اشاره: فیلمنوشت یادداشتهای کوتاه نویسندگان فیروزه است دربارهٔ فیلمها. این یادداشتها لزوماً نقد فیلم نیست بلکه بیشتر بیان نکاتی است مبتنی بر دریافتها، تجربهها و رابطههای شخصی. چیزهایی مثل دلایل دوست داشتن یا اهمیت یک فیلم، بیان نکاتی به بهانهٔ فیلم و چیزهای دیگری از این دست. قرار ما بر این است که این نوشتهها از ۳۰۰ کلمه بیشتر نشود.
—
نه اینکه بخواهم جسارت کنم و اندک فیلمهای ساختار شکن سینمای ایران را که هنوز تعدادشان به انگشتان یک دست هم نرسیده زیر سؤال ببرم که در روزگار سیطرهٔ «اخراجیها» حضور «شهرام مکری» و «بهرام توکلی» غنیمتی است نه چنان کمبها! اما فکر میکنم گاهی وقتها میشود بعضی فیلمها را سادهتر روایت کرد. سادهانگارانهتر اگر بخواهم بگویم گاهی قصه بهتنهایی آنقدر کشش دارد که بشود با آن یک فیلم خوب را تا انتها پیش برد. بازیهای ساختاری بیشتر برای زمانی است که داستان نقصی دارد یا تکراری است و صد بار تعریف شده است آن وقت کارگردان میخواهد خلاقیتی به خرج دهد و قصهٔ آشنای نخنما را به گونهای دیگر تعریف کند…! برای همین فکر میکنم فیلم ارجمند و درخشان «پرسه در مه»، به رغم داستان محشر و پرداخت دقیق و درستی که دارد، قدری زیادی پیچیده است و ذهن مخاطب را بیش از اندازه درگیر میکند آنقدر که نمیتواند قصهٔ فیلم را درست بفهمد.
نمیتوان از این فیلم نوشت و از دو چیز یاد نکرد. یکی موسیقی «حامد ثابت» که به باورپذیرتر شدن فیلم بسیار کمک کرده است و دیگری بازی «شهاب حسینی» که در این سالها فیلم به فیلم پرفروغتر ظاهر شده است. دیوانهبازیهای او در این فیلم دیدن دارد. یکی مثلاً آنجا که لیوان چای را در دستش میشکند که به نظر من بسیار خوب اجرا شده است و دیگری جایی که با داس …! (بله، در این حد!)
اما سکانس طلایی فیلم به نظر من تقابل «شهاب حسینی» و «مسعود رایگان» است که نقش یک استاد دانشگاه را بازی میکند. این سکانس به نوعی تقابل زندگی پریشان صادقانه است با زندگی شیک متعفن، تقابل نگاه حال به هم زن آکادمیک با نگاه خلاقانهٔ هنری، تقابل انسانهایی است که میخواهند همیشه آدمخوبهٔ ماجرا باشند با کسانی که چارهای جز ویران بودن ندارند…
پرسه در مه – ۱۳۸۸ (بهرام توکلی)
۷ اردیبهشت ۱۳۹۰ | ۱۶:۲۵
ممنون آقای کاردر از طراحی این بخش در سایت که خلوت مزمزه فیلم ها را پر کرد.
به امید ادامه تازگی ها و شکفتن هایتان
۸ اردیبهشت ۱۳۹۰ | ۱۴:۴۱
سلام و تبریک بابت افتتاح این ستون
امید که بیپایان باشه!