ابر ای ابر
که بر تربت آن سبزترین میگذری؛
آب، یادت نرود.
*
باران
دنبال بویِ ماه میگردد
هر شب درین گودال.
*
صدایت بوی باران بود
در پژواک رعد و برق؛
کتاب آب
مشحون از حضور توست.
*
بر گلوگاهی که باران بود مضمونش
تیغ را اِذن بریدن داد
در شگفتم از خدای تو!
عطرِ بارانی
که در باغ گلوی توست
تیغها را خسته خواهد کرد.
*
ابرها دارند
از زیارتنامه خوانیِ تو میآیند
با دلی روشن
در تمام کوچههای شهر…
*
پیر شد در حسرت لبهای تو
باران
آب را
سبک جدید تشنگی
دیوانه خواهد کرد.
دی ۱۳۸۸