فیروزه

 
 

داستان از کجا می‌آید؟

داستان‌ها تنها یک ایده نیستند، آن‌ها از لایه‌های در‌هم‌تنیده‌ی ایده‌ها ساخته شده‌اند. این اشتباه است که فکر کنیم یک داستان فقط از یک مکان واحد به دست می‌آید. تصور این که شخصی ایده‌ای واحد برای داستانش بیابد اشتباهی بنیادی و گمراه‌کننده است درباره‌ی این که داستان‌ها چگونه نوشته می‌شوند. یک ایده به تنهایی، یک نقطه‌ی شروع است، یک انرژی مرکزی برای داستان، و شاید لحظه‌ی اکنون.

یکی از راه‌های نوشتن داستان این است که پوشه‌ای از ایده نگه دارید. یک ایده به‌تنهایی به هیچ‌وجه برای یک داستان کافی نیست، اما اگر شما پوشه‌های متعددی از ایده داشته باشید – یک شخصیت جذاب، تکه‌ای از یک محاوره، مکانی مهیج، یا قسمتی از یک طرح- به ذهنتان خطور می‌کند و سپس شما می‌توانید آن‌ها را خارج کنید، به آن‌ها نگاه کنید و آن‌ها را بازچینی کنید. بعضی‌ها در پوشه باقی خواهند ماند اما شاید یک یا دو تا از آن ایده‌ها توجه‌تان را جلب کند تا روی داستانی که از آن ایده بر‌می‌آید کار کنید.

به لحظه‌ی حال بنگرید و راجع به آن سؤال کنید. چه چیزی این شخصیت را به این تغییر کشانده؟ چه اتفاقی افتاد؟ چرا؟ چه کسی درگیر شد؟ کجا؟ چه چیزی آن را مهم کرد؟ چگونه اتفاق افتاد؟ شخصیت‌های شما چه چیزی می‌خواهند؟ چه چیزی در مسیر به دست آوردن خواسته‌ی آن‌ها وجود داشت؟ برای غلبه بر مانع‌شان چه کاری انجام خواهند داد؟

به پرسیدن سوال‌ها ادامه دهید تا به لحظه‌ی حال هدایت‌تان کند.

غالبا ایده‌ها از هر جایی می‌آیند. جهان را تماشا کنید. ببینید. روزنامه بخوانید و مقالاتی را که جلب توجه‌تان می‌کند برش بزنید، یا آن‌ها را به پوشه‌ی ایده‌هایتان منتقل کنید.

تمرین:

به یکی از خاطرات گذشته‌تان که هنوز برایتان مهم است فکر کنید- چیزی که شما را گریان می‌کند، یا می‌ترساند، یا عصبانی، یا احساس غرور پس از انتقام. به‌طور خلاصه آن را شرح دهید- بر قدرت حسی آن تمرکز کنید. حالا- آن را تبدیل به داستان کنید. بعضی چیزها را تغییر دهید. شخصیت، سن، مکان، و جنسیت را تغییر دهید. ببینید چگونه این تغییرات بنیان داستان را دگرگون می‌کنند.

*Shariann Lewit. Writing and Reading Short Stories (Fall 2006) .M.I.T