فیروزه

 
 

مثل یک ماشین بخار!

جنیفر باسیا و زهرا طراوتی

از همهٔ شکست‌ها و لغزش‌هایم ممنونم. از رابطه‌ای که به هم خورد و باعث شد تک و تنها بی هیچ پولی به سیدنی بیایم و به این فکر بیفتم که باید کاری برای خودم دست و پا کنم تا بتوانم گلیم خودم را به تنهایی از آب بیرون بکشم. به مرور یاد گرفتم چطور روی پای خود بایستم، شاید به همین خاطر همهٔ قهرمان‌های داستان‌هایم زنانی‌اند که به تنهایی می‌توانند زندگی‌شان را اداره کنند.

و اما دربارهٔ نوشتن… اگر شما نویسنده‌اید هرگز از یک شیوه برای مطالعه یا نگارش خود استفاده نکنید. چراکه این شیوه باعث می‌شود فقط یک مهارت شما ارتقا پیدا کند. طرح و خط روایی داستانتان را پیدا کنید و اجازه دهید جهان داستان به همان شکل رشد کند و جان بگیرد.

وقتی طرح داستان‌هایم به سرانجام می رسد سرخوش و کیفور می شوم مثل لحظه اوج در مدیتیشن یا مستی که سرمست شده باشد. زیباترین لحظه، آن وقتی است که خط روایی داستان دستت می‌آید و کلمات چون سیلی به سمت قلم جاری می‌شود و جاری می‌شود. آن وقت است که می توانم مثل یک موتور بخار بی‌وقفه بنویسم.