کسانی مانند افلاطون یا شوپنهاور معتقد بودند هر سیروسلوک فلسفیای با حیرت آغاز میشود. چیزیکه فلاسفهی اگزیستانسیالیست نام آنرا میگذارند لحظههای مرزی. لحظهای که در آن پوسته زندگی روزمره شکافته میشود و انسان درمورد چگونگی سادهترین عناصر هم دچار تشکیک میشود. مانند دانته، ناگاه در نیمه راه زندگی به خویش میآیند و خود را در میان بیشهای مخوف و ناآشنا و اسیر هیاهوی جانوران وحشی مییابند.
تعریف دقیقی از این لحظههای مرزی وجود ندارد و نیازی هم نیست چرا که به یمن جهان مادی یا اجتماع انسانی و یا ارده موجود در جهان یاهر چه که اسمش را بگذاریم، نافیلسوفترین انسانها هم این لحظهها را درک کردهاند. مانند بیماری، پیری و مرگ؛ سه بلیهای که بودا با مشاهده آنها وارد وادی حیرت شد. و البته مرگ یکی از تاثیرگذارترینهاست اگر قرار باشد در این میان مقایسهای انجام شود.
در فیلم «درخت زندگی» نیز ماجرا از مرگ آغاز میشود. نیروهای جهان به مثابهی اعضای خانواده به ما معرفی میشوند. پدر به عنوان طبیعت؛ نیرویی که می خواهد خودش پیش برود و لذت ببرد و دوست دارد دیگران هم از این پیشرفت لذت ببرند. نیروی رأفت به عنوان مادر خانواده، کسی که مدام ضربه میبیند ولی بازهم به بخشندگی خود ادامه میدهد و کودکان به عنوان نوآمدهگانی که قرار است مسیر زندگی را در پرتو این دو نیروی بزرگ پیبگیرند. مانند انسان.
داستان فیلم با اشارههای بسیار کوچکی پیگرفته میشود و در کنار آن مدام سیر زندگی آدمها را دنبال میکنیم. دوربین همواره بسیار نزدیک به شخصیتهاست و سعی میکند درون آنها را به ما نشان بدهد. اینکه پدر چگونه سعی میکند پسران خود را برای زندگی آماده کند و سعی میکند خودش را رشد دهد و به مزایای بیشتری دست پیدا کند.
میبینیم که چگونه پسر بزرگتر سرناسازگاری میگذارد و از پدرش نافرمانی میکند و در نهایت چگونه یاد میگیرد که عشق بورزد و دیگران را دوست داشته باشد.
اما نشاندادن زندگی درونی آدمها تنها با نزدیککردن دوربین به آنها میسر نمیشود و به همین جهت در فیلم مدام تصاویر نفس گیر و بسیار چشمنوازی از لحظههای بزرگ جهان در کنار نقاط بسیار حساس زندگی شخصیتها به نمایش درمیآید. تصاویر پیدایش جهان از ابتدا و پیدایش حیات بر روی کره خاکی و اولین نشانههای وجود بخشندگی و رأفت در جوهرهستی.
The Tree of Life (۲۰۱۱) Written and Directed by Terrence Malick