روز – خارجی – پارک جنگلی
دو کبوتر روی نیمکت، در کنار هم نشستهاند.
ادامه/ عکاسی از لابلای درختان میگذرد میایستد و از شعاع آفتاب میان شاخههای درختان عکس میگیرد.
عکاس کبوترهای روی نیمکت را میبیند.
دوربین را روی کبوترها تنظیم میکند
فیلمگردان را میچرخاند. نمایشگر حلقه فیلم رنگ قرمز را نشان میدهد.
عکاس مینشیند کیفش را باز میکند یک قوطی فیلم در میآورد و فیلم دوربین را تعویض میکند.
عکاس دوربین را روی نیمکت تنظیم میکند
از چشمی دوربین مردی را با عینک دودی بزرگ روی نیمکت میبیند عکاس نفسش را با شدت بیرون میدهد. اخم میکند و با گامهای بلند به سمت مرد میرود.
عکاس مقابل مرد میایستد مرد سرش را بالا میآورد و لبخند میزند.
عکاس با دست شقیقههایش را میمالد و چشمهایش را میبندد و فریاد میزند
عکاس: تو میدونی چکار کردی؟
عکاس چشمهایش را باز میکند. مرد عینکی تای عصای سفیدش را باز میکند واز جایش بلند میشود.
ادامه/ مرد نابینا روی نمیکت نشسته است
عکاس از پشت دوربین و سهپایه به طرف مرد نابینا میرود
کنار او مینشیند و دست در گردن او میاندازد
نور فلاش دوربین روی آنها میتابد.