گاهی چیزهایی غیر قابل پیشبینی منبع الهام من میشوند و آرزو میکنم کاش الهام گرفتن کاری سادهتر و برنامهریزی شدهتر میبود. بروشوری که از نمایشگاه تمدن ابداعی نورمن دالی به نام «Llhuros» گرفتم، مرا دربارهٔ پیشفرضهایی که باستانشناسان نسبت به حفاریهایشان دارند، به فکر واداشت و این که چطور داستانهای خودشان را به بناها، مجسمهها و دیگر اشیاء مدفون شده تحمیل میکنند. من همیشه به داستانهای کمیک علاقه داشتم، به خاطر نحوه خاص ارتباط کلام و تصویر و این که چطور باید با هم کار کنند. همین طور مقالات روزنامهها، مشاهده مردم و موقعیتهای مختلف در شهر، نوشتههای علمی؛ همه اینها را نگه میدارم و دستهبندی میکنم که بعدها ممکن است به کارم بخورد. هر چیزی به راحتی میتواند حواسم را از کارم پرت کند. نزدیک میزم یک جفت صورتک آویزان است که سالها پیش از اندونزی آوردهام. آنها ظاهراً تهدیدآمیز نیستند ولی یک نگاه به آنها کافی است تا از حواس پرتی دست بردارم و به سر کارم برگردم.
—Susan Daitch, author of Paper Conspiracies