فیروزه

 
 

به دست آوردن ایده برای نمایش‌نامه

نمایش نامه با شخصیت ها و زبان آغاز می‌شود. داستان بنا‌شده است بر چیزهایی که شخصیت‌ها می‌خواهند یا به آن نیاز دارند، به خصوص شخصیت اصلی و شخصیت هایی که آنچه را می خواهند با واژه ها تعقیب می‌کنند. برای مثال؛ اگر مرد جوانی بخواهد دختر زیبایی را بفریبد، از زبان نرم استفاده می‌کند.اگر وکیلی بخواهد در محاکمه پیروز شود، از کلمات استفاده می کند تا مدرک قانع کننده‌ایی ارائه دهد و به این وسیله از موکل‌اش دفاه کند.کنش در واژه ها نهفته است.

اما در کجا ایده ایی برای شخصیت یا شروع نمایش‌نامه وجود دارد؟ برای هر نویسنده و هر نمایش نامه، این متفاوت است. احتمالا به اندازه نمایشنامه هایی که وجود دارد ایده هم وجود دارد.گرچه ما می توانیم با سه دسته بندی شروع کنیم: تجربه‌های شخصی؛ مشاهده مردم، تصاویر، و حوادث در زندگی روزانه‌مان؛ و تحقیق.

تجربه های شخصی

دقیقا شبیه بازیگری که در ابتدای کار‌اش بازی‌کردن نقش های شبیه خودش را ساده‌تر می‌یابد، یک نمایش‌نامه نویس تازه‌کار هم، گفتن داستان بر اساس تجربه‌های خود‌اش را ساده تر می‌یابد. غالبا می‌گویند؛ نویسنده باید آن‌چه را می‌داند بنویسد. این نکته ای ظریف است، اما همچنین باید به صورت جدی تاکید کنیم که؛ نویسنده می‌تواند از تخیل خلاق‌اش، مشاهده کردن و تحقیق برای توسعه آن‌چه که می‌داند، استفاده کند. یک بازیگر می‌تواند، با ساختن دانش و تجربه خود به و سیله تخیل، نقش یک قاتل زنجیره‌ای را بازی کند بدون آن‌که واقعا کسی را کشته باشد. نویسنده نیز کاری مشابه این انجام می‌دهد. در زندگی بازیگران و همچنین نویسنده‌ها اوقاتی بوده است که از دست شخصی عصبانی شوند. شاید او بی‌عدالتی، تبعیض، خشم و میل به انتقام را احساس کرده باشد. ممکن است عکس‌العملی در موقع این احساسات انجام نداده باشد اما می‌تواند تخیل کند که چه اتفاقی می‌افتاد اگر کاری می‌کرد. بنابر‌این نویسنده، مانند بازیگر قادر است داستان‌اش را بر روی حوادث واقعی زندگی به وسیله قدرت تخیل بسازد و حوادث خاص را برای اهداف دراماتیک‌اش استخراج کند .

نمایش‌نامه من با عنوان شبیه پدر، شبیه پسر[۱] از یک حداثه در خانواده من الهام گرفته شده است. بعد از این که من و همسرم ازدواج کردیم، مادرم برای ما یک میهمانی کوچک ترتیب داد که به گونه ایی تلخ و غم‌انگیز پایان یافت؛ پدر و عمویم در آشپزخانه مشاجره‌ایی را آغاز کردند که به راهروی حیاط کشیده شد، جایی که عمویم از پشت بر‌روی یک تکه فلزی تیز افتاد. از این واقعه، من یک نمایش نامه ساختم که در آن دعوایی شبیه این اتفاق می‌افتد و بدن توسط یک میله سوراخ می شود و می‌میرد. پدر نیز دقیقا شبیه پدر خودش با قرار دادن اسلحه در دهان‌اش و پاشیده شدن خون از پشت سرش خود‌کشی می‌کند،.( پدر بزرگ من دقیقا خودش را به این شکل کشته بود.) بدین گونه من با شخصیت‌ها و موقعیتی شروع کردم که می‌شناختم‌اش و به وسیله تخیل‌ام توسعه‌اش دادم.

جان گوار[۲] در مصاحبه ایی در هنر نمایش‌نامه نویس[۳] تنظیم شده توسط جکسون آر. بریر[۴](۱۹۹۵) اشاره کرده است که صحنه اول نمایش‌نامه‌اش رازهای سینه و غفلت[۵] را کاملا به صورت کلمه به کلمه از یک اتفاق در زندگی‌اش گرفته است. این حادثه بسیار شخصی و و تکان دهنهده برای او بوده است. بعد از این اتفاق، او آن را یادداشت کرده است. به خاطر این که نمی دانسته چه کار دیگری می‌تواند با آن بکند. این اتفاق مادر ا و را در یکی از تاریک ترین لحظات عمر‌اش درگیر کرد، و نقطه شروعی شد برای نمایش نامه او.

در کتاب مل گوساو[۶](۱۹۹۹) ادوارد آلبی: سفر منحصر به فرد[۷] (زندگی‌نامه)، نمایش نامه نویس چگونگی پیدایش چه کسی از ویرجینیا ولف می ترسد؟[۸] و دیگر نمایش‌نامه هایش توضیح می‌دهد. آلبی می گوید:» روزی که به یک نمایش‌نامه‌ی تازه فکر می‌کنم آن را پیدا خواهم کرد، به این معنی که آن ایده در ناخود‌اگاه من است، در حالی که من مشغول اطلاع دادن از ذهن خود‌آگاهم هستم به آن فکر می‌کردم. من آن را کنار می‌گذارم و فراموشش می‌کنم. آن ایده خودش چند هفته بعد دوباره ظاهر می‌شود و من آن چیزی را که بسیار درباره‌اش فکر کرده بودم پیدا می‌کنم.»(صفحه ۱۵۱) توضیح آلبی شبیه ورود شش شخصیت به دنبال یک نویسنده[۹] اثر پیراندلو[۱۰] است. آنها تقریبا به نزد او می روند و می‌گویند» ما را بنویس»تلاش آلبی برای یافتن شخصیت هایش شبیه بازیگری است که بداهه پردازی می‌کند. او می گوید» من مدتها در کنار ساحل با شخصیت هایم پیاده روی می‌کنم، همان کسی که نقشه دارم بگذارم‌اش در نمایش‌نامه ایی که هنوز ننوشته‌ام اش. من آن ها را در وقعیتی می‌گذارم که آنها نمی‌خواهند در نمایش‌نامه باشند و برایشان دیالوگ‌های فی‌البداهه می‌سازم تا ببینم چقدر خوب آنها را می‌شناسم.(صفحه ۱۵۱)

رویا‌های ما می‌تواند نقطه شروع مناسبی را فراهم کند. رویا‌ها تئاتری‌اند.آنها مجانی‌اند. مجبور هم نیستند که معقول باشند. آنها قابل پیش‌بینی هم نیستند.بسیاری از نمایش‌نامه نویسان اکسپرسیونیست از رویا ها استفاده می‌کردند تا به کاوش ذهنیات و واقعیات درونی انسان بپردازند. به همین اندازه صحنه های رویا در تلویزیون و فیلم ها معمول شده است. رویاها منابعی موجود و سرشار از ایده اند برای کارهای هنری. کابوس‌ها می‌توانند تجربه‌های مهیجی را فراهم کنند. ممکن است که از تصاویر و انرژی برآشفتگی، ترس و نا‌امیدی استفاده کنید تا نشان دهید که چه چیزی در ذهن شخصیت‌تان است.

یکی از رویا‌های مورد علاقه‌تان یا یکی از کابوس‌هایتان را یادداشت کنید و امکانات آن برای اجرا را کاوش کنید. چند رخداد ترسناک را با هم بیامیزید. از دیگران راجع به رویا‌ها و کابوس‌هایشان سوال کنید. چه چیزی شما را می‌ترساند؟ از چیزهایی که اطرافیان نزدیک‌تان را می‌ترساند چه می‌دانید؟ از تفسیرهای روان‌شناسانه و قضاوت در صحنه های رویا خودداری کنید. شما نیازی به این ندارید که رویا را برای مخاطبینتان شرح دهید یا به آنها بگویید که این صحنه چه معنای می‌دهد، اما یک صحنه رویا باید حس قوی‌ای از مفهوم نمایش‌نامه را منتقل کند.

اورفه[۱۱] اثر ژان کوکتو[۱۲] یک نمایش‌نامه کوتاه سورئال است که پر از جزئیات غریب ، شبیه یک رویا است، و همچنین نویسنده در مقام کارگردان اثر، توضیح داده است که چگونه این صحنه اجرا شود. مشکل این تصویر چیه؟[۱۳] اثر دنیس مارگولاس الهام شده از رویایی است که او بعد از مرگ ناگهانی مادراش در بازگشت به خانه دیده است. او در «نویسنده و کار اش» در قسمت سه ماهانه صنف نمایش‌نامه‌نویسان(مارگولاس،۱۹۹۵) نوشته است: این شبیه هیچ یک از قواعد بازی مربوط به کسی که از مرگ باز می‌گردد نیست. مارگولاس می‌گوید این نمایش‌نامه کاملا شخصی او است.

Practical playwriting- a guide to writing for the stage

Leroy clark, Florida international university

Pearson education inc

پانوشت‌ها

[۱]Like Father, Like Son

[۲] John Guare

[۳] The Playwright»s Art

[۴] Jackson R. Bryer

[۵] Bosoms and Neglect

[۶] Mel Gussow

[۷] Edward Albee: a singular journey

[۸] Who»s Afraid of Virginia Woolf?

[۹]Six Characters in Search of an Author

[۱۰] Pirandello

[۱۱] Orphee

[۱۲] Jean Cocteau

[۱۳]What»s Wrong with this picture?