با اکران آخرین قسمت اخراجیها در سینماهای کشور دوباره نام مسعود دهنمکی و سینمایش بر سر زبانها افتاد. مضافاً بر اینکه اینبار نیز چون دفعات گذشته اکران فیلم با حواشیهای متعددی همراه بود. همزمانی اکران آن با فیلم پرافتخار «جدایی نادر از سیمین» و تحریم آن از جانب طیفی از طرفداران این فیلم، ارجاعات آشکار آن به وقایع پس از انتخابات ۸۸، توزیع کپیهای پردهای آن در بازار و… . در این نوشته نمیخواهم به انبوه حواشیهای پیرامون اخراجیها و دهنمکی از ابتدا تا به امروز بپردازم، بلکه قصدم این است که با نگاهی به اخراجیها ۳ چند نکته اساسی را دربارهٔ دهنمکی و سینمایش مطرح کنم.
اگر اخراجیها ۱ با مشاورهٔ «پیمان قاسمخانی» لااقل مسیری را در شیوهٔ قصه گویی دنبال کرد و تغییر و تحول شخصیت اصلی را شکسته بسته نشان داد، یا اگر در اخراجیها ۲ به اجبار میپذیرفتیم که دو ماجرای اسارت رزمندگان و گروگانگیری در هواپیما به طور موازی پیش میروند، دیگر در اخراجیها ۳ تحت هیچ شرایطی نمیتوانیم قبول کنیم که قصهای در کار است و نظمی حاکم است. همانطور که دهنمکی موقع نوشتن اخراجیهای ۱ و ۲ دچار ذوقزدگی شده و تمام حرفهای دلش در این چند سال را همراه با طنز و شوخی بیان کرده، آخرین ساختهاش را به گفته خودش زیر «بمباران اطلاعاتی» به زمینی بایر تبدیل کرده و نشانی از ظرافتهای هنری و رعایت چارچوب فیلمنامهنویسی یافت نمیشود. مخاطب در بین انبوهی از پلان، سکانس، کاراکتر و لوکیشنهای مختلف گم میشود و به دنبال ربط منطقی اثر میگردد. فیلمنامه اخراجیها ۳ قربانی حجم بالای شوخیها، داستانکهای رها مانده، دیالوگهای سطحی و عدم طراحی موقعیت است و این موضوع بیش از پیش به باورپذیری داستان لطمه وارد کرده است.
قرار است اخراجیها ۳ در بستر یک برنامه زنده تلویزیونی و در یک روز شکل بگیرد و همین امر روایت فیلم را دچار مشکل کرده است. در سکانس ابتدایی مجری برنامه داخل منزل جانباز شیمیایی حاجی رسولی (محمود مقامی) است و بعد از آن به محل ضبط کلیپ تبلیغاتی حاجی گرینوف (محمدرضا شریفینیا) کاندیدای ریاست جمهوری رفته و به یکباره از محل ضبط برنامه که آسایشگاه جانبازان است سر در میآورد. عمده سکانسها مانند اتاق کار روحانی، کلاس درس دانشگاه، مینیبوس تبلیغاتی، پیشبینی انتخابات توسط مارمولک و مناظرههای انتخاباتی ارتباطی به قبل و بعد نداشته و رهاست و جابهجاییشان لطمهای به اثر نمیزند. همچنین مجلس پارتی (میتینگ سیاسی)، اجرای نماهنگ سوسن خانم!، افتادن حاجی رسولی از روی ویلچر و … هم از جنس بازی فوتبال در اردوگاه اسرای ایرانی اخراجیها ۲ است. دستپاچگی فیلمساز در ارائهٔ اطلاعات موجب شده تا دوباره همان سناریوی تکراری بر اساس تیپسازی تکرار شود و مانند آشپزی نابلد از تمام مواد موجود در آشپزخانه قدری در غذایش بریزد. فیلم مخلوطی است از شوخی و لودگی و آرمانگرایی! همراه با قر و موسیقی که گاه از دعواهای سیاسی میگوید و گاه از کیسه و روشور حمام.
نبود فیلمنامه، به هم ریختگی سکانسها و میزان بالای ادا و اطوار انسجام فیلم را از بین برده و فرصت خودنمایی کاراکترهای پیشین را هم گرفته است. این فیلم که میتوانست با تدبیر و نگاه هوشمندانهٔ هنری در قالب کمدی آنارشیسم یا سیاسی قرار گیرد حتی به مراتب از دو اثر قبلی کارگردان از منظر قصهگویی ضعیفتر است.
نکته قابل توجه دیگر تناقضهایی است که میان فیلم و ادعاهای کارگردان دیده میشود. زبان تیز و قاطع ژورنالیستی دهنمکی در روزگار روزنامهنگاریاش و ادبیات مسامحهگرایانه او در مواجهه با شخصیتهای فیلمش که گاه لمپنهای پایین شهرند و گاه نامزد انتخاباتی از تضادهای آشکار است. اینکه کارگردان منتقد دوقطبی کردن مردم بر اساس منفعت طلبیهای سیاسی است و مردم را دعوت به یکرنگی و اتحاد میکند اما از سوی دیگر معتقد است بصیرت یعنی گزینش یک نوع رویکرد سیاسی به شکل قاطعانه. و از همه آشکارتر تضاد آرمانگرایی و طرح اهداف انقلابی است در کنار تصاویری مبتذل و سرشار از لودگی و گاه چندشآور برای جذابیت فیلم.
با این همه نمیتوان به سادگی از کنار انبوه مخاطبانی که به دیدن اخراجیها میروند گذشت. آیا سابقهٔ دهنمکی موجب گسیل شدن مردم به سوی سینماهاست؟ آیا طنز، شوخیهای کلامی، هجو و لودگی تماشگر را جلب میکند؟ آیا سطح سلیقهٔ مخاطب ایرانی است که از سینمای کمدی و یا طنز سخیف استقبال میکند؟ آیا حواشی اخراجیها موجب جذب مخاطب شده است؟ و یا نه مسائلی دیگر موجب رشد تصاعدی مخاطبان اخراجیها و فروش میلیاردی آن است؟
اینکه عدهای سریعاً جامعه ایرانی را متهم به لوده پسندی و ساده انگاری کرده یا میگویند مخاطب اخراجیها در یک گذار ناهمگون میخواهد خود را تخلیه کند و به چیزهای جدی فکر نکند ادعایی ناصواب است. قطعاً مخاطب اخراجیها این فیلم را آگاهانه انتخاب کرده که این نکته در بررسی نوع تماشاگران قابل مشاهده است، چرا که فیلمهای سخیف و مبتذل دیگری نیز در این سالها ساخته شده اما هیچکدام به اندازه اخراجیها بیینده نداشته است. باید ببینیم دلایل استقبال چیست و چرا مردم به سینماها هجوم میآورند؟
دهنمکی برای بیان حرفهایش سینما را ابزاری مناسب و با مخاطب بسیار یافته و از همان ابتدا برای ساختن فیلمش هدفی را دنبال کرده است. حرف هایی که سالها با آنها زیسته و در روزنامه شلمچه و جبهه بارها یادآوری کرده است. به همین دلیل است که او خیلی خوب اخراجیها میسازد و برای خلق مضامین دیگر دستش خالی است. او میداند که ذائقه مخاطب ایرانی چیست و لذا برای تک تک آنها مابه ازایی در فیلمش قرار میدهد. اگر مردم به هر دلیلی برای مارمولک، آتش بس، ملک سلیمان و جدایی نادر از سیمین راهی سینما شدند، به دیدن اخراجی ها میروند تا خودشان را ببینند و حرفهایی را بشنوند که سالهاست در سینما گفته نشده است. مجید سوزوکی، بیژن مرتضوی، روحانی فیلم و سید مرتضی هر کدام ما به ازای ملموس اقشار مختلف جامعه هستند و به همین خاطر است که صغیر و کبیر، چپ و راست و آبی و قرمز دوستشان دارند. اینها قاطبهٔ مخاطبان ایرانی هستند، همانها که سلیقهشان سلیقه عموم مخاطبان سینماست. بدیهی است که جامعهٔ هدف دهنمکی همین مخاطب باشد و وقتی مورد سوال قرار میگیرد که چرا فیلمت قصه ندارد فوراً وسط کلام میپرد و میگویدکه اگر قصه نداشت این همه مردم استقبال نمیکردند، من برای مردم فیلم میسازم.
در هر صورت چه هنر سینما را از بعد عامهپسندانهاش بنگریم که برای سرگرمی و کشاندن عموم مخاطبان به خلق شده و چه مخاطبان اخراجیها را دچار وندالیسم فرهنگی بدانیم، دهنمکی فارغ از قواعد هنری برای بیان دیدگاههایش سینما را انتخاب کرده و در این انتخاب نیز موفق بوده است.
اخراجیها تقریباً دل همه را به دست میآورد. خانوادهٔ ایرانی هم به آن اطمینان کرده و برای دیدن آن هزینه میکند، چون هم میخندد و هم احساسی میشود هم پیام اخلاقی میشنود (البته به شکل کاملاً مستقیم) و علاوه به آن در پایان چند کلامی از جبهه و جنگ هم میشنود. مسئولان هم با اخراجیها مشکلی ندارند چرا که نقد بی عدالتی و آقازادگی در جامعه است که عمدتاً به دهههای پیشین مربوط میشود! به نظر من به جای تخطئهٔ مخاطبان اخراجیها باید بررسی کرد که چرا مخاطبان جذب چنین فیلمی میشوند و چگونه میشود فیلمهای هنری و در عین حال جذاب و پرمخاطب ساخت تا سلیقه این تماشاگران ارتقا پیدا کند.
علاوه بر این باید توقعمان از دهنمکی را مشخص کنیم. از ده نمکی چه میخواهیم و بعد ببینیم چقدر طبق خواستهٔ ما مشی کرده است. از ده نمکی سینما میخواهیم؟ از او بیانیه سیاسی یا داغ کردن تنور گیشه را می خواهیم؟ او را سخنگوی انقلاب یا و نماینده بچههای جنگ میدانیم؟ او باید تعریف صحیح طرح، ایدهٔ اولیه، قصه و ماجرا را به ما بدهد و یا داستان آخرین ساختهاش را در سه سطر بیان کند؟ آنجاست که میتوان درباره او و فیلمهایش درستتر قضاوت کرد.
در پایان این را هم باید گفت که سینما در انحصار کسی نیست و هر کس میتواند برای تبیین دیدگاه هایش از آن بهره گیرد. اما طبیعتاً مثل هر حرفه و هنر دیگری قواعدی دارد و مسلماً چگونگی استفاده از آن موضوعیت دارد. سینما میتواند وسیلهای باشد برای بیان آرمانهای انقلاب و دفاع مقدس و طریقی باشد برای ترویج معارف و تجلیات دینی اما تنها برای سخنرانی و موعظه نیست و مختصاتی دارد. استفاده نادرست از آن محصولی را نتیجه میدهد که ضررش بیشتر از مزایای آن است و نمونهٔ اینگونه آثار را در این چند سال اخیر کم ندیدهایم.
۲۸ فروردین ۱۳۹۰ | ۱۰:۱۰
چند روز پیش مقابل سینما تربیت قم پنج تا اتوبوس پارک کرده بود. چون همه دانش آموز بودند، احتمالا هر اتوبوس حدود ۹۰ نفر جمعیت داشته! آیا این موار هم جزء آمار فروش هستند؟
۲۸ فروردین ۱۳۹۰ | ۱۸:۰۴
با سلام ایام فاطمیه س را تسلیت می گویم. من اخراجیها را دیدم و از اواخر فیلم سالن را ترک کردم متاسفانه از هر چی خواست گفت زیپ شلوارو تیکه انداختن به دخترا و…. حالم به هم خورد.اما مردم هم برا همین چیزها میروند سینما. فقط می توانم بگویم گه ده نمکی یک پدیده در سینمای این چندسال است که نویسنده به جزئیات این موضوع اشاراتی داشته. اما واقعا حیف عمر که برای اخراجیها بگذاریم
۳۰ فروردین ۱۳۹۰ | ۰۴:۵۰
elate forooshe balaye in film boodane bazigarai mese sharifi nia akbar abdi amin hayai va gheyras.inke shoma migi filmai dige ham has ke sathesh paeen haso nemifrooshe ine ke oona avalan bazigarai sathe paeenee tooshe va inke az emkanate khase deh namaki dar ekhtiar nadaran.elate digasham sathe fekre mardome mast ke be lode bazie ina too film basande mikonan.too keshvari ke mizan motalee paeene ya behtar begam asan ketabe bedar bokhori vase khoondan nis(mese baghie keshvarha)entezari bish az inam nabayad dasht
۳۰ فروردین ۱۳۹۰ | ۱۴:۳۳
باسلام و تشکر از سایت فیروزه. یک سری فیلمایی مثل افراطیها هم یا فیلمای دیگه هم بودن که بازیگر خوب داشتن و کتاب خوب هم تو مملکتمون کم نداریم خوانندش کمه. اما درسته که ده نمکی امکانات خیلی زیادی داشته فکر کنم مشکل از ماست که از ده نمکی توقع زیاد داریم…. والسلام
۳ اردیبهشت ۱۳۹۰ | ۱۲:۱۶
فیلم را دیدم و اقعا تاسف خوردم
باید متاسف بود برای این نظام که همچنین ذائقه مردمی تربیت کرده است.و باید غصه خورد به ارزشها و فضائلی که این گونه کاریکاتوری برای نسل چهارم روایت میشود. کاسبی در صنعت سینما با وادار کردن ارزشها به روسپیگری .وادار کردن بخش مقدس خاطرات انقلاب به معانی کاریکاتوری و غیر واقعی.
اما اگر بخواهم این اثر را نقد کنم متن کمی طولانی میشود.اثری که هربار از فیلم قبلی ضعیفتر ساخته میشود. اخراجیهای یک یک داستان حداقلی داشت که این قوت نسبی در دو و سه ضعیف و ضعیفتر شد. ظنز کمرنگ اخراجیهای یک تبدیل به هزل و لودگی در دوفیلم بعدی میشود. و رنگ غالب اخراجیهای سه تنها و تنها وقاحت است. و مانند این است که فحشهای بسیار رکیکی را که هیچ کس حاضر به بیانش نیست شمابا تیتر درشت در روزنامه آموزش بدهی!!
۵ اردیبهشت ۱۳۹۰ | ۱۲:۰۹
دیگران اگر می توانستند کاری که ده نمکی کرد بکنند تا حالا کرده بودند.