فیروزه

 
 

من تو را می‌خواهم

پرونده جنگبه راستی چه چیز باعث می‌شود عرصه هنر که می‌بایست عرصه زیبایی و معناگرایی باشد موضوعی همانند جنگ را در تم مایه کاری خود بگنجاند و بدان بپردازد؟ و سؤال مهم‌تر این‌که چرا «جنگ»‌، چرا چنین چیزی می‌بایست مهم‌ترین ابزاری شود که انسان‌ها در طول تاریخ بدان متوسل شده و مرتکب آن شده‌اند؟

آن‌چه موضوع جنگ را در مباحثات فرهنگی و فکری و هنری از جایگاه خاص برخوردار می‌کند، دو نکته کلیدی است؛ یکی این‌که در طول تاریخ انسان‌ها موفق به یافتن روش منطقی‌تر و دموکرات‌تر برای حل مسائل خود نشده‌اند و مصداق این امر را در جنگ‌هایی که همین الان در اطراف ما در هر گوشه و کنار رخ می‌دهد می‌توان یافت. دیگر این‌که هرچه کشورها به ابزارهای بیشتری که کمک به حل مسایل آن‌ها کند همانند رسانه‌ها، پیشرفت‌های علمی و تکنولوژی و… دست پیدا کنند به همان نسبت آن‌ها را همانند ابزاری در جهت جنگ و خرابی به کار می‌برند. مصداق این امر در دهه کنونی ما ایالات متحده آمریکا است که با توجه به ایجاد دموکراتیک‌ترین نهادها و رسانه‌های قوی و جریان آزاد اطلاعات همراه با پیشرفت‌های چشمگیر تکنولوژی و شبکه‌های جهانی اطلاعات، با این حال یکی از پیشرفته‌ترین نظام‌های مخرب جنگی و سیستم پیشرفته ترور را که تاکنون بی‌نظیر بوده ایجاد کرده است. در این میان هنر و فرهنگ همچون ابزاری کارآمد گاهی به دست همین سیستم‌های نظامی به خدمت گرفته می‌شود تا اهداف جنگ‌ها مشروع جلوه کند و در این میان دول غربی از همان دوران تسلط نظامی و لشکرکشی به سایر نقاط دنیا از دور

ان اسکندر تا هیتلر و تا همین جنگ‌های اخیر ایالات متحده آمریکا همگی شاهد این مدعا است که این‌ها هوشمندانه ابزار هنر را در خدمت جنگ قرار داده و در این راه هم موفق عمل کرده‌اند.

امروزه رسانه‌های غربی هر روز به نمایش ترور و جنگ بر علیه ملل مخالف خود می‌پردازند اما در عوض چنان به کمک همین رسانه‌ها زمینه را برای جلب افکار عمومی به سمت اهداف جنگ‌طلبانه خود مساعد ساخته‌اند که هیچ‌کس از دیدن صحنه‌های شرم‌آور جنگ بر علیه مردمان بی‌دفاع دچار عذاب وجدان نمی‌شود. در قرن ما، وجدان، مقوله‌ی بی‌نهایت بلا استفاده‌ای است. اگر این چنین پیش برود محال نیست تا مدتی دیگر مردمان جهان حتی نسبت به مرگ و ترور خود هم بی‌تفاوت شوند. نکته دیگر این‌که بیش‌ترین جنگ‌ها را همین به اصطلاح متمدن‌ترین کشورهای غربی در دهه‌های اخیر به وجود آورده‌اند که از مخرب‌ترین آن‌ها جنگ جهانی اول و دوم در اروپا است که حتی دامنه آن بر تاریخ بعدی بسیاری از کشورها در قاره‌های دیگر اثر گذاشت که هیچ نقشی در این ماجرا نداشته‌اند. و این نکته نشان می‌دهد جنگ‌ها در بسیاری موارد گروه‌های بی‌شماری را درگیر خود می‌کند که ممکن است هیچ تمایلی به شرکت در آن نداشته باشند؛ از این رو توجه به جنگ‌ها و به ویژه ابعاد بی‌شمار آن که بر سرنوشت کل مردمان تأثیر می‌گذارد، لزوم توجه و کنترل و توقف آن به هر شکل ممکن را طلب می‌کند. همین قدر کافی است که بدانیم

یک بعد به ظاهر بی‌اهمیت جنگ‌ها که همان تأثیر مخرب زیست محیطی که به وسیله‌ی اسلحه‌ها بر کره زمین به جای می‌ماند حتی نسل‌های بعدی مردمان را هم به خطر می‌اندازد؛ بنابراین این مقوله بی‌نهایت مهم است که جنگ به هر قیمتی باید متوقف شود.

از آن جایی که هنر به عنوان ابزار کارآمدی تاکنون در خدمت جنگ قرار گرفته، در آن واحد هنرمندان بسیاری هم با وجدان آگاه سعی کردند از سانسور حکومت‌های خودکامه نظامی فرار کرده و حقایق جنگ را در آثار هنری خود بگنجانند. از مطالعه همین آثار هنری می‌توان به حقایقی دست یافت که از طریق رسمی اطلاع‌رسانی حکومت‌ها چنین حقایقی اجازه نشر نمی‌یابند. به هر حال در این تحقیق سعی شده به هنرهای تجسمی به ویژه گرافیک و نقاشی در جنگ جهانی اول و دوم پرداخته شود که از دو رویکرد قابل بررسی است: یکی هنرهای تجسمی برای تبلیغات اهداف جنگ و به طور کلی ابزاری سیاسی به دست رهبران و طراحان جنگ و دیگری هنرهای تجسمی که توسط آن‌هایی خلق شده که معمولا از جنگ آسیب دیده و خود در متن جنگ و شاهد آن بوده‌اند.

هنر در خدمت تبلیغات جنگ و دیکتاتورها:

در جنگ جهانی اول که در سال ۱۹۱۴ شروع شد هنر پوسترسازی دچار تغییرات تند و وسیعی شد. پوسترها به عنوان ابزارهای بیانیه‌ساز درآمدند. همچنین برای تشویق نام‌نویسی برای خدمت سربازی در ارتش، پوسترها ابزار کارآمدی بودند. در این دوره از نظر هنری، پوسترها معمولا خشن و تند همانند سبک‌های گذشته بودند. از مشهورترین نقاشان آمریکایی جیمز مونتگمری(James Montgomery) بود که پوستر او به نام پرچم‌ها دارای این عبارت متنی بود: «من تو را می‌خواهم» (۱۹۱۷) این پوستر چهره عبوس عمو سام را نشان می‌داد که انگشت خود را مستقیم به سمت بیننده نشانه گرفته بود.

در این‌جا پوستر جنگ جهانی دوم ۱۹۴۵-۱۹۱۴ را مشاهده می‌کنید که در آن لوله‌های تفنگ مربوط به ایالات متحده آمریکا و متحدین او را نشان می‌دهد. این پوستر در موزه شهر وست پوینتWest Point ، در نیویورک قرار دارد.

پوستر عمو سام:

پوستر پرچم‌ها اثر جیمز مونتگمری که برای سربازگیری در جنگ جهانی دوم ۱۹۱۸-۱۹۱۴ تهیه شده، همراه با عبارت «من تو را می‌خواهم» یکی از مشهورترین شخصیت‌های دنیای پوستر که تاکنون خلق شده را به نام عمو سام ارائه می‌کند. اولین ارائه بصری این شخصیت مربوط می‌شود به یک کارتون سیاسی در سال ۱۸۳۲ در آمریکا که عمو سام برای اولین بار ظاهر می‌شود. کنگره آمریکا عمو سام را به عنوان یک نماد و سمبل ملی در سال ۱۹۶۱ می‌پذیرد و ساموئل ویلسونSamuel Wilson را به عنوان الهام‌بخش این شخصیت تشخیص می‌دهد. ساموئل ویلسون از شهر نیویورک تاجری است که دست به کار هوشمندانه‌ای می‌زد. او محموله‌ها و کالاهای تجاری خود را در طول جنگ در سال ۱۸۱۲ با علامت اختصاری US که علامت اختصاری ایالات متحده آمریکا است ممهور می‌کرد. نام عمو سام به عنوان لقب و نامی مترادف با آمریکا شناخته می‌شود.

پوسترهای جنگی مربوط به ایالات متحده آمریکا، پرچم‌ها و من تو را می‌خواهم.

در این‌جا هم نمونه‌ای از پوستر تبلیغاتی فیلم که برای روشن شدن اذهان مردم توسط وزارت اطلاعات برگزار شده را می‌بینیم. از نظر هنری این پوستر دارای رنگ بنفش که برای جلب توجه و نیز نشان دادن متن روی آن رنگ مؤثری است. متن‌ها با سبک‌های مختلف از خطوطی با سبک قدیمی تا جدید جلب توجه می‌کند و تصویر خاصی هم دیده نمی‌شود.

مردم ماسلبرگ Musselburgh برای یک سخنرانی دعوت شده بودند به عنوان «مردم و سیستم‌هایی که ما در حال جنگ با آن‌ها هستیم» که در اکتبر ۱۹۴۲ در سینما هیویتز Hayweights برگزار شد؛ که یکی از سلسله سخنرانی‌ها بود. در این‌جا یک کاغذ کرم رنگ همراه با رنگ سبز که متن سخنرانی نائومی جاکوبNAOMI JACOB را همراه با عوامل سازنده فیلم تبلیغ می‌کرد. این سخنرانی در مورد دشمنان دوران جنگ بریتانیا است که توسط کمیته وزارت اطلاعات سازماندهی شده بود. در طول اوج گرفتن جنگ جهانی دوم کمیته‌های محلی شهرها در اسکاتلند سخنران‌هایی را دعوت می‌کردند برای روشن کردن اذهان مردم و دادن اطلاعات مفید و مثبت در مورد تلاش‌های نیروهای بریتانیایی و آموزش مردم درباره متحدین بریتانیا و نیز شرارت و بی‌رحمی نیروهای دشمن. این تصویر از جمله تصاویری است که در آن دوره مردم آن را بسیار باور داشتند که از آرشیو ملی گرفته شده است.

پوستر تبلیغاتی برای نشان دادن عوامل سازنده فیلم که توسط وزارت اطلاعات انگلیس تهیه شده بود.

اما در اتحاد جماهیر شوروی هنر پوسترسازی هم رشد کافی نمود و به ویژه در جهت منافع حزب کمونیست قرار گرفت. مشخصه پوستر شوروی آرمان‌گرایی و نشان دادن قدرت و آمادگی مردمی برای جنگ و دفاع از آرمان‌های حزب سرخ است. علامت داس و تبر و ستاره سرخ به عنوان نمادهای حزب کمونیست به وفور در این پوسترها دیده می‌شود. در این پوستر مشاهده می‌کنیم که سربازان سرخ با چه اراده‌ای آماده جان‌فشانی هستند و در این راه به شدت مصمم‌اند. چهره این سربازان همگی بر شهامت و رضایت آن‌ها و نیز آگاهی از هدف جنگی خود حکایت دارد. در این‌جا چهره جنگ، جذاب و الزامی نشان داده می‌شود. معمولا این تم مایه در پوسترهای تحت حاکمیت نظام روش کارآمدی است که مردم را نسبت به جنگ ترغیب و اهداف پشت پرده آن را توجیه می‌کند.

نمونه دیگری از این پوسترها در اتحاد شوروی مستقیما درگیری دو جبهه متخاصم یعنی آلمان و شوروی را نشان می‌دهد. استفاده از دو رنگ قرمز و سیاه هم از نظر گرافیکی و هم معنایی جالب توجه است. قرمز نماد شوروی است که با نیروی اهریمنی آلمان در حال مبارزه است. معمولا از دیرباز نیروهای اهریمنی را با رنگ مکروه سیاه نمایش می‌دادند؛ همچنین قرمز و سیاه دارای تضاد رنگی شدیدی هستند که در هنر پوسترسازی به شدت بیننده را جلب می‌کند. پوستر بعدی هم روش قدیمی دیگری برای تحریک احساسات عمومی است و نشان دهنده زمینه‌های تاریخی عداوت و جنگ در ملل پیشین در آلمان و شوروی است.

نمونه دیگری از پوستر در شوروی نشان دهنده جنگ نیروهای متخاصم است تا اهداف این جنگ نشان داده شود. امنیت و رسیدن به آینده‌ای آرام و مطمئن که جنگ کنونی برای رسیدن به این هدف ناچار به انجام آن است. کودک که خفته است نشان و نماد شوروی آینده است که می‌بایست با تلاش و مبارزه سربازان مقتدر سرخ با متجاوزین که فعلا آلمان است می‌بایست در سایه‌ی امن قرار گیرد. روشی برای تحریک احساسات به ویژه مادران که سهم مهمی در به دنیا آوردن نسل آینده و نیز آماده کردن پسران خود در حال حاضر برای نبرد در جبهه سرخ ایفا می‌کنند.

این پوستر هم از شگردهای قدیمی تبلیغاتی است. دشمن شکست خورده در کنار حیوانی که به نوعی خود هویت و ماهیت دشمن است (‌در اینجا میمون‌) در کنار ادوات و تجهیزات از کار افتاده به آینده موهوم خود فکر می‌کند. روشی کارآمد برای منکوب کردن دشمن و نشان دادن غیر مستقیم پیروزی نیروی خودی.

اما جنگ رویکرد دیگری هم دارد که اتفاقا توسط شاهدان عینی و آن‌هایی که تحت تأثیر دیدگاه شخصی خود به روایت آن می‌پردازند، ساخته و پرداخته می‌شود. در این‌جا به جنبه‌های غیر انسانی، هولناک و مرگ و خرابی که در پشت پرده جنگ همواره پنهان می‌ماند، پرداخته می شود. در این‌جا نمونه‌هایی انتخاب شده است:

تابلوی مرگ اثر فرانس ماسریل Frans Masereel سال ۱۹۱۷

روش چاپی با قالب چوبی، اندازه ۱۴*۱۱ سانتیمتر، موزه هنرهای معاصر پاریس

Frans Masereel, Arise, You Dead, Infernal Resurrection, 1917, woodcut, 14 x 11 cm, Musée d»Histoire Contemporaine – BDIC, Paris.

ماسریل در سال ۱۹۷۲- ۱۸۸۹ در طول جنگ بزرگ در ژنو زندگی می‌کرد و در آن‌جا به منظور متوقف کردن آن وارد جنگ شد. بعد از بحث و نظرهای مأیوسانه که برای متوقف کردن جنگ در همه جا شنیده می‌شد بالاخره اشتیاق و غیرت فراوانی برای جنگیدن به وجود آمد. قلم فلزی و چاپ‌های دستی و گراوورها، ابزارهای این هنرمند بودند که با هم در مجموعه ارایز Arise گردآوری شده‌اند. نام این مجموعه این بود: شما می‌میرید و مرگ به جای شما سخن خواهد گفت.

عنوان مجموعه از تهدید مرگ و خونریزی سخن می‌گوید. ماسریل از رنگ سیاه و سفید به عنوان دو رنگ کاملا متضاد استفاده کرده که فضای مرده و بی‌حسی را به اثر هنری می‌بخشید. او صحنه‌ها و عکس‌هایی از روزنامه‌ها می‌گرفت و در سبک طراحی که از آن او و خاص اوست به نمایش می‌گذاشت. او رنج‌های بی‌نهایت غیر قابل تحملی را ارائه می‌کند. و یا در سبک خیالی و توهم‌آمیز خود، دو بدن بی سر؛ که برانکارد دستی را حمل می‌کنند انسان‌هایی را ارائه می‌کند که سرهای خود را حمل می‌کنند. به روی یکی کلاه ویژه ارتش فرانسه و دیگری سری با کلاه کاسکت آلمانی. در دوران جنگ دیوانگی در همه جا وجود دارد. دیوانگی بر علیه آن‌چه ماسریل ضعف و ناتوانی می‌داند.

در حقیقت ماشین جنگی انسان‌ها را به چنان جایی می‌کشاند که کور و کر راضی به حمل سرهای خود برای قربانی شدن می‌دهد. و در این‌جا این استعاره نشان می‌دهد که در بسیاری موارد انگیزش‌های جنگ ناشناخته و بیهوده است. رنگ سیاه که در تکینک چاپی دستی استفاده شده فضای کار را به شدت وهم‌آور و نفرت‌انگیز نشان می‌دادند.

مارسل گرومیر Marcel Gromaire

نام تابلو : جنگ ۱۹۲۵ تکنیک رنگ روغن روی بوم اندازه ۱۲۷*۹۷.۸ سانتیمر موزه پاریس گرومیر ۱۹۷۱-۱۸۹۲

Marcel Gromaire, La guerre (War), 1925, oil on canvas, Musée d»Art Moderne de la Ville de Paris.

گرومیر به عنوان یک سرباز کهنه‌کار تجربه‌ای مشابه با آن‌چه در این نقاشی رسم کرده داشت. او به ترسیم شخصیت‌هایی پرداخته که تبدیل به ماشین جنگی شده، در یونیفورم و کلاه خود فرو رفته، همانند شوالیه‌های قرون وسطی می‌مانند. این نکته اخیر چندان هم بی‌اساس نیست. این جنگ هم داشت از نظر زمانی به سادگی همانند جنگ‌های مخرب گذشته به طول می‌کشید گرچه این جنگ وسایل و ادوات ویژه خود را داشت اما همانند آن جنگ‌های قرون وسطی بود. این نقاشی ارائه دهنده مردانی بود که فقط تمایل به چشیدن مزه خشونت و خرابی داشتند و برای این کار هم تربیت شده بودند.

مرگ ژاپنی‌ها در یک حمله انتحاری Japanese dead from suicide raid

هنرمند: دونالد فریند Donald Friend

تکنیک رنگ روغن قلم فلزی و مرکب روی بوم اندازه ۷۶.۴*۱۰۱.۸ سانتیمتر ۱۹۴۵ نقاشی شده در سیدنی موزه خاطرات جنگ استرالیا Oil, pen and ink on canvas Painted in Sydney, 1945

این سربازان ژاپنی در یک حمله انتحاری در منطقه‌ای استرالیایی به نام جزایر لبان کشته شده‌اند. در خاطرات و نوشته‌های فریند ماجرا شرح داده می‌شود. جزییات رسیدن سربازان ژاپنی را از برنئی زمانی که آن‌ها به بومیان این جزیره دستور می‌دهند که برای آن‌ها غذا آماده کنند ولی بومیان محل حضور آن‌ها را به نیروی استرالیایی لو می‌دهند و استرالیایی‌ها هم با پذیرایی از آن‌ها در موقع خوردن و صرف غذا به استقبال آن‌ها شتافته و همگی را از بین می‌برند.

در پناهگاه

In the shelter

هنرمند: ادوارد ادریزون ۱۹۷۹-۱۹۰۰ Edward Ardizzone

تکنیک آبرنگ به روی کاغذ اندازه ۱۸.۶*۲۴.۷ نقاشی شده در لندن به سال ۱۹۴۰ موزه سلطنتی جنگ

Watercolour on paper Painted in London, 1940

این نما و منظر از ورودی و مدخل یک پناهگاه آجری در بلیتز لندن، مربوط به تصویری از مجموعه‌ای است که توسط کمیته مشاوره هنرها خریداری شده است. دولت انگلستان مایل بود نشان دهد چگونه مردم شهری در زیر بمباران به سر می‌برند؟ و چگونه تدارکات مناسبی برای دفاع کردن و اسکان آن‌ها فراهم شده بود. نقاشی اردیزونز از نوع طنز تلخ هستند: زوجی به روی پاهای خود به حالت خواب رفته‌اند. با تعادلی ناپایدار بر سر کودکی که هر آن بیم آن می‌رود که روی او سقوط کنند و بیفتند. شخصی در پشت سر هم در خواب عمیقی فرو رفته و در حال خرناس کشیدن است. همچنین رقت و مهربانی و شفقت بسیار مشخص و واضحی در این نقاشی وجود دارد. همراه با تصدیق یک وضعیت نامناسب پناهگاه که در این نقاشی دیده می‌شود.

بومیان زخمی‌ها را حمل می‌کنند

Natives carrying wounded soldiers

هنرمند سالی هرمان Sali Herman تکنیک رنگ روغن به روی بوم اندازه ۱۰۱.۸*۱۲۷.۱ سانتیمتر

نقاشی شده در سیدنی ۱۹۴۶ موزه خاطرات جنگ استرالیا Oil on canvas Painted in Sydney, 1946

مشخصه نقاشی هرمان استفاده از ویژگی گرمسیری و آب و هوای جزیره همراه با رنگ‌هایی تند و زنده که این مشخصه را بنمایاند و فرم‌های ساده شده. این تصویر نمادین بازتاب شفقت و شجاعت بومیان استرالیایی است که حمایت آن‌ها از سربازان استرالیایی که با ژاپنی‌ها می‌جنگیدند بسیار حیاتی بود. بسیاری از این سربازان زندگی خود را مدیون سرعت عمل این حمل کنندگان بومی هستند که به سرعت سربازان زخمی را به مناطق امن می‌برند. هرمان می‌گوید هر زمان که من این صحنه را می‌دیدم تحت تأثیر قرار می‌گرفتم. این صحنه‌ها بسیار مؤثر و نمایشی دیدنی بودند.

بیمارستان روبرت، چانگی

Roberts Hospital, Changi

هنرمند موری گریفین Murray Griffin

رنگ روغن به روی تخته سخت اندازه ۶۴*۸۲.۱ سانتیمر نقاشی شده در چانگی سنگاپور ۱۹۴۳

موزه خاطرات جنگ استرالیا

Oil on hardboard Painted in Changi, Singapore, 1943

زخمی‌های جنگی که برخی به شدت بیمار، بسیاری بدون اعضای بدن که به روی طبقه همکف قرار داده شدند. آن‌هایی که کمتر بیمارند در طبقه بالا به سر می‌برند. همراه با بدن آسیب‌دیده و متعفن و چرکی شده؛ بدون این‌که حتی آبی برای شستن توالت‌ها وجود داشته باشد. مردانی که از اسهال خونی رنج می‌برند و بیمارانی که باید گیج و در حال تلو تلو خوردن از پله‌ها پایین آمده و به سمت توالت بروند.

قطار باری توکوموال

Tocumwal – loading the train

هنرمند یوزل برگنر ۱۹۲۰ Yosl Bergner

تکنیک رنگ روغن روی بوم اندازه ۶۵*۹۴.۳ سانتیمتر در شهر ویکتوریا نقاشی شده ۱۹۴۴ موزه خاطرات جنگ استرالیا

Oil on canvas 65 x 94.3 cmPainted in Victoria, 1944

فراری‌هایی که غریبه هستند اما در یک وضعیت استثنایی حالتی دوستانه به خود گرفته‌اند. یکی از تجربیات برگنر، ترسیم این نوع تصاویری است که برگرفته از تجربیات شخصی اوست. او توسط شرکتی در توکوموال در نیوساوت ولز به کار گرفته شد. او افسردگی و خستگی را در این تصویر باز می‌نمایاند. پالت رنگ‌های نقاش بیشتر پذیرای رنگ‌های مرده قهوه‌ای هستند تا حال و هوایی تیره و تار و عبوس را نشان دهند. چهار شخصیت گمنام در این نقاشی با بدن‌های افتاده و خسته با حالتی افسرده یک روز بی پایان دیگری را به پایان برده و حال زنده مانده‌اند؛ در قطارهای باری و غیر باری که این هم بخشی از تجربه و تلاش‌های جنگ است.

منظره ویران شده

Shattered landscape, Cleve

هنرمند الکس کولویل ۱۹۲۰ Alex Colville

تکنیک ابرنگ به روی کاغذ اندازه ۵۷.۲*۳۸.۸ سانتیمتر

در ۱۹ فبریه Watercolour on paper 57.2 x 38.8 cmPainted in 1945

«من منظره ویران و خرابی را نقاشی کردم». کولویل در گزارشات کاری ماهانه خود چنین یادداشت‌هایی نوشته بود. در این‌جا خانه‌ای بود که منهدم شده و اطراف آن توسط درختان بزرگی احاطه شده که شاخه‌های‌شان درهم شکسته و توسط بمب‌ها و نارنجک‌ها، آلمانی‌ها مسیر بالای سر مرا به گلوله بستند. به مدت ده دقیقه بدون وقفه در حالی که تقاطع پشت سرم که کمتر از یکصد یارد با من فاصله داشت را به طور مکرر مورد حمله قرار دادند.

مرد نابینایی در بلسن

Blind man in Belsen

هنرمند الن مور Alan Moore

تکنیک رنگ روغن روی بوم اندازه ۵۱.۲*۶۱.۴ سانتیمتر نقاشی شده در ملبورن ۱۹۴۷ نمایش داده شده توسط هنرمند در سال ۱۹۶۹ موزه خاطرات جنگ استرالیا Oil on canvas 51.2 x 61.4 cmPainted in Melbourne, 1947

نیروهای ولزی در عملیات آزادسازی اردوگاه معروفی که مکان تجمع نازی‌ها بود در ۱۵ آوریل ۱۹۴۵ وارد عمل شدند که الن مور این واحد انگلیسی را همراهی می‌کرد. او شماری از طرح‌های مدادی و پیش طرح‌ها و همچنین عکس‌هایی را تهیه نموده بود که نمایان‌گر شرارت و بی‌رحمی‌های سازماندهی شده بر علیه عمده دشمنان نازی‌ها در سراسر اروپا بود؛ که این آثار مرجع و منبعی برای نقاشی‌های او در بازگشت به استرالیا شد. مور بعدها ادعای خود را به عنوان گیرنده‌ی آن عکس‌ها پس گرفت زیرا هیچکس وحشت و ترورهایی که او شاهد آن‌ها بوده را باور نمی‌کرد.

تصادم و برخورد بمب افکن ها

Bomber crash

هنرمند فرانک هیندر۱۹۹۲-۱۹۰۶ Frank Hinder

تکنیک تمپرا همراه با لعاب روغنی به روی تخته سخت اندازه ۵۹.۵*۴۹.۱ سانتیمتر نقاشی شده در سیدنی ۱۹۴۹ موزه خاطرات جنگ استرالیا

Egg tempera, oil glazes on gesso on hardboard 59.5 x 49.1 cm Painted in Sydney, 1949

آثار هنری هیندر بر تجارب شخصی او دلالت می‌کنند؛ از زمانی که او خلبان هودسون لاکهید بود و با آن پرواز می‌کرد. در یکی از مأموریت سری به منظور شناسایی باند دشمن در رابول Rabaul هواپیمای او سقوط کرد و آتش گرفت. هیندر در سال ۱۹۴۲ به یک سری از مجموعه مقدماتی طراحی پرداخت که او بعدها شروع به نقاشی هم کرد. هواپیما با صدای مهیبی سقوط کرد و شعله‌های سوزان آتش و دود ظاهر شد. در این نقاشی شعله‌ها همانند شکل‌های نیمه تجریدی هندسی به نظر می‌رسیدند.

فهرست منابع و مأخذها:
http://www.civilization.ca
http://www.art-ww1.com
http://en.wikipedia.org/wiki/World_War_II_posters_from_Soviet_Union
http://digital.library.unt.edu/search/?q=WWI+Poster&t=fulltext