ این دین، برای مکارم اخلاق مبعوث به رسالت شده و از سوی دیگر ایرانیان مسلمان، بیاعتنای به اخلاقند. از یک سو نماز معراج مؤمن توصیف شده و از سوی دیگر این مسلمانان نماز صبحشان قضا میشود. این دوگانگی و ناسازگاری بین اعتقادات و عمل، شاید همان محوری بوده که نویسنده با تکیه بر آن تلنگری به وجدان جامعه زده و هم از این رو لحن انتقادی فیلم به ذائقه برخی شیرین نیامده است. ذره بینی که نویسنده به دست آمنه داده هرچند در نمایاندن و کاوش کاستیهای فرهنگی و اجتماعی ما تا حدودی موفق از کار درآمده اما میتوانست با نگاهی دقیقتر به مقوله دین در فرهنگ عمومی، به واکاوی این کاستیها ژرفایی دوچندان بخشد.
اسلام آمنه، همچون شخصیت او اسلامی مدرن است. شاید مهمترین ویژگی اسلام مدرن مانند هرمقوله مدرن دیگری، عقلانیبودن آن باشد. او در لبنان در محیطی آزاد، اسلام را انتخاب کرده است؛ نه پدر و مادری مسلمان او را مسلمان به دنیا آوردهاند، نه مدرسهاش او را وادار به رعایت شئونات اسلامیکرده و نه جامعه در جهت این انتخاب او را زیر فشار گذاشته، تنها و تنها خود آمنه بوده که اسلام را برگزیده و به آن ایمان آورده. اما چگونه؟ با چه ابزار ذهنی میتوان به این نتیجه رسید که باید کیش نو اختیار کرد؟ روشن است با ابزار عقل و دانش؛ عقل است که در بستر آزاد، مسیر یک انتخاب را هموار میسازد و این متاع در دنیای مدرن پرورش مییابد. دانش نیز با تحقیق در همین دنیا فراهم میشود و حاصل آن، کتاب دستنوشت آمنه است. آدمهای زمینی این دنیا هستند که همه چیز را با میزان عقل میسنجند و به مدد دانش دست به انتخاب میزنند. آمنه هم مستثنا نبوده و یک دین عقلانی را اختیار کرده. اما آنچه در محیط جدید مییابد، دینی پر از خرافه و سراسر غیرعقلانی است و سرّ به چالش رسیدن کتاب قانون با این دین، ناشی از بیقانونی حاکم بر رفتار دیندارانِ ایرانی است. هرکجا که به نفعشان بوده – مانند توصیه به حجاب برای ژولیت مسیحی- قانون را برگرفتهاند و هرکجا که به ضررشان بوده – مانند غیبت کردن یا کمفروشی- آن را رهاکرده اند؛ أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتَابِ وَتَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ؟ بقره ۸۵.
راه حلِ بحرانِ ایمانِ این جامعه را نویسنده به دست آمنه داده: کتاب قانون. اما کتاب قانون چیست؟ آیا آمنه نیز در برخورد با جامعه بحرانزده ما دین عقلانی را ارائه میدهد؟ تقریباً نه. آمنه بیشتر کوشش میکند که عقلانیتی دینی عرضه کند و تفاوت عقلانیت دینی با دین عقلانی آنقدر زیاد است که اولی در مصاف با دینِ آمیخته به خرافه مغلوب میشود و دومی پیروز. عقلانیت دینی در جدال با خرافات و بیاخلاقی نهایتاً مجبور به ترک معرکه خواهد شد؛ چنانکه آمنه نیز به لبنان بازگشت و اما دین عقلانی متاعی است که آمنه در جامعه مدرن به دست آورده. مسلماً اگر دین آمنه نیز حاصل عقلانیت دینی بود، با بر خوردهای خانواده رحمان و جامعه ایران، دست از دینش میشست؛ اما دین او زاییده بستری عقلانی است. دین عقلانی نخست جامعه را به سمت خردمندی سوق میدهد و بسان هر عنصر مدرن دیگر با آماده شدن بستر عقلانی، انسانها را در معرض انتخاب آزاد قرار میدهد.
عقلانیت دینی سعی میکند تا در محدوده متون و سنتهای دینی دست به انتخابهای نسبتاً عقلانی بزند، سعی دارد تا با تکیه بر بعضی از جنبههای اخلاقیترِ دین، خوانش متعصبانه از دین را کنار گذاشته و نحوهای عقلانیت محدود به دین را جایگزین سازد. اما دین آمیخته به خرافه ریشه در سنت دارد، ریشه در عرف چند صد ساله و چه بسا هزارساله دارد و ایجاد تحول در آن کاری بس دشوار است. عقلانیت دینی در مصاف با این دین سنتی، مسلماً مهجور و مطرود خواهد شد. تنها دین عقلانی است که در این معرکه بر هر خرافهای از جمله دینِ آمیخته به خرافه پیروز میشود و این همان نکتهای است که نویسنده داستان گاه به گاه بدان متمایل شده اما نه چندان که تمِ کلی فیلم را تغییر دهد. دین عقلانی نخست با تکیه بر عقلانیت، دست به کارِ کاربردی ساختن دین میشود و بدینترتیب بیآنکه دغدغه حفظ و حراست خوانش سنتی و غیر سنتی را داشته باشد، عقلانیت را به عنوان محوریترین معیار انتخاب در همه چیز از جمله در دین نیز به کار میگیرد و دینی عقلانی را به فرد و یا به جامعه ارائه می دهد.
در یکی از سکانسهای پایانی فیلم، نویسنده تا حدودی به چنین برداشت عقلانی از دین نزدیک میشود؛ درسکانسِ رفتن رحمان به جنوب لبنان و سخنانی که راننده عرب میگوید به خوبی میتوان مؤلفههای نگاه انسانی و عقلانی به دین را یافت؛ تأکید بر جنبههای انسانی دین، نگاه اخلاقی به همه ادیان و از همه مهمتر درآمیختن تصاویر ساختمانها و خیابانهایی که در اثر جنگ مبدل به ویرانه شدهاند، با فضای عاشقانه رحمان و حال و هوای سخنان ضد جنگ راننده، این سکانس را مبدل به یکی از درخشانترین قسمتهای فیلم کرده است. صحنه دیگری که این مسئله از زاویهای متفاوت مورد توجه قرار گرفته، هنگامی است که آمنه عکسهای دوران پیش از مسلمانیاش را به اصرار خانواده همسرش در آتش میریزد و در پاسخ به همسرش که آنها را عکسهای دوران جاهلیت میخواند، نگاه انسانی و نوستالوژیک به گذشته را بر نگاه متعصبانه ترجیح میدهد و میگوید در جاهلیت خدیجه عاشق محمد(ص) شد و در جاهلیت علی(ع) به دنیا آمد. به نظر میرسد که اگر آمنه به جای تأکید بر احکام فقهی حلال و حرام ، صرفاً اخلاق و روح انسانی ِ حاکم بر دین را به زنان خانه و مردان محله یادآور میشد، شاید به سادگی، در چنبره مستحبات و مکروهاتِ متعصبان و خشکمقدسان گرفتار نمیآمد.