فیروزه

 
 

بشنو ز من این نکته که برخیز و بیا

قسمت دوم

اگر سخت‌ترین قسمت تبلیغ سخنرانی و روضه‌خوانی نباشد؛ قطعاً از دشوارترین بخش‌های آن محسوب می‌شود. شاید اصلی‌ترین دلیلی که باعث شده تعداد کمتری از روحانیون وارد تبلیغ شوند؛ همین مسئله است. البته سخنرانی مقوله ای است و روضه‌خوانی مقوله‌ای دیگر.

سخنرانی دینی معجونی است عجیب و شنیدنی. شنیدنی به معنای واقعی کلمه. یک کشکول مذهبی مشتمل بر قالب‌های مختلف پند و اندرز و موعظه و تذکر. یک منبر[۱] جامع هم آیهٔ قرآن دارد و هم روایت. سخنران برای هر کدام از آیات و روایات، داستانی و حکایتی می‌گوید تا هم آن‌را عینی کرده باشد و هم با جذابیت داستان، سخنانش را از یک‌نواختی نجات دهد. در این بین مؤیدی از علوم تجربی، شعر و لطیفه هم به نمکی می‌ماند که شنیدن را برای مخاطب جذاب‌تر و خستگی‌اش را رفع می‌کند. یک سخنرانی مانند داستانی کلاسیک هم مقدمه دارد؛ هم نقطه اوج و هم پایان‌بندی. البته همین سخنرانی سبک‌ها و روش‌های مختلفی دارد. یکی چون مرحوم فلسفی حماسی سخن می‌گوید و با شور و حرارت مخاطب را درگیر خودش می‌کند؛ یکی هم مانند مرحوم کافی با شوخی و لطیفه‌های جذاب و لحنی صمیمی، منبرش را شیرین و شنیدنی می‌کند و یا مثل آقای فرحزاد با داستان‌ها و حکایات مکرر و پی‌‌در‌پی‌اش، ذهن و فکر مستمع را با خود همراه می‌کند. به هرحال، هر کدام از این سبک‌ها متناسب با سلیقهٔ مخاطبان، مشتری و به قول معروف پامنبری‌های خاص خودش را دارد. در این بین حرکات دست و بدن، میمیک صورت و حالت چشمان سخنران هنگام سخن، تأثیر زیادی در نفوذ کلمات در دل و جان مخاطب دارد. البته جدا از لحن و شیوه‌های بیان، یک سخنرانی ساختارهای متنوع و متفاوتی دارد که ایجاد سؤال و تعلیق در ابتدای سخنرانی و پاسخ و گشایش آن در ادامه از شایع‌ترین و متداول‌ترین روش‌های سخنرانی‌های مذهبی است.

یک سخنران تازه‌کار در ابتدا با پیروی از سبک یک سخنران کارکشته کارش را شروع کرده و در ادامه سعی می‌کند سبک و شیوه‌ای شخصی به دست آورده و به مرور منبرش را شخصی‌تر، کامل‌تر و به‌روزتر کند. این تکامل، که هم در فرم و هم در محتوا اتفاق می‌افتد، امری است اجتناب‌ناپذیر. چرا که مخاطب تشنهٔ مطالب تازه و شیوه‌های و متدهای جدید است. شاید نتواند توقع آیه یا روایت جدید و ناشنیده‌ای داشته باشد؛ ولی طلب شیوه و سبک تازه‌ای در بیان، انتظار بی‌جایی نیست. بوده‌اند کسانی که در یک بازهٔ زمانی به اوج خوش‌نامی و شهرت رسیده‌اند و با بی‌توجهی به این انتظار و توقع مخاطب افول کرده و به حاشیه رفته‌اند.

رسم بر این است ابتدای سخنرانی را با یک خطبهٔ عربی آغاز کنند. عموم این خطبه‌ها از ادعیه‌های معصومین(علیهم السلام) و خصوصاً امام زین‌العابدین (علیه اسلام) در صحیفه سجادیه گرفته شده و در طول زمان از سر ذوق و خلاقیت اهل منبر، کم و زیاد شده‌اند و به شکل و سیاق امروزی درآمده‌اند.

از آن‌جایی که عموم سخنرانی‌ها در شب برگزار می‌شود، مستمعان تا حدود زیادی خسته‌اند، لذا کنترل ذهنی آن‌ها کمی سخت به نظر می‌رسد. در این هنگام سخنران خبره باید نبض مخاطبش را در دست داشته و مانع حواس‌پرتی، چرت و فعالیت‌های این چنینی آن‌ها شود. لذا تنها چیزی که می‌تواند او را یاری دهد؛ خلاقیت‌های نو و مناسب است. صلوات‌های به موقع، شوخی و لطیفه بجا، تغییر لحن و صدا، اشاره به مخاطب، حرکات سر و دست، نگاه به چشمان مستمعان، فریاد و حتی زدن بر دستهٔ منبر از تکنیک‌‌هایی است که سخنرانان در این مواقع استفاده می‌کنند. مخفی نماند زمان و کیفیت انجام این کارها باید درست سنجیده شود وگرنه می‌تواند اثر عکس داشته باشد.

انتهای سخنرانی هم با ربط لطیف و ظریفی به یکی از معصومین و مرثیه‌خوانی و ذکر مصایب آن حضرت ختم می‌شود. بخشی که در اصطلاح آن‌ را «روضه» می‌نامند. روضه‌خوانی خود فن و هنری است مجزا و منفک از منبر و سخنرانی که در یادداشت بعدی مفصلاً به آن خواهم پرداخت.


* مصرعی از یک رباعی حافظ
[۱] عامه مردم به سخنرانی، «منبر» نیز می‌گویند؛ از باب علاقهٔ ظرف و مظروف!