«جا» در دو فیلمی که از سوفیا کاپولا دیدهام، معنای ویژهای دارد. در «گمشده در ترجمه» این «جا» معنای جغرافیایی خاصی نیز پیدا میکند. گمشدگی دو شخصیت اصلی در جایی، در توکیو، در ژاپن، و بعد از آن تکیه کردن این دو بر گمشدگی یکدیگر برای پیدا کردن چیزی شاید درون خودشان، تصویری ابتدایی از این فیلم است که در ذهنم نقش بسته.
«جا» در «جایی» فیلم دومی که از کاپولا تازه دیدهام – اگر عنوان درستی برای «Somewhere» ساخته سال ۲۰۱۰ او باشد – شکل غریبی به خود میگیرد. فضا و مکان در تعلیقی نه چندان آزاردهنده، پنهان میماند تا شاید نیمههای فیلم کمکم و به تدریج ابعادی هرچند کمرنگ از آنها روشن شود. با این حال این ابعاد از شکلی کلی و عمومی خارج نمیشود. ما تنها با کلیتی از جاهایی که در فیلم با آنها سر و کار داریم، مواجهایم. هیچوقت «جا» در این فیلم، تبدیل به شخصیتی مستقل و با هویت نمیشود.
از زاویهای دیگر، اینجا بازیگر مشهورمان دیگر آکتوری قدیمی و باسابقه به سبک «گمشده در ترجمه» نیست؛ بلکه با بازیگری تقریباً جوان مواجهایم که لازم نبوده صبر کند تا در میانسالی و احتمالاً حتی دیرتر، با چالش اساسی زندگیاش مواجه شود. او بازیگری است که در جایی، در هتلی، در لسآنجلس زندگی میکند. برای افتتاحیه آخرین فیلمش به جایی در ایتالیا دعوت میشود. دخترش، این شاید یگانه امید باقی ماندهاش را در جایی، به سوی کمپی، برای اردو میفرستد. دست آخر خودش هم در جایی در میان جادهای، همهٔ گذشتهاش را پشت سرش میگذارد و به سوی جایی میرود.
این همه ابهام چه در فرم و چه در داستان، نه تنها نشان از نوعی سردرگمی شخصیت اصلی فیلم در برابر چیزی مبهم و گنگ در زندگیاش است؛ و باز نه تنها بازتاب انتخابی درست برای عنوان فیلم است، که حتی میتوان آن را به نوعی انعکاس درون پر از تعلیق فیلمساز هم دانست. کاپولایی که شاید میخواسته باز هم گمشدن میان چیزی را تجربه کند – که صد البته اینبار نه در میان ترجمه – گویی همین چیز ماندن «جا»یی که قرار است در آن گمشدن را دوباره امتحان کند، او را واقعاً در خودش هم، گمکرده است.
Somewhere (۲۰۱۰) Written and Directed by Sofia Coppola