هیچ چیز مثل خیال پردازی درخلأ نمیتواند الهام بخش من باشد. من معمولاً جاهایی از خانه را که مثل گنجه یا تابوت هستند برای نوشتن انتخاب میکنم. جایی بدون پنجره، بدون عکس و بدون هیچ خرت و پرت دیگری. من هیچوقت هیچ نوع موسیقیای نمیگذارم، هیچ تابلوی الهامی ندارم، اینترنت قطع و چراغها همیشه خاموش است. جهان بیرون نمیتواند چندان برایم وسوسه انگیز باشد. اگر برای دویدن بیرون بروم اضطرابی ناگهانی جسمم را فراخواهد گرفت، اگر به موسیقی مورد علاقهام گوش دهم نمیتوانم آثارش را از سرم پاک کنم، اگر فیلم مهمی ببینم تصویرهایش مرا اغوا خواند کرد. وقتی مشغول پروژهای هستم باید آن را در کمال آرامش و قرار به انجام برسانم. خوشبختانه پروژههای من همیشه مستلزم جستوجوهای اندک و کار فکری و تخیل بسیار است. (شاید تفحص ذهنی در بهترین شرایط). اگر شما از بچهها بخواهید که نقاشی کنند گلهای آفتابگردان ونگوک را جلوی آنها نمیگذارید، آنها نیازی به اریک ساتیه* نخواهند داشت، نیازی به دویدن نخواهند داشت، نیازی به روزگفتارهای ریلکه ندارند، آنها نیازی به نیازی به گرم کردن (آمادگی) نخواهند داشت. آنچه مرا عاشق نوشتن کرده این است که ما همهٔ ملزومات نوشتن را در خودمان داریم و به هیچ چیز بیرونی دیگری احتیاج نداریم.
—Porochista Khakpour, author of Sons and Other Flammable Objects (Grove/Atlantic, 2007)
نویسنده ایرانیتبار مقیم امریکا
*اریک ساتیه نقاش، آهنگساز و نمایشنامهنویس فرانسوی