فیروزه

 
 

باد شرطه برخاست!

امید مهدی نژاددل می‌رود ز دستم صاحب‌دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز
باشد که باز بینیم دیدار آشنا را

ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون
نیکی بجای یاران فرصت شمار یارا

ای صاحب کرامت شکرانه سلامت
روزی تفقدی کن درویش بینوا را

آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا

هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی
کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را

ترکان پارسی گو بخشندگان عمرند
ساقی بده بشارت رندان پارسا را

حافظ به خود نپوشید این خرقه می‌آلود
ای شیخ پاکدامن معذور دار ما را

شرح:
ای صاحب فال! بدان و آگاه باش که به زودی دلت را از دست خواهی داد و عاشق و دلداده‌ی صاحب‌دلی خواهی شد. پس از خدا بخواه که دردت را کاهش دهد و تحمل بار عشق را بر تو آسان کند. این راز را با کسی در میان مگذار چرا که اگر چنین کنی رازت آشکارا خواهد شد. اما اگر رازت آشکارا شد اندوهگین مشو و با والدینت به خواستگاری معشوق برو. معشوق به همراه پدر و مادرش در دبی اقامت دارند. سفری به دبی در پیش خواهی داشت. خودت را برای این سفر مهیا کن. پاسپورتت را بگیر و اگر آشنا نداری توی صفی که جلوی درب سفارت امارات تشکیل شده است زنبیل بگذار. در سفارت به آقای ابوجاسم سلیمان مراجعه کن. کارت را راه خواهد انداخت. خطوط هوایی ناامن است پس با کشتی سفر خواهی کرد. در این سفر کشتی شما در معرض خطر قرار خواهد گرفت. ناوهای آمریکایی شما را اشتباهن هدف قرار خواهند داد و کشتی شما خواهد شکست. اما نگران مشو که شرطه‌های دبی به یاری شما خواهند شتافت و شما را از آب خواهند گرفت و به دیدار پدر و مادر یار خواهند رساند. وقتی به دبی رسیدی از مزایای آن استفاده نکن و بدون این‌که به اطراف نگاه کنی به خانه‌ی معشوق برو. پدر و مادر معشوق از تو استقبال گرمی خواهند کرد. آن‌ها تو را به غلامی خود خواهند پذیرفت و وصلت‌تان سر خواهد گرفت. آن‌ها از تو مهریه نخواهند گرفت و ده روز و ده شب در یکی از هتل‌های مجلل برایتان مجلس عروسی راه خواهند انداخت. به این ترتیب شما داماد یک خانواده ثروتمند خواهید شد اما یادت باشد که نباید رفقای فقیر دوران مجردی را فراموش کنی. به رفقایت برس و به آن‌ها نیکی کن که فرصت از دست خواهد رفت. در این راه دشمنانی پیدا خواهی کرد. با آن‌ها مدارا کن و هرگز از دستشان به مراجع قانونی شکایت نکن. در ادامه بر اثر نیکی زیاد به جای یاران، ورشکست شده و تنگدست خواهی شد. معشوق تقاضای طلاق می‌کند و تو را با مشکلات و تنگدستی‌ها تنها می-گذارد. اما به‌جای این‌که زانوی غم در بغل بگیری و حسرت گذشته را بخوری زانوی غم در بغل نگیر و حسرت گذشته را نخور. بلکه در حال تنگدستی هم به عیش و عشرت از راه‌های مشروع و موقت اقدام کن. در ادامه با یک فرد آذری برخورد خواهی کرد که فارسی را مثل بلبل صحبت می‌کند. او با صحبت‌های خود عمری دوباره به تو می‌بخشد چرا که او یک رند است که بر خلاف رندان دیگر پارسا هم می‌باشد. در نتیجه تو را از عیش و عشرت منع می‌کند. به حرف او گوش کن چرا که او خیر تو را می‌خواهد. در نهایت او به تو یک خرقه (پالتو) می‌پوشاند که اندکی می‌آلود است. اگر کسی به تو اعتراض کرد بگو که این خرقه را خودت نپوشیدی و کسی دیگر به تو پوشانده است. در این صورت کسی با تو کاری نخواهد داشت. همواره به یاد محبت و معنویت باش و هیچ‌گاه کار بد نکن.