چقدر طول میکشه که بغضتون بترکه؟ چه جوری اشکتون سرازیر میشه؟ وقتی دارید گریه میکنید به خودتون حق میدید؟ دنبال مقصر میگردید یا کسی که بتونه جوابی به چراهاتون بده؟ بر فرض که همچین کسی پیدا شد، بهش چی میگید؟ اگه نتونستید حرفی بزنید و فقط نگاش کردید چی؟ حالا که شما حرفی نمیزنید، خب نوبت اونه که یه چیزی بگه. اگه حرفش بیربط بود، اگه حالتون بدتر شد، تقصیر شماست که حرفی نزدید یا اون نباید حرفی میزد؟ چقدر ما آدمها پیچیدهایم، نه؟
نمیدونم اولین بار کجا خوندم یا از کی شنیدم که برای حرف زدن باید مقتضای حال رو رعایت کرد. گاهی آدمها از روی حسن نیت حرفهایی میزنند که نباید. گاهی باید سکوت کرد و فقط نگاه کرد؛ اگه طرف همدل باشه… این همه از اهمیت دیالوگ تو سینما گفتند، کاش یکی پیدا میشد و از سکوت در سینما برامون میگفت. کاش از بچگی، قبل یا بعد از اینکه حرف زدن رو یاد میگیریم، حرف نزدن رو هم… بعضی چیزها رو نباید گفت، بعضی حرفها رو باید با نگفتن، زد. باید بذاری سکوت مخاطب خودش رو پیدا کنه.
آدم ها همیشه دنبال کسی میگردند که بار زندگی رو باهاش قسمت کنند. هر کسی یه راهی برای سبک کردن سنگینیهاش پیدا میکنه. بعضیها فقط میخوان کسی از تحمل این همه سنگینی باخبر باشه و این آگاهی رو با کسی به اشتراک بگذارند و همین براشون کافیه. البته حاضرند در مقابل، همین کار رو برای شریکشون انجام بدن. بعضیها مثل بکا این سنگینی رو مثل یه نشونه برای خودشون نگه میدارند. حتی میتونن با کسی این سنگینی رو به اشتراک بگذارند که مسبّب این وضعیته و البته بار خودش رو هم سنگین کرده. هنر میخواد این مرتبه از تحمل و مدارا.
Rabbit Hole (۲۰۱۰) Directed by John Cameron Mitchell