فیروزه

 
 

جایی برای لکه‌ها

نگریستن، فعالیتی است خلاقانه که به تلاش نیاز دارد. هر آن‌چه در زندگی روزمره می‌بینیم، کم و بیش با عادت‌های اکتسابی دست‌خوش تغییر شکل می‌شوند و تلاش برای دیدن چیزها بدون آن‌که شکل‌شان دچار تحریف شود به چیزی چون شهامت نیاز دارد.
«آنری ماتیس»

موجودات زنده و بی‌جان اطراف ما هر کدام به واسطه تعاملاتی که با یکدیگر دارند منشاء اتفاقات و تغییراتی هستند که با خود ماجراها و یا حداقل یک ایده اولیه یک داستان را همراه دارند. مهم این است که با نگاهی دقیق‌تر و هم‌دلانه به آن‌ها بنگریم. با گوشِ چشم صدای‌شان را بشنویم و راه را برای بیان قصه‌ای که دارند هموار سازیم. این مجموعه سعی دارد تا راهی باشد که اطراف‌مان را بهتر ببینیم و راحت‌تر از آن‌ها بنویسیم.

یک بعد از ظهر آخر هفته، در محل کار یا پاتوق همیشگی، وقتی جمع رفقا جمع نیست، فرصت مناسبی است برای مرور خاطرات. تاثیر نامریی اشخاص را می‌توانم حس کنم. کم‌ترین اثری که می‌توانم به آن‌ها توجه کنم اثر انگشت و لکه‌هایی است که روی میز شیشه‌ای دیده می‌شود. هر کدام حتما برای خودشان شخصیت و ماجرایی پنهان دارند. گوشه‌ای اثر انگشتی بزرگ را کنار اثر انگشتانی کوچک‌تر پیدا است. باید جایی باشد که آقای حامدی نشسته بوده. آن دیگری هم شاید مال دختر سه ساله‌اش باشد. کار را می‌شود با یک چرا ادامه داد. چرا دختر بچه همراه پدرش این‌جا آمده؟ پاسخ‌ها می‌تواند چند جور باشد:

۱. همسر آقای حامدی آن روز وقت دکتر داشته.
۲. سه‌شنبه‌ها با دوست‌هاشان قرار استخر دارند و ورود بچه‌های زیر چهار سال به استخر ممنوع است.
۳. خانمش چهارشنبه امتحان مهمی دارد و خانه بدون بچه جای بهتری برای مطاله است.

کمی آن طرف‌تر لکه‌ای براق روی میز است. لمسش می‌کنم. چسب‌ناک است. حس کاراگاهی آدم را سمت سطل زباله می‌کشاند. کیسه‌ای پلاستیکی با یک مشت پوست لیمو شیرین داخل سطل است. کیسه جا‌به‌جا رد چاقو دارد. لکه روی میز باید از همان لیموها باشد. می‌شود لکه را با این پرسش پی‌گرفت: چه کسی این کار را کرده؟
رد پاسخ را می‌شود در تجربه هفته گذشته‌ام دنبال کرد.

۱. آقای حامدی این روزها حسابی علایم سرماخوردگی دارد.
۲. آقای خانی‌پور مدتی است خام‌خوار شده و نهارهایش یک ظرف میوه است.
۳. آقای کیان‌منش هم گرچه انسان شریفی است اما به نظافت محیطش بی‌توجه است.

درباره هر کدام از این احتمالات هم می‌شود سوال‌هایی تازه پرسید:

۱. چرا آقای حامدی سرماخورده است؟
۲. چرا برای درمان به جای قرص از مرکبات استفاده کرده است؟
۳. چرا موقع قاچ کردن لیمو از بشقاب استفاده نکرده؟

پاسخ‌های متفاوتی می‌شود به هر کدام از چرا‌ها داد. پاسخ‌هایی عینی که بتواند داستان بسازد و با سوالی دیگر داستان را پیش ببرد.

۱. آقای حامدی بدن ضعیفی دارد. چرا؟ چون کم می‌خوابد. چرا؟ چون مجبور است روزی دویست صفحه ویرایش کند! چرا؟ چون صاحب‌خانه‌اش امسال اجاره بیشتری خواسته. چرا؟ چون صاحب‌خانه ماشینی قسطی خریده و برای قسط‌هایش مجبور است پول بیشتری دربیاورد. چرا؟ چون دو تا از بچه‌های صاحب‌خانه امسال برای زندگی به شهر دیگری رفته‌اند و مسافرت بین شهری با ماشین قبلی برای‌شان خطرناک است.
۲. چون پزشک معالج آقای حامدی او را به مرکبات توصیه کرده. چرا؟ چون به داروهای شیمیایی اعتماد ندارد. چرا؟ چون ریزش موهایش به خاطر استفاده از بعضی ترکیبات شیمیایی بوده.
۳. چون بشقابی در اتاق ندیده. چرا؟ چون حال و حوصله گشتن این طرف و آن طرف را نداشته.

بد نیست اگر بشود از جایی یک مشاور پیدا کرد، کسی مثل واتسن برای شرلک هلمز یا مونامی برای پوآرو. این مشاور می‌تواند یک موجود خیالی باشد، می‌شود از دل لکه‌های روی میز بیرون آوردش. کمی آن‌ورتر از لکه چسب‌ناک لیمو، رد ته یک فنجان روی شیشه پیدا است.

باقی‌اش باشد تا شماره بعدی.


بخش دوم – دستیار
بخش سوم – ماجرای غمناک یک دلقک


comment feed ۵ پاسخ به ”جایی برای لکه‌ها“

  1. کیمیا

    سلام

    جدای از اینکه جالب بود یه سوال داشتم.
    این مطالب (ظاهرا سلسله وار) قرار است فقط یک تمرین باشند یا آموزشی هم در کار است ؟

    چرا که اولا بر خلاف شروع به کار مطالب چند شماره ای هیچ توضیحی ابتدای آن داده نشده است و ثانیا اینکه مخاطب های فیروزه معمولا افرادی هستند که سال ها از زمانی که این دوره ها را به صورت حضوری سپری کرده اند می گذرد. بیشتر شبیه یادآوری خاطرات بود.

    لطفا قبل از اینکه مخاطبان مجبور به خوانش کامل مطلبی شوند دورنمایی از آنچه که در ذهن دارید پیش روی آن ها قرار دهید.

    با تمام این اوصاف جالب بود. ممنون

  2. مهدی

    بسیار قابل استفاده بود.
    ممنون.

    اگر همین‌طور پیش بروید بی‌شک مشتری این ستون می‌شوم

  3. سید احمد

    خیلی خوب بود سید؛ ما منتظر دومیش هستیم!

  4. رضا جوان

    سلام
    از حسن توجه شما و سایر دوستان سپاس گذارم. این مطلب سلسله وار است و رویکرد آموزشی هم دارد. این مطلب مقدمه ای هم دارد که از شماره بعدی منتشر خواهد شد.

  5. رها

    خوب بود ولی کمی بی حوصله و سر دستی نوشته شده… منتظر متن های بهتری هستم…