فیروزه

 
 

حق با کیست؟

در چمنزاری هزار جور حیوان خوش و خرم پرسه می‌زدند. ناگهان گاو نر یک گل کوچولوی زیبا دید با یک تاج سفید وسطش. به آن نگاه کرد و از دوستان دور و برش پرسید:

«شما می‌دانید اسم این گل چیست؟»

میش مع‌مع کنان گفت: «گل لاله است»

بز بع‌بع کنان گفت: «بنفشه است»

اسب شیهه‌کشان گفت: «مینای چمنزار است»

گاو نر ماغ کشید و با صدای مهیب گفت: «چه مزخرفاتی! این گل سرخ است!»

بعد همه‌ی حیوانات ساکت شدند و نظر روباهی را که اتفاقی داشت از آن‌جا رد می‌شد، پرسیدند:

روباه با حالتی مکارانه گفت:

«حق با گاو نر است! آخر او بلندتر از همه فریاد می‌کشد!»

* Rudolf Kirsten