فیروزه

 
 

سکوت

مهم‌ترین چیزی که هنگام نوشتن به آن نیازمندم سکوت است. اما در یک خانه ۴۵ متری با دو بچه‌ای که کارشان فقط آتش سوزاندن است کمتر می‌شود خلوتی ساکت پیدا کرد. هیچ‌گاه نتوانسته‌ام کسانی را که هنگام نوشتن موسیقی می‌گذراند درک کنم. تصور کنید شما قرار است بنویسید و آن طرف اتاق کسی دارد برای خودش داد و بیدادا می‌کند. چندان کافه‌ها را برای نوشتن پیشنهاد نمی‌کنم به ویژه آن‌هایی که پاتوق نویسنده‌هاست. آنجا پر از نویسنده‌های فضول و آویزانی است که جوهر قلم بیشترشان خشکیده و جز سرک کشیدن به لپ‌تاب تو کار دیگری ندارند.

– سلام رابرت، شنیدم یه داستان تازه شروع کردی…
– نیویورک تایمز کارت رو تو پرفروش‌های هفته زده بود، تبریک می‌گم.
– هی باب، ببینم سوژهٔ جدیدت چیه؟… واقعاً دیوانه کننده است.

کتابخانه گاهی بدک نیست اما محیط آن کمی برای نوشتن خشک است، به علاوه هر چند دقیقه یک بار باید برای کشیدن سیگار بیرون بروی و وقتی برمی‌گردی نگاه‌های غرغروی مطالعه کنندگان را تحمل کنی. ساعت ایده‌آل من برای نوشتن نیمه‌های شب است. ساعت از ۱۲ گذشته است، بچه‌ها خوابیده‌اند، زنت مشغول کارهای خودش است، سر و صدای شهر و همسایه‌ها نیز کمتر شده. آن وقت است که می‌توان یک خلوت آرام داشت.

Robert Crais author of The Sentry