ندارها دومین اثر بلند سینمایی محمد رضا عرب است که میتوان آن را یک سر و گردن از اثر قبلی او «آخرین ملکهٔ زمین» بالاتر دانست. علیرضا طالب زاده در مقام نویسنده ایدهای جذاب را موتور محرّک فیلم قرار داده تا داستان تلاش سه جوان از طبقه فقیر و تنگدست جامعه را روایت کند که برای کمک به نیازمندان خطر کرده و از افراد متمول و ثروتمند جامعه دزدی میکنند.
داستان و ایدهٔ ندارها را میتوان نزدیک به آثار مشهوری همچون «رابین هود» و «بانی و کلاید» دانست که در دهههای پیشین سینمای ایران هم سابقه داشته و جذابیت خط داستانیاش مخاطب را بر روی صندلی سینما مینشاند. شدت فقر و شرایط سخت زندگی از یک سو و انباشت ثروت و ظلم از سوی دیگر موجب میشود شخصیتهای اصلی فیلم برای فرار از شرایط موجود تا پای جان خطر کنند و به نوعی واسطه روزی بین خلق و خداوند شوند. این موضوع را مهری (هانیه توسلی) به عنوان راوی و اول شخص در شروع فیلم در مونولوگی میگوید که «…اون میگفت خداوند فرصت رو به هر کسی نمیده که کمک کنه، مشکل ما از اونجا شروع شد که خواستیم این فرصت رو به زور از خدا بگیریم…»
فیلم به لحاظ فیلمنامه، بازخوانی چگونگی اتفاقی خاتمه یافته، از زوایه نگاه مهری شخصیت دربند است که بر مبنای روایت او قصه پیش میرود. در این فیلم جزئیاتی نشان داده میشود که اول شخص در آن موقعیتها حضور نداشته و به صورت منطقی نباید در جریان آن اتفاقات باشد اما بیننده آنها را در فیلم میبیند. این نکته را میتوان به عنوان ضعف فیلمنامهٔ ندارها هم برشمرد.
فیلمنامه ندارها، در مسیر اتفاقات و رویدادها شخصیتهایش را معرفی میکند. فیلمنامهنویس برای ترسیم هر دزدی و یا رویدادی در فیلمنامه زمینهای را فراهم میکند، مانند استیصال مهری و مادرش در برابر صاحبخانه، دیدن زن همسایه در مقابل خواربارفروشی، صحبتهای رفتگر و یا وضعیت اسفبار خانواده نوجوانی که در میان زبالهها به دنبال روزی است. اینها همان تنگناهایی است که علی در آن قرار گرفته و او را مجاب به دزدی میکند با اینکه میداند این کار اشتباه است اما گویا محکوم به این عمل است.
در ابتدا مهری و محمود مشوق دزدی و گرفتن حق بیگناهان از مال مردم خورها هستند و علی مخالف این موضوع، چرا که راه را اشتباه میداند. اما به تدریج وقتی مشکلات اطرافیان آنها رفع شده و وانت محمود و خانه مهری عوض میشود جایگاه شخصیتها هم به تبع آن در روند قصه تغییر مییابد و دیگر این بار علی است که برای کمک به نوجوان فقیر، دو همدستش را متقاعد میکند تا دزدی کنند و به اتوبوس حامل زوار حج عمره دستبرد بزنند.
با توجه به اینکه فیلمنامه در ژانر حادثهای نوشته شده میتوانست با تعهد به ژانر اتفاقات بیشتر و کش مکشهای دقیقتری را در آن طراحی کرد و شایسته بود بر اساس منطقی درست حوادث در تمام قصه بسط مییافت تا ریتم فیلمنامه در مواقعی با افت مواجه نشود. برای نمونه میشد رویارویی آنها با پلیس، نحوهٔ دزدیها، درگیریهای درونی و شخصیتپردازیها به شکل جدیتری مورد توجه قرار گیرد تا فیلم از یکدستی خارج میشد. اما فیلمنامهنویس در جاهایی درگیر نشانهسازی و پیامرسانی شده و این موضوع حرکت فیلمنامه را کند کرده و تعادل روایت را از بین برده است. در برخی سکانسها کاملاً شاهد کنشهای دراماتیک هستیم اما در جاهایی دیگر شعارزدگی در روند گفتوگونویسی فیلمنامه گوشمان را آزار میدهد.
به لحاظ مضمون همانطور که اشاره شد فیلم پیام خود را در اغلب سکانسها به صورت آشکار بیان کرده و از زبان شخصیتها شنیده میشود. حال آنکه میتوانست جزئی از روایت باشد و نویسنده یا کارگردان مابهازاهایی برای آن در نظر بگیرند تا هم شخصیت ها ملموس تر دیده شوند و هم ریتم پر کنش و تفکر برانگیز جلوه کند.
در آخرین ساختهٔ عرب چند نکته در ساحت مضمون قابل تأمل است. اینکه دلیل تلاش عیّارگونه سه شخصیت اصلی داستان بر اساس یک نوع صداقت همراه با سادگی و بلاهت است که لذت قدرت بر تغییر سرنوشت آدمها آنها را به این کار وادار میکند. اما گویا این خواسته حدی دارد و آن تا جایی است که برای خودشان ضرر نداشته باشد که این موضوع را در مخالفت مهری با پیشنهاد علی شاهد هستیم. انگار عدالت طلبی آنها به مصلحت اندیشی و منفعت طلبی خاتمه یافته است. پس صرف رفتن به سوی ندای کودک درون، انسان را به رستگاری نمیرساند و توجه به عواملی دیگر و آسیب ها مهم جلوه میکند.
مفهومی دیگر و مستتر در فیلم نقد اقتصاد سیاسی است. یعنی همان نحوه تولید و توزیع ثروت و نعمات مادی در مراحل مختلف تکامل جامعه انسانی. این نوع نگاه را به گونه ای دیگر در فیلم «هیچ» ساخته عبدالرضا کاهانی هم شاهد بودیم.
در «هیچ» نادر سیاه دره به دلیل پرخوری اش فردی است طرد شده و سربار خانواده که به یکباره در اثر تولید کلیه ی اضافی در بدنش ثروتمند می شود اما این ورود ثروت به زندگی اش نه تنها نمی تواند مشکل اطرافیانش را حل کند بلکه موجب از هم پاشیدگی زندگی و از بین رفتن آرامش نسبی و صمیمیت آنها می شود.
در ندارها هم سه جوان در پی تغییر وضعیت رقت بار اطرافیانشان هستند اما از آنجا که روش صحیح را دنبال نمی کنند در نهایت منجر به مرگ و دستگیری شان می شود و حتی مادر مهری که فقط گاه به گاه مورد فشار صاحبخانه قرار میگرفت حالا دخترش دربند است و از داشتنش محروم و نگرانیهایش ادامه دارد. به عبارت دیگر صرف ورود ثروت و انتقال قدرت نمیتواند زندگی فقرا و تهیدستان را درمان کند و قطعاً قاعده و نظامی را میطلبد تا به توزیع عادلانه ثروت بینجامد تا نظم اقتصادی حاکم شود.