فیروزه

 
 

پرتره

رابرت گریوز رابرت گریوز (۱۸۹۵- ۱۹۸۵)

رابرت گریوز اهل انگلستان، شاعر، مترجم آثار کلاسیک و رمان‌نویس بود. در طول زندگی پُربارش بیش از ۱۴۰ عنوان کتاب منتشر کرد. دفاتر شعرهایش، کتاب خاطرات او از جنگ جهانی اول و نیز کتاب مقالاتش درباره‌ی الهام شاعرانه هرگز از تجدید چاپ‌های سال به سال محروم نبوده‌اند. این شعرها از گزیده‌ی در دست انتشار شعرهای گریوز به فارسی انتخاب شده‌اند.

❋ ❋ ❋

پرتره
با صدای خود حرف می‌زند همیشه
حتی با غریبه‌ها، اما زن‌های دیگر
با صدایی ساختگی یا عاریتی حرف می‌زنند
حتی با فرزندان خود.

نامرئی راه می‌رود به نیمروز
در طول شاهراه، اما زن‌های دیگر
نگاه‌ها را به دنبال خود می‌کشند
و در هر کوچه‌ی خاموش فسفرسان می‌درخشند.

او بکر و معصوم است، وفادار به عشق
حتی اگر از آسمان سنگ ببارد، اما زن‌های دیگر
او را هرزه و ساحره می‌خوانند
و با دیدنش روی بر می‌تابند

این است پرتره‌ی او، زیرچشمی مرا می‌نگرد،
گیسوانش آشفته، نگاهش پر تمنا می‌پرسد:
«و تو خود ِ عشقی؟ همان قدر بی‌شباهت به مردان دیگر
که من به زنان دیگر؟»

❋ ❋ ❋

عاشق
زن
نیمه‌بیدار
در تاریکی
با کلماتی نامفهوم
عشقش را زمزمه می‌کند به آرامی؛
همچون زمین که در خواب زمستانی ِ خود
گرم ِ رویاندن ِ گل و سبزه است
زیر ِ برف
زیر بارش ِ یکریز برف.

* Robert Graves



comment feed یک پاسخ به ”پرتره“

  1. صدرالدین انصاری زاده

    هر دو اثر فرم وساختار خود را گویا از ابتدا مدیون پایان می خواسته اند. با ساختاری شبیه در هر دو شعر فرم در سمت مدلولها شکل می گیرد و حداقل در این ترجمه, از یاری دالها خبری نیست. با این حال غیر از بلندتر بودن شعر نخست و داشتن فضایی شهری و اتکای بیشتر به تصویر وجزئی نگری, شعردوم باگرایشی که از خود نسبت به طبیعت نشان داده, به طور طبیعی به سوی مفاهیم کلی میل پیدا کرده است. به این جهت است که در شعر دوم کلمه ی عشق که مفهومی کلی در بر دارد را در میانه ی شعر می بینیم. در حالیکه همین کلمه تنها در انتهای شعر اول مجال حضور پیدا می کند آن هم به این قصد که در همین انتها بتواند مفاهیم جزئی را به مفهوی کلی – چنانکه اقتضای هر شعر است – پیوند دهد. با تشکر از انتخاب مترجم