فیروزه

 
 

در حواشیِ بی‌باران

سید علی میرافضلیپُر از سایه‌ام
– روزهایی که نه آفتابش همان آفتاب قدیمی است
و نه بادهایش همان بادهایی که گُلبرگ را تازه می‌کرد.
..
به طرز عجیبی گرفتار ابرم
گرفتار خورشید غایب
گرفتار مهتاب خاموش این سنگ قبرم.
..
دری نیست در کوچه، در باغ، در ماه
کجا رفت آب حیاتی که در ظلمتش وعده دادند؟
کجا رفت فانوس این راه؟
..
به دنبال آن ردّ پایم که تا پشت این کوه‌ها را بلد بود
به دنبال آن دستمالم که بوی نفس‌های پاک تو را داشت
به دنبال یک حسّ مرموز دنباله‌دارم.
..
چرا لهجه‌ات بوی کاشی ندارد؟
چرا قاف‫هایت به شکل صمیمی‌تری نیست؟
چرا بوسه‌ات مثل باران حواشی ندارد؟
..
دلم را به اندازهٔ دشت می‌گسترانم
نه آهوی این خطّه چشمانش از ماه نوشیده یک‌شب
نه پروانه‌هایش به بالین یک غنچه خوابیده تا صبح.
..
در این سفره نان و نمک می‌گشایم
بیایید ای عشق‌های مسافر!
که من از ازل عرصهٔ ترکتاز شمایم.
..
سفر چیست جز خاطراتِ خرامیده در غم؟
سفر چیست جز دست‌هایی که از بوی بدرود گیج است؟
سفر چیست جز قطعه‌ای از جهنّم؟
..
پریشان‌تر از معجزات پیام‌آوران دروغین:
نه می‌باری ای ابر
نه از سایه‌ات باغ‌ها را نصیبی.
..
دلم می‌چکد پلّه در پلّه با شعله‌هایت
نفس می‌کشی، برق در خرمنم می‌گشایی
نفس می‌کشم، دود من می‌خراشد گلو را.
..
به طومار منگر که گسترده دامن
نگاهت تمام دلم را به یکباره در می‌نوردد
گره بسته بر باد، مرقومهٔ من.

❋ ❋ ❋

ملودی
این خون داغ
محتاج یک خراش طربناک دست توست
از زیر ناخنت
سلول‌های من
موسیقی بدیع تو را فاش می‫کنند.
از زخمه‫های تو
تا خون داغ من
راهی نمانده است.
..
بنواز یک دو پردهٔ دیگر
رگ مرا.

❋ ❋ ❋

خیانت
ملالی نیست.
..
سپیدار جوانی خواب‌های زرد می‌بیند
طنین ماه
نمی‌انگیزدم احساس دیرین را
نسیم، آن حالت شهریوری در چشم‌هایش نیست.
کسی در جیب‌هایم قرص می‌ریزد
شبِ لیوان به یک گرداب بی‌برگشت می‌مانَد.
..
صدایت را کجا گم کرده‌ام ای عشق؟
که من از ساعت خوابیده تکراری‌ترم امروز
مرا پروانه‌ای لای کتابش بُرده از خاطر
به رؤیایم خیانت می‌کنم یک‌بار دیگر هم.
..
ملالی نیست.