فیروزه

 
 

زیرزمینی از کتاب‌های بیدخورده

مارینا پیتزیکرانه خلأ
خلأِ کرانه
اغماءِ مضحک، دردِ همخون
گیاه گشنیزی رویان بر سینه
فرشته‌ای که واکنش نشان می‌دهد
به فراغ‌بالی خاص منطق!
این‌جا در زندگی تو گرسنگی را زیستی
جای داغِ میخ‌ها تاب خوردنِ تهی
به هر بربالیدنِ سروی بردبارانه
رنج کشیدنِ سگی.

❋ ❋ ❋

پندار ماتمی و تکان تابی
که وجود ندارد. آراسته به خواب فرو می‌شوی
تا فرا رسیدن زمانی که خدا می‌داند.
شاید بتوانی بیش از تبسم به نخستین فریاد نوزادی عشق بورزی
که وجود ندارد. نغمه‌خوانیِ سپیده‌دم
تابوتِ پیش از موعد.

❋ ❋ ❋

می‌گویند شیطان در من حلول کرده
حال آن که فرشته‌ای هستم
نه‌تنها مطرود
که فانی

❋ ❋ ❋

سپیداری که دو نیم می‌شود
کسی که می‌گذرد
بازی‌های کودکانه‌ی آخر الزمانی مرگبار
زمین‌لرزه‌های لغات

❋ ❋ ❋

او به تو عشق خواهد ورزید با قضا و قدر در کفش‌ها
با گل طاووسی پژمرده واپسین خورشید
با احساسی رو به سوی آشوب

❋ ❋ ❋

من واپسین گل‌های
حلقه‌ای تهیِ
همشکلِ فروافتاده هستم.

❋ ❋ ❋

من سکان کشتی را نمی‌خواهم یا دریانورد را
+ یا – مفهوم ریاضیات را
من کلامی را می‌خواهم که صدقه نطلبد
من تیشه‌ای را می‌خواهم که خونی نریزد
اما آن را پرتلألؤتر از هر میلادی بیاراید
من مکر صیاد را نمی‌خواهم
و یا تخفیف برای ربودن به رغم بها
من گل شمعدانی گذشت را می‌خواهم
من شمعدانی شرقیِ بی‌اقبال را می‌خواهم
من آسمان‌خراش را می‌خواهم با پروازی بی‌نهایت
من سیلان راکتِ بی‌بازگشت ناسا را می‌خواهم!

❋ ❋ ❋

به پایان حکایت چاره به پایان رسیده است
از فردا با جهیزی عظیم به زیرزمینی
از کتاب‌های بیدخورده خواهم رفت.

❋ ❋ ❋

تو را با جامه‌هایی پسندیده زنده به گور کردند
به همراه راهبگانی کودک‌صفت و نگاهبان تنها برای تو
کُشته در سکوت ناهوشیارِ
ستاره‌ی دنباله‌داری کاشته، موهوم

❋ ❋ ❋

تکیه‌ای از خلأ به من بده
یک کَسر یک هیچ یک صفر به من بده
نسخه‌برداری بندباز برای خوشنود ساختنِ
مغز خورده شده در رؤیا
چشم‌انداز هموار شهر از این پایین
آن‌جا که وقفه هیچ است آن‌جا که الهه
در تاریکی، کرکره‌ها را ارضا می‌کند.
حفره‌ای به من بده همواره گیج
گیج‌کننده تا با کناره لباس بیدخورده
بتوانم جان بسپارم با نیاز خنده.

❋ ❋ ❋

الفبا مرده است
گوشه‌ی کوچک مرده است
فرشته‌ی کوچک مرده است
سنجاب مرده است
اسباب‌بازی مرده است
بازیگر نمایش مرده است
نصب‌کننده اعلامیه فیلم‌ها مرده است
کتابدار مجازی دیجیتالی مرده است
شکوه خیالین مرده است

❋ ❋ ❋

بانویِ خواب
قانونِ زاویه
اتاقِ بقا
شناور شدن بابل
از برلین تا جام مقدس

❋ ❋ ❋

گرداگرد پلکان یک ردیف پله از دوزخ
برای خارج شدن برای داخل شدن برای ماندن
دشتی صورتی‌رنگ بی‌هیچ چشمه‌ای

❋ ❋ ❋

کورها با دست‌هایشان بسان پرستوها
به امر باد به هر سو می‌چرخند
سر فرود آوردن شاعر در نگاه‌شان

❋ ❋ ❋

تیزگری را می‌شناسم
که استوار دوچرخه می‌راند
و خدا می‌داند که چگونه زندگی می‌گذراند
با آن همه تیغ که به دوش می‌کشاند
زار و نزار از زمان بی‌تقدیر
گاه‌به‌گاه آوازخوان به جستجوی دیگری

❋ ❋ ❋

ای الهه مغموم مرداب
بر این زمین هموار بیاویز
عشق دهشتناک به دیوانگی‌ات کشاند
نفرت و سیاهی نظرت را در خطر افکند


شعر به مثابه کنشی انقلابی – گفت و گو با مارینا پیتزی
در سوگِ جهانی رو به ویرانی – یادداشتی از نورا موسوی‌نیا