فیروزه

 
 

بهترین نمونه‌های روسی ادبیات جنگ

پرونده جنگپیش‌درآمد:

یکی از گونه‌ها یا به اصطلاح ژانرهای مهم ادبی در هر کشور، ادبیات جنگ آن کشور است. ملل گوناگونی که تاریخ آن‌ها به پدیده‌ی جنگ نیز مبتلا بوده، به آفرینش ادبیاتی در این‌باره دست زدند که به فراخور نقش و موضع‌گیری که در جنگ داشتند به عناوین متفاوتی شناخته شد: ادبیات دفاع کبیر میهنی (روسیه)، ادبیات مقاومت (فرانسه)، ادبیات جنگی (ایالات متحده)، ادبیات ضد جنگی (آلمان پس از جنگ)، ادبیات دفاع مقدس و یا پایداری (ایران) و…

به رغم رویکردهای متفاوتی که کشورهای درگیر جنگ نسبت به این پدیده داشتند، پژوهش حاضر می‌کوشد گزارشی از موفق‌ترین آثار مربوط به جنگ در ادبیات مغرب‌زمین و ایران به دست دهد.

می‌دانیم که مضمون جنگ، قدمتی به اندازه‌ی کهن‌ترین اثر مکتوب و شناخته شده ادبیات غرب یعنی منظومه حماسی ایلیاد دارد. و مگر نه این است که بخش عمده‌ای از ایلیاد به نبرد ترواییان و یونانیان می‌پردازد؟ و باز شگفت این‌که بزرگ‌ترین رمان تاریخ ادبیات غرب یعنی جنگ و صلح تولستوی نیز بر مدار این مضمون می‌گردد: «‌جنگ!»

با تأمل در این دو نمونه می‌توان بی‌هیچ پژوهش دیگری حدس زد که صرفاً نام بردن از آثاری با مضمون جنگ حجمی برابر با یک دایرهٔ‌المعارف را می‌طلبد. برای حل این دشواری ناچاریم نخست محدوده‌ی پژوهش خود را در این بخش صرفاً به ادبیات داستانی مغرب‌زمین و آن نیز کشورها و زبان‌های اصلی این حوزه تمدنی به‌ویژه آثار نویسندگان انگلیسی، آلمانی، فرانسوی و روسی‌زبان که بیش از دیگر غربیان، تاریخشان به جنگ گذشته است، اختصاص دهیم؛ دیگر این که بیشتر به معرفی برگزیده‌ی آثار ادبیات جنگ جهان بسنده کنیم و نقد و تفسیر را به مقالات دیگر حوالت دهیم. همچنین برای پرهیز از اطناب بحث، صرفاً به برجسته‌ترین آثاری که مضمون اصلی خود را به پدیده جنگ اختصاص داده‌اند، خواهیم پرداخت.

امید این که گزارش حاضر در حکم گونه‌ای کتاب‌شناسی توصیفی ادبیات جنگ به کار خوانندگان و پژوهشگران این حوزه بیاید.

۱- سیری در بهترین نمونه‌های روسی ادبیات جنگ

رضا نجفیتاریخ ادبیات جنگی روسیه کمابیش عمری برابر با تاریخ ادبیات این کشور دارد. می‌دانیم که منظومه‌ی حماسی ایگور که متعلق به سده‌ی ۱۴ میلادی و جزو نخستین آثار ادبی شناخته شده روسیه است و نیز پس از آن آثاری چون «زادونشچینا» یا «قصه نبرد با مامای» آثاری با مضمون جنگی _ حماسی بودند.

بسیاری نویسندگان بعدی روس مانند لامانوسوف (در تامیرا و سلیم) و درژاوین (در پوژارسکی یا آزادسازی مسکو) نیز به مضمون نبرد روس ها و تاتارها پرداختند.

بسیاری از این آثار در دوره‌ی خود بسیار معروف بودند مثلاً «یوری میلوسلافسکی» اثر زاگوسکین به رواج ملی‌گرایی و میهن‌پرستی در روسیه دامن زد و تنها اثری از این نویسنده بود که در دوره شوروی نیز اجازه چاپ داشت. همین امر تا حدودی درباره‌ی لاژچنیدکوف و رمان «قصر یخ» او مصداق دارد. این اثر در کنار «دختر سروان» اثر پوشکین و «تاراس بولبا» اثر گوگول جزو بهترین رمان‌های جنگی دهه‌ی ۱۸۳۰ روسیه به شمار می‌روند، برهه‌ای که به دلیل حمله ناپلئون به روسیه، موجب افزایش روح ملی‌گرایی و رواج مضامین جنگی در ادبیات روسیه شد.

گفتنی است که کتاب میخائیل زاگوسکین یعنی «یوری میلوسلافسکی» که از آن یاد کردیم، در ۱۶۱۲ غوغایی در ادبیات روسی به پا کرد و در پی آن گوگول «تاراس بولبا» و پوشکین «دختر سروان» را نوشت و لرمانتف رمان ناتمام خود «وادیم» و الکسی کانستانتینویچ تالستوی «پرنس سربریانی» را به رشته‌ی تحریر درآورد. در پی همین امر، فسیوولود میخایلوویچ گارشین داستان‌هایی نظامی از جمله «چهار روز» را نوشت که با آثار جنگی تالستوی مقایسه شده است.

جالب این‌جاست که همین آثار نیز به نوبه خود موجب چاپ آثار مشابه دیگری شدند. از جمله «تاراس بولبا»ی گوگول ایده بخش اثر جنگی «مرگ پالیوورا» نوشته خلیبینیوکف شد.

با این حال، پرآوازه‌ترین رمان جنگی تاریخ ادبیات روسیه و بلکه تاریخ ادبیات جهان یعنی «جنگ و صلح» اثر لف تالستوی اندکی بعد نوشته شد. هر چند در این گزارش ما به ناچار از پرداختن به تک‌تک آثار چشم‌پوشی کرده‌ایم، جایگاه ویژه «جنگ و صلح» بر آن می‌داردمان که درباره‌ی این یک رمان به تفصیل بیشتری سخن بگوییم.

این اثر در مدت پنج سال، یعنی ۱۸۶۳ تا ۱۸۶۹ به نگارش درآمد و تالستوی این رمان قطور دوهزار صفحه‌ای را هفت‌بار بازنویسی کرد. این رمان درباره جنگ سال ۱۸۱۲ است که روس‌ها به آن لقب جنگ کبیر میهنی داده‌اند.

بخش مهمی از این رمان به مقاومت مردم مسکو علیه لشکر ناپلئون می‌پردازد و در بخش‌های دیگر از شهرهای اسمولنسک و بارادینو و پایداری‌شان علیه فرانسویان نیز سخن گفته می‌شود.

تالستوی که خود در قفقاز جنگیده بود و در دفاع از سواستاپول با پدیده‌ی جنگ آشنا بود، با جمع‌آوری هزاران سند و مدرک و گفتگو با بازماندگان جنگ ۱۸۱۲ بهترین رمان جنگی تاریخ ادبیات را نوشت. عظمت جنگ و صلح چنان است که ما نه در این مقاله و نه حتی در مقالات مستقل و بلکه در کتابی جداگانه نیز نخواهیم توانست، حق مطلب را درباره‌اش ادا کنیم. از این رو صرفا به این اشاره بسنده می‌کنیم و نقد و بررسی این اثر و اصولا دیگر آثار را به مقالات دیگر وا می‌گذاریم. غرض و هدف در این پژوهش صرفا معرفی و بازشماری است و نه نقد تا گزارش‌مان به اطناب نینجامد و سامانی به خود بگیرد.

به هر حال، الگوی جنگ و صلح چنان برجسته بود که بعدها به هنگام جنگ جهانی دوم بسیاری از نویسندگان روس کوشیدند اثری مشابه آن بیافرینند و به کمک آن مردم روس را علیه اشغالگران نازی تهییج کنند.

ما در ادامه گزارشمان یادی از این کوشش‌ها خواهیم کرد، اما به هر حال همین‌جا خاطرنشان می‌کنیم که هیچ کدام از این کوشش‌ها حتی «دن آرام» یا «گذر از جنگ‌ها» یا «گارد جوان» و… نتوانستند به پای جنگ و صلح برسند.

علل توفیق خاص تالستوی و نیز ناکامی نسبی نویسندگان روس پس از او در این باره متعدد است. در درجه‌ی نخست، علت باز می‌گردد به نبوغ ادبی خاص تالستوی؛ او غولی از غول‌های ادبیات جهان بود که تکرارناپذیرند. دوم این‌که تالستوی پیش از جنگ و صلح در کتاب دیگرش به نام «داستان‌های سواستاپول» نوشتن درباره‌ی پدیده‌ی جنگ را تجربه کرده بود. سوم این‌که تالستوی جدای از قدرت نبوغ و تخیل خود تجربه‌ی جنگی داشت.

او در دفاع از سواستاپول که نزدیک به یک سال در محاصره نیروهای انگلیسی، فرانسوی و عثمانی بود شرکت داشت و در دفاع از این شهر مدال شجاعت نیز گرفته بود. تالستوی شاهد صحنه‌های تأثیرگذار و هولناکی از جنگ و مرگ و درد و رنج و مقاومت و پایداری و شجاعت و فداکاری در نبرد سواستاپول بود.

از آن گذشته، تالستوی در مقام نویسنده‌ای رئالیست به تحقیقی دقیق درباره نبرد سال ۱۸۱۲ پرداخته بود. سرانجام واپسین دلیل را می‌باید در قید و بندهایی دانست که نویسندگان اتحاد جماهیر شوروی در آن گرفتار بودند. ما در این پژوهش، درباره‌ی آسیب‌شناسی ادبیات جنگی و نیز آسیب‌شناسی ادبیات جنگ شوروی به ذکر این اکتفا می‌کنیم که تحمیل‌های ایدئولوژیک، رواج ادبیات سفارشی و شعاری، قید و بندهای سیاسی، سانسور شدید و نظارت حزب و حاکمان بر ادبیات و… موجب شد تا ادبیات روسیه دیگر نتواند نویسندگانی در سطح تالستوی و چخوف و داستایفسکی بپروراند.

به همین دلیل ما از نمونه‌های روسی به سرعت گذر خواهیم کرد.

اگر براساس تقدم تاریخی، گزارش خود را ادامه دهیم، پس از تالستوی _ از آن‌جا که نویسندگان مهمی چون چخوف و داستایفسکی به مضمون جنگ نپرداختند _ می‌باید از گورکی نام ببریم. گورکی با این‌که چندین اثر و به‌ویژه نمایش‌نامه نوشت که بیش و کم مضمون جنگ نیز در آن‌ها به چشم می‌خورد، به سبب دغدغه‌های ایدئولوژیکی خود نتوانست اثر درخشانی در این حوزه خلق کند.

دیگر نویسندگان هم نسل او گاه با نگاهی منفی به پدیده جنگ پرداخته‌اند. برای نمونه، لئانید نیکالایویچ آندرییف داستان ضدجنگی «خنده سرخ» (۱۹۰۵) و «زامیاتین فردا» (۱۹۱۸) را نوشت. آلکسی ریمیزوف نیز در «آوارهای شهر» و «شبح»، فضای جنگ‌زده پتروگراد را به خوبی به تصویر کشید. میخاییل بولگاکف خالق رمان مشهور مرشد و مارگاریتا در برخی آثارش مانند «گارد سفید» علیه بی‌رحمی جنگ داخلی قلم زد.

منتقدان بیش و کم بر این باورند که نخستین اثر ارزشمندی که پس از انقلاب اکتبر خلق شد «سواره نظام سرخ» اثر ایساک بابل است که به جنگ ۱۹۲۰ روسیه و لهستان مربوط می‌شود. نویسنده در این اثر جنگ را از زاویه دید یک روشن‌فکر یهودی روایت می‌کند. اما بابل بعدها دستگیر و روانه گولاک می‌شود و در همان‌جا به قتل می‌رسد و هیچ‌گاه آشکار نمی‌شود، آیا در میان دست‌نوشته‌های او که به دست سازمان امنیت شوروی نابود شد، آثار مشابهی نیز وجود داشت یا نه؟

منتقدان داخل شوروی به جای کسی مانند بابل، ترجیح دادند الکسی نیکالایویچ تالستوی را بهترین نویسنده و رمان مطول او به نام گذر از رنج‌ها را نخستین اثر مهم پس از انقلاب بدانند. آلکسی تالستوی برای نگارش این رمان برنده جایزه استالین شد و مرگ او را در اتحاد جماهیر شوروی ضایعه‌ای در حد مرگ گورکی تلقی کردند. اما حقیقت آن است که اکنون پس از فروپاشی شوروی ارزش و اعتبار «گذر از رنج‌ها» به سبب شعارپردازی‌های کمونیستی‌اش تاحدود فراوانی خدشه‌دار شده است.

ایلیا ارنبورگ دیگر نامی است که معمولاً در حوزه ادبیات جنگ از او نام می‌برند. او «سقوط پاریس و توفان» را درباره‌ی وقایع جنگ جهانی دوم می‌نویسد. همزمان با او کنستانتین فدین رمان جنگی «خرمن آتش» را خلق می‌کند.

پیوتر کراسنف نویسنده مهاجر و ژنرال ارتش تزاری بود و نقش برجسته‌ای در ارتش سفید در جنگ داخلی علیه بلشویک‌ها داشت. او در دهه‌ی ۱۹۲۰ رمان‌های متعددی منتشر کرد که به سقوط رژیم تزاری و موفقیت بلشویک‌ها مربوط می‌شد. در میان این رمان‌ها نخستین‌شان «از عقاب دو سر به پرچم سرخ» (۱۹۲۲-۱۹۲۱) که در برلین به چاپ رسید، با استقبال فراوان روبه‌رو و به زبان‌های گوناگون اروپایی ترجمه شد.

فسیوولود ایوانوف تریلوژی «قطار جنگی شماره ۱۴- ۶۹»، «پارتیزان‌ها» و «بادهای رنگی» را درباره‌ی جنگ داخلی می‌نویسد. این نویسنده پس از ۱۹۳۰ خود را با محدودیت‌های رئالیسم سوسیالیستی سازگار می‌کند و آثار کم‌ارزش‌تری مانند «در میدان نبرد با رودینو در زمان تسخیر برلین» درباره‌ی جنگ جهانی دوم به نگارش درمی‌آورد.

نویسندگان هم‌دوره‌ی او نکیلای تیخونوف «اسب‌های نظامی» (۱۹۲۷)، والنتین کاتایف «فرزند هنگ» (۱۹۴۵) و لئانید لئونوف «تصرف ولیکوشومسک» (۱۹۴۴) را به چاپ می‌رسانند.

آندریی پلاتونوف که در جبهه‌های جنگ جهانی دوم حضور داشت، به نوشتن داستان‌های جنگی، مانند «خانواده ایوانوف» پرداخت که در آغاز استقبال فراوان مخاطبان را به دنبال داشت، اما پس از صدور اطلاعیه مشهور ژدانوف که برای ادبیات تعیین تکلیف کرده بود، آثار پلاتونوف ضد شوروی تشخیص داده و خود او ممنوع‌القلم شد.

الکساندر فادیف که جزو نویسندگان مطرح شوروی شمرده می‌شد، در ۱۹۲۷ «شکست» را دربار‌ه‌ی جنگ داخلی و با رخداد جنگ جهانی دوم آثاری چون «لنینگراد در روزهای محاصره و گارد جوان» را نوشت. اما او که روزگاری در مقام رهبر انجمن روسی نویسندگان پرولتاریایی به سرکوب نویسندگان دگراندیش یاری رسانده بود، پس از مرگ استالین مورد کم‌مهری حکومت قرار گرفت و از سر یأس و سرخوردگی و احساس گناه به سبب نقشش در مجازات‌های سیاسی نویسندگان خود را کشت.

آلکساندر آفینا گینوف که در جریان بمباران مسکو در جنگ جهانی دوم کشته شد، نیز دارای آثاری چون «درود بر اسپانیا» (درباره جنگ داخلی اسپانیا) و در «آستانه فردا» (یکی از بهترین نمایش‌نامه‌های جنگی سال‌های آغازین حکومت شوروی) است.

به رغم همه‌ی این نام‌ها معمولاً پس از «جنگ و صلح» تالستوی، بهترین رمان جنگی روسیه را «دن آرام» می‌دانند. شولوخف که خالق آثار جنگی دیگری همچون «آن‌ها برای میهنشان جنگیدند»، «درس کینه‌ورزی»، «کره اسب»، «سرنوشت یک انسان» و… نیز شناخته شده است. برای «دن آرام» برنده‌ی جایزه نوبل ادبی شد. با این حال «دن آرام» نیز از سانسور در امان نبود و حذفیات فراوانی از این اثر صورت گرفت. از سوی دیگر، برخی منتقدان مانند سولژنتسین و روی مدویدف مسأله‌ی نوشتن این کتاب را به یک قزاق کشته شده و مخالف بولشویک‌ها نسبت دادند، امری که بی‌طرفی نسبی نویسنده به‌ویژه بخش نخست رمان از یک سو و افول قدرت ادبی شولوخف در آثار بعدی او از سوی دیگر به آن دامن زد. به هر حال درستی یا نادرستی این شایعه هنوز به اثبات نرسیده است.

پس از شولوخف برجسته‌ترین نام در ادبیات جنگی شوروی از آن کنستانتین سیمونوف است. این خبرنگار جنگی، برنده شش جایزه‌ی استالین و لنین بیش از هر نویسنده دیگری به جنگ پرداخت. او نه‌تنها شعرهای جنگی سرود، بلکه رمان‌های فراوانی نیز در این باره نوشت. «همرزم» مربوط به درگیری شوروی با ژاپنی‌ها، «شب‌ها و روزها» درباره‌ی نبرد استالینگراد، «زنده‌ها و مرده‌ها» درباره‌ی سال‌های آغازین جنگ جهانی دوم، «مردم سرباز به دنیا نمی‌آیند» باز هم درباره‌ی استالینگراد و «دفتر یادداشت‌ها» درباره جنگ جهانی دوم از این جمله‌اند.

البته گفتنی است که آثار او هرچند مورد پسند دولت شوروی بودند، به سبب جنبه‌ی تبلیغاتی و شعاری‌شان اکنون دیگر خواننده فراوانی ندارند.

به لحاظ زمانی پس از سیمونوف باید از ویراپانووا نام برد. او که آثارش برای کودکان معروف است (سریوژا، والیا و والودیا) با انتشار رمان جنگی «همقطارها» برنده‌ی جایزه‌ی استالین شد.

الکساندر سولژنتسین، ناراضی معروف شوروی نیز اثری جنگی به نام «اوت ۱۹۱۴» دارد، هر چند آثار غیر جنگی او شهرت بیشتری دارند.

یوری ناگیبین یکی از بهترین نویسندگان داستان کوتاه شوروی در داستان‌های اولیه‌اش مانند «مردی از خط مقدم جبهه» به جنگ و قهرمانی‌های سربازان شوروی پرداخت. ایوان اشملیوف نیز از مهاجران روس است که در کتاب «درباره زنی پیر»، «داستان‌هایی تازه از روسیه» به خشونت بلشویک‌ها در جنگ داخلی می‌پردازد. یوگنی چیریکوف نیز در «جانوری از مغاک» یکسان سرخ‌ها و سفیدها را منفی ترسیم می‌کند و از این رو، از سوی هر دو گروه طرد می‌شود.

ویرا اینبر در اثر خود به نام «تقریباً سه سال» در واقع خاطرات خود از شهر محاصره‌شده لنینگراد را روایت می‌کند.

پس از دوره استالین‌زدایی، گریگوری باکلانوف که در جنگ نیز حضور داشت، یکی از نخستین نویسندگان شوروی است که جنگ جهانی دوم را بدون اغراق و غلو به تصویر می‌کشد. رمان‌های او، «جنوب حمله اصلی»، «مردگان نباید شرمنده باشند» و «ژوئیه ۱۹۴۱» هم قهرمانی‌ها و هم بزدلی‌های سربازان شوروی را به تصویر می‌کشد.

یوری بونداریف نیز که در جنگ شرکت داشت، رمان‌هایی مانند «گردان‌های نظامی آتش می‌خواهند»، «واپسین شلیک‌های دسته‌جمعی» و «برف داغ» را درباره‌ی جنگ و عواطف و احساسات رزمندگان درگیر جنگ نوشت.

از جمله دیگر کسانی که در جنگ حضور داشتند، الکساندر بیک که هم در جنگ داخلی و هم در جنگ جهانی دوم شرکت کرده بود، در رمان «بزرگراه والوکالاسک» به قهرمانی‌های مدافعان مسکو در ۱۹۴۱ پرداخت.

باریس پالووی که از ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۵ خبرنگار جنگی پراودا بود، تحت تأثیر مشاهدات خود رمان معروف «داستان یک انسان واقعی» را نوشت که بیش و کم رمانی مستند درباره خلبانی اهل شوروی است که نازی‌ها هواپیمایش را سرنگون می‌کنند. این رمان جایزه استالین را برد و نمونه الگوآسای رمان رئالیسم سوسیالیستی به شمار می‌رود و سرگئی پراکوفیف، اپرایی براساس آن ساخت. دیگر رمان‌های جنگی پالووی عبارتند از: «ما مردم شوروی هستیم» (۱۹۴۸)،‌ «طلا» (۱۹۵۰)، «از راه دور به جبهه میهن باز می‌گردیم» (۱۹۵۸) و «دکتر ویرا» (۱۹۶۶).

فیودور پانفوروف تریلوژی خود را درباره‌ی جنگ جهانی دوم می‌نویسد که «مبارزه برای صلح»(۴۸-۱۹۴۵) جلد نخست این تریلوژی است. دو بخش نخست این تریلوژی جایزه‌ی استالین را در ۱۹۴۸ و ۱۹۴۹ نصیب او کرد.

سرگی سرگییف تسینسکی اثر حماس مفصلی در دوازده جلد به نام دگردیسی روسیه (۱۹۵۸-۱۹۱۴) نوشت که سه جلد آن به جنگ جهانی اول اختصاص داشت که در آن میان، دستاورد بزرگ بروسیلف (۱۹۴۳) از همه مهم‌تر است. این کتاب نخستین اثر در ادبیات شوروی است که به تبرئه ارتش امپراتوری روسیه پرداخته است. اما محبوب‌ترین اثر این نویسنده، حماسه منظوم تاریخی مفصل سه جلدی «اوردالی سواستوپول» (۱۹۳۹-۱۹۳۷) است که به وصف جنگ کریمه و دفاع از سواستوپول اختصاص دارد. والنتین راسپوتین در رمان «این را مُهر کن» به تراژدی یک سرباز فراری در اواخر جنگ می‌پردازد، اما چون نویسنده تجربه مستقیمی از جنگ نداشت، این اثر چندان موفق از کار در نمی‌آید. و. و. ورسایف در زمان جنگ روسیه و ژاپن پزشک ارتش شد و خاطرات این دوره را نیز در نوشته‌هایی مانند «قصه‌هایی درباره جنگ» (۱۹۰۶) و «در جنگ» (۱۹۰۸-۱۹۰۷) آورد.

آنا کاراوایوا در طول جنگ جهانی دوم خبرنگار جنگی بود و مجموعه‌ای به نام «استادان استالین: قصه‌هایی از مردم و روزگار» (۱۹۴۳) انتشار داد و به ترسیم مبارزه مردم روسیه در دوران جنگ در تریلوژی «مام وطن» (۱۹۵۰، ۱۹۴۸،۱۹۴۳) پرداخت. این اثر جایزه استالین را به خود اختصاص داد. امانوئیل کازاکیوویچ در جنگ رشادت فراوان از خود نشان داد و تجربه‌های دوران جنگ مضامین قصه‌ها و رمان‌های او شدند. از جمله «بهار در آدیر» (۱۹۴۹) برنده جایزه استالین شد. آثار بعدی او از جمله «قلب درست» (۱۹۵۳) و در «پرتو روز» (۱۹۶۱) به کشمکش‌های اخلاقی ناشی از فشارهای فوق‌العاده روانی در دوران جنگ می‌پردازد.

آناتولی کوزونتسف که به هنگام اشغال کیف به دست نازی‌ها در این شهر بود، رمان جنجالی به نام «بابی یار» (۱۹۶۶) درباره کشتار یهودیان کیف به دست آلمانی‌ها نوشت. او در ۱۹۶۹ در جریان سفری به لندن به غرب پناهنده شد و نسخه تازه‌ای از «بابی یار» را در آن‌جا منتشر کرد. این نسخه حاوی قطعات جالبی بود که دستگاه سانسور شوروی آن‌ها را حذف کرده بود.

واسیلی گروسمان در اثر خود به نام در «شهر بریدیچف» به توصیف اپیزودی در جنگ داخلی پرداخت. این داستان توجه ماکسیم گورکی را جلب کرد و گورکی حامی او شد. گروسمان در طول جنگ جهانی دوم خبرنگار جنگی بود و سلسله‌ای از داستان‌ها درباره مبارزات مردم شوروی در دوره جنگ منتشر کرد. بهترین داستان‌های این دوره او «هدایت ضربت اصلی» و «مردم جاودانه‌اند» در ۱۹۴۲ منتشر شدند. او در ۱۹۵۲ شروع به انتشار رمان ناتمام «با هدفی خوب» کرد که قرار بود حماسه‌ای تاریخی درباره‌ی جنگ جهانی دوم باشد. بخش دوم این رمان، از نظر ایدئولوژیکی پذیرفتنی دانسته نشد، اما پس از مرگ گروسمان در غرب انتشار یافت.

ولادیمیر لیدین که در دوره‌ی جنگ داخلی در ارتش سرخ در سیبری خدمت کرد، در «داستان‌هایی از روزهایی بسیار» (۱۹۲۳) و «روزهای ملال‌آور» (۱۹۲۳) به شرح خاطرات خود از این دوره پرداخت. در جنگ جهانی دوم او برای ایزوستیا گزارش می‌کرد. رمان «تبعید» (۱۹۴۷) مربوط به سال‌های اول جنگ است. ویکتور نکراسف در استالینگراد جنگیدو نخستین رمانش «در خندق‌های استالینگراد» (۱۹۴۶) او را یک‌شبه به شهرت رساند و جایزه استالین را نصیبش گرداند. این رمان که در شوروی بهترین رمان جنگ جهانی دوم خوانده شد، گزارشی است صادقانه و واقع‌گرایانه از دید افسران و سربازان ساده.

در ۱۹۷۲ وی را از حزب اخراج کردند و همه دست‌نوشته‌های او مصادره شد.

واسیلی نمیروویچ دانچنکو در جریان جنگ روسیه _ عثمانی به عنوان خبرنگار جنگی شهرتی به دست آورد و در جنگ روسیه _ ژاپن و جنگ جهانی اول نیز به همان اندازه موفق بود. او دویست و پنجاه کتاب منتشر کرد که بخشی از آن‌ها را رمان‌های جنگی تشکیل می‌دادند.

لیف نیکولین در ۱۹۵۱ برای رمان تاریخی‌اش «فرزندان وفادار روسیه» جایزه استالین را برد. موضوع این اثر نبرد سربازان روسیه با ارتش ناپلئون است.