فیروزه

 
 

چشمان سرندی پیتی!

همه ما در حافظه تاریخی‌مان تصویر خاصی از اژدها داریم، شاید خیلی‌های‌مان بر اساس داستان‌هایی که خوانده ‌و فیلم‌ها وانیمیشن‌هایی که دیده‌ایم ذهنیتمان از اژدها یک ذهنیت سیاه باشد! آن‌ها خون‌خوارند،از دهانشان آتش بیرون می‌آید و همه را می‌کشند. شاید بتوان ده‌ها فیلم نام برد که شخصیت قهرمان با نیت نجات بشریت از چنگال اژدهای اهریمنی به مبارزه با آن می‌پردازد. اما این ذهنیت منفی از ابتدای تماشای شخصیت انیمیشنی «خشم شب» فرو می‌ریزد. خشم شب با آن چشمان بزرگش مخاطب را یاد یک کارتون قدیمی می‌اندازد، یاد همان سرندپیتی معروف؛ همان شخصیت مهربان صورتی رنگ. وقتی «هیکاپ» چاقویش را بالا می‌برد تا «خشم شب» را بکشد، او با حالتی معصومانه‌ به پسر نگاه می‌کند و آرام چشمانش را می‌بندد و سرش را بر زمین می‌گذارد. اینجاست که می‌فهمیم این اژدها با تصویر خشن اژدهای ذهن ما فرق دارد و چشمان بزرگش سیاهی تنش را گم‌کرده. که باعث می‌شود این اژدها را دوست داشته باشی!

وقتی که استرید از هیکاپ می‌پرسد:
– می‌خوای به قبلیه‌ات جای آشیانه اژدهاها رو نگی تا از حیوون دست‌آموزتمراقبت کنی؟
هیکاپ کاملا با شهامت جواب می‌دهد:
– بله!

این “بله” را مای مخاطب هم با هیکاپ می‌گوییم. چرا که ما زودتر ازهیکاپ عاشق این حیوان دست‌آموز شده‌ایم. فارغ از طراحی شخصیت‌ها و نگاه و صورت معصوم و رفتارهای خشم‌شب، “چگونه هیولای خود را تربیت کنیم” مملو است از صحنه‌های پر از احساس؛ سکانس‌هایی که موسیقی در آن‌ها آن‌قدر با تصویر و دیالوگ و حتی میمیک صورت شخصیت‌ها مچ شده که هرکدام را جدا کنی گویی شالوده کل سکانس به هم می‌ریزد. آن‌جا که برای اولین بار هیکاپ استرید را سوار بر خشم شب می‌کند؛ در آسمان پرواز می‌کنند و ابرهای مایل به زرد را رد می‌کنند و به ابرهای سیاه و آبی شب‌های آسمان می‌رسند. آنجا که هیکاپ برای اولین بار به خشم شب دست می‌زند؛ چشمانش را می‌بندد، دستانش را جلو می‌آورد، خشم شب چشمانش را می‌‌بندد و صورتش را به دستان هیکاپ می‌رساند. بی‌تردید می‌توانم بگویم کارکتر «خشم شب» راکه هم در ظاهر و هم در رفتار و احساس درونی نمادی از معصومیت است، فراموش نخواهم کرد.

دیالوگ به یاد ماندنی:
Everything we know about you gays is wrong
هرچیزی که ما در مورد شما می‌دونیم اشتباهه


comment feed یک پاسخ به ”چشمان سرندی پیتی!“

  1. مریم

    آنجا که هیکاپ برای اولین بار به خشم شب دست می‌زند؛ چشمانش را می‌بندد، دستانش را جلو می‌آورد، خشم شب چشمانش را می‌‌بندد و صورتش را به دستان هیکاپ می‌رساند…