فیروزه

 
 

تفردی در نگاه شعری

محمود معتقدیدر رویارویی نخست «مثل پاره‌های بامدادی» مجموعه‌ای پرسش‌آفرین است، چرا که از آن‌چه در ده‌های اخیر به عنوان هنجار آفرینی‌های دیگرگون در حیطه‌های زبانی، فرمی، سبکی طرح شده است؛ در آن اثری نمی‌بینیم و شاعر با برگزیدن تفردی شعری، سیاق شعری ویژه خود را در پیش می‌گیرد. از همین روی به «مثل پاره‌های بامدادی» باید از منظری که شاعر برگزیده؛ نگریست. در این مجموعه شاعر با ترک حس شورشی و عصیان رایج امروزی و تا حدی آرمان‌های اجتماعی به رویکردی غنایی در شعر می‌پردازد، شاید از این روی که وقتی جهان اساسا در تقابل با فرد قرار می‌گیرد، در پی اثبات هستی او نیست، این خصومت به معنای نفی انسان است و درست در همین جاست که عشق باید به مدد آید تا این نا همخوانی را تعدیل کند.

آن که می‌آید / بی‌گمان / گمشده‌ای دارد / آن که نمی‌آید / به رویایی خسته / دل می‌سپارد / تو از کدام حادثه / باز می‌آیی؟

شعر شماره ۳۷،ص :۴۲

محمود معتقدی در این مجموعه مولفه‌ها، ظواهر و نشانه‌های زیست شهری را رها می‌کند و در گریزی خود خواسته از آن‌چه یاد شد، شعرش را به طبیعت، پدیده‌ها، دگرگونی‌های آن و جلوه‌های گوناگونش می‌سپارد؛ از همین روی بر آن تفرد زبانی که پیش از این یاد شد؛ تفرد فضاهای شعری نیز افزوده می‌شود، و همه‌ی ذهن و زیست شعری شاعر در واگویه‌های درونی و گفتگو با اویی حاضر و غایب یا غایب و حاضر شکل می‌گیرد.

چه آن‌جا که شعر از عاطفه‌ای سرشار نشان دارد:

چه حسی / ترا / به کوچه‌های باران می‌رساند / پرندگان و قدیسان / نام‌ات را / به یاد می‌آورند.

شعرشماره:۳ ص :۹

چه وقتی هجرانی‌هایش را مرور می‌کند:

شعر شماره :۱۵ ص :۲۱

وقتی تو می‌آیی / هزار پنجره روشن / در حوالی چشمانم / گشوده می‌ماند / وقتی تو می‌روی / کسی در باد / صدای آسمان را / گم می‌کند.

و چه زمانی که رجعتی به نگاهی اجتماعی دارد:

خط می‌خورد / سطرهای پرنده‌ای / که از آواز پنجره‌ای سبز / پر و خالی / می‌شود / بار دیگر / تصویرهای جهان / در اضطراب تو / پیش می‌آیند.

شعر شماره :۳۵ ص :۴۰

طرح روی جلداین همه هر چند تمایزی برای شعرهای این کتاب پدید آورده‌اند، ولی این پرسش که «چرا شاعر به امکاناتی که می‌توانسته شاخصه‌ای زبانی، فرمی، سبکی به مجموعه بیفزاید، پشت کرده؟»، همچنان پا برجاست.

شاعر در این کتاب با یادآوری مکرر پدیده‌هایی که حیاتی طبیعی و اجزای آن باران، پرندگان، دریا، مهتاب، رنگین‌کمان و… را به ذهن متبادر می‌کند، رویکردی اقلیمی در شعر خویش خلق کرده است؛ شعری اقلیمی که زادگاه شاعر را به دید می‌آورد.

شاید در هستی امروزی انسان و در تقابل با روابط داد و ستدی فارغ از جان‌مایه‌های حسی-عاطفی، شعرهای این کتاب نقش پیشین و تقدیس‌شده‌ی عشق را که می‌توانست خالق دگرگونی‌های شگفت باشد احیا کند:

پرواز / از نگاه تو / بر می آید / شادا که / در همسایگی باد / آشوب دست‌های تو را / این‌گونه / دوست می‌دارم.

شعر شماره:۷۶ ص: ۸۱

زیستن / در رنگین‌کمان واژه‌ها و / آسمان دقیقه‌ها / سه‌شنبه‌های پاییزی / دریچه‌ای‌ست / به سمت عاشق‌شدن / باری / غنیمتی‌ست / تو را داشتن.

شعر شماره:۷۰ ص: ۷۵

«مثل پاره‌های بامدادی» با ایهامی در عنوانش آغاز می‌شود؛ پاره‌هایی بامدادی یا پاره‌هایی که شباهت‌هایی به شعر «احمد شاملو الف بامداد» را در خود پنهان دارند، هر دو تلقی به ذهن متبادر می‌شود به‌ویژه با شعرهایی مثل:

حرفی و / آوازی و / لبخنده‌ای / دیگر / سال‌هاست/ بلندی‌های صدایت را نمی‌شنوم.

شعر شماره:۶۶ ص :۷۱

«مثل پاره‌های بامدادی» مجموعه‌ای است که در پی آن است که خودش باشد و وفاداری به نگرش، هستی و تعلقات فردی شاعر را حفظ کرده است:

مثل دوشنبه‌ای دشوار / که با تو / به رویایی عاشقانه / سفر می‌کنم / رفیق پاره‌های پاییزی / در من / شتاب کن

شعر شماره:۴۷ ص :۵۲

و از همین روی قابل درنگ و تامل است. در شعرهای این مجموعه نقش فرا زبانی کلام و پیچیدگی‌های زبانی که گوینده یا مخاطب را وادار می‌کند که در جستجوی آن باشد که از مشترک‌بودن رمزی که در میان است، مطمئن شود، کمتر هدف بوده است و به تعبیر یاکوبسن نقش عاطفی زبان که در آن جهت‌گیری پیام به سوی گوینده است و تاثیری از حس خاص او را پدید می‌آورد و نقش همدلی زبان که در آن سمت و سوی پیام به سوی این است که موجب تداوم ارتباط شوند و یا از حصول آن اطمینان حاصل کنند، مبنای سرودن است. بر این اساس اگر مراجعه‌ای به شعرها داشته باشیم، زبان در ایفای نقش خود موفق عمل کرده است:

از تصویرهای بسته / تا چشم‌های فاصله / انگار / حس خاطری خاموش / در من / سقوط می‌کند / شاید / واژه‌های باران / در تو / هنوز شعله می‌کشند.

شعر شماره:۲۱ ص:۲۷

چیزی بگو / پیش از آن‌که / آشوب مرگ / مرا زمین‌گیر کند

«مثل پاره‌های بامدادی» مجموعه‌ای آرام و فارغ از اصرار برشگفتی‌آفرینی است و شاید می‌خواهد نشان دهد که سادگی نیز حرف‌هایی دارد که در این کتاب می‌توانیم آن‌ها را بخوانیم و در یابیم.

* مثل پاره‌های بامدادی
سروده‌ی: محمود معتقدی
نشر گل آذین- ۱۳۸۶