فیروزه

 
 

از بوی فروردین گره وا کن

چند شعر کوتاه بهاری

۱ )
گُل
میزبان خندهٔ توست.
 
۲ )
ای سرآغاز لبخند
بر ل-ب گُل!
بوسه‌ای نذر کن در بهارم.
 
۳ )
بهار، لبخندی است
که از لبان تو تکثیر می‌شود
            در باغ.
 
۴ )
حیاطِ خیس باران‌خورده
            – شب تا صبح
نمازِ آب می‌خوانَد
 
۵ )
از لب تو – تا بهار
یک دو بوسه بیشتر نمانده است.
 
۶ )
دلت، سربه‌سر عشق
شبت، بیشتر باغ و باران
لبت، از ترافیک لبخند
            پُر رفت و آمد!
 
۷ )
باران،
درکِ جدیدی از نگاه توست.


 
۸ )
وقتی بهار من
پیراهنت باشد
از بوی فروردین گره وا کن
تا اهتزار گُل، تنت باشد.
 
۹ )
به باران بهاری اقتدا کردن
و در هر بارشی
      از یک غبار کهنه دل کَندن؛
کلید آسمان این است.
 
۱۰ )
ای حسّ و حال نو!
با من قدم بزن
در ذهنِ کوچکم
این کهنه‌هایِ تازه‌نما را
            به‌هم بزن.
 
۱۱ )
نامت که می‌آید
باران دلش وا می‌شود در من.
 
۱۲ )
دلچسب می‌شود
در خنده‌ات: بهار
در بوسه‌ات: سلام.
 
۱۳ )
نامه‌هایی سپیدند
ابرهای بهاری
با عبارات باران.
 
۱۴ )
پلک می‌بندی:
ناگهان باران
ناگهان تنها.
 
۱۵ )
بهار چیست به‌جز عشق، آشتی، لبخند؟
به احترام بهار
سلام را باید
شکفته‌تر از گُل…
نگاه را باید
زلال‌تر از آب…