چه سالی به دنیا آمدهاید؟
۴ نوامبر سال ۱۹۷۲.
کجا؟
پکن، چین.
حالا کجا زندگی میکنید؟
اوکلند، کالیفرنیا.
اولین داستانی که خواندید که بر شما اثر گذاشت، چه داستانی بود؟
وقتی که بچه بودم دور و برم کتاب زیادی، مخصوصأ کتابهای بچهها نبود. یکی از همکلاسیهایم نسخهای از «هزار و یک شب» را به من وام داد. هر دوی ما آن موقع فکر میکردیم که این کتاب بچههاست و به من سه روز وقت داد تا آن را بخوانم و برگردانم. خواندنش چه لذتی داشت! گرچه خیلی از جزییات آن کتاب را نمیفهمیدم، اما از آن لذت فراوان بردم.گاه به شدت مرا به خنده میانداخت. چند سال پیش که همان کتاب را دوباره خواندم، بیشتر از دفعه اول خندیدم.
چقدر طول کشید تا اولین کتابتان را بنویسید؟
ده ماه.
هیچوقت بوده که به کار دیگری جز نویسندگی فکر کرده باشید؟
من در دوازده تا شانزده سالگی ریاضیات و پزشکی میخواندم و آرزویم این بود که مادام کوری چین بشوم. به آمریکا آمدم تا در رشته پزشکی ایمنی و بهداشت مدرک دکتری بگیرم و فکر میکردم که آیندهام در رشته پزشکی خواهد بود و در مورد سلولهای ایمنساز بدن تحقیق خواهم کرد. آیا هیچوقت بوده که به کار دیگری جز نویسندگی فکر کرده باشم؟ بله بوده، اما فکر میکردم که میتوانم کار پزشکی و تحقیقاتی را همزمان با نویسندگی دنبال کنم.
به عقیده شما چه عاملی سبب موفقیت اثر میشود؟
نمیدانم. به نظرم این پرسش پاسخی ندارد.
منبع الهام شما برای نوشتن داستان «علم پرواز» چه بود؟
من در حال حاضر روی رمانی کار میکنم که در آن شخصیتهای داستان، برخلاف شخصیتهای رمان اولم، «آوارگان»، که همگی در دوره تاریخی خاصی در مکان خاصی گیر افتاده بودند، در جایی نمیمانند و ریشه پهن نمیکنند و دایمأ در حال تغییر و تحول هستند – گاه با مهاجرت، گاه با تغییر نام یا تغییر معشوق و گاه با مرگ. این داستان به علاوه چند داستان دیگری که به تازگی نوشتهام، کم و بیش همین مضمون ترک کردن و سفر را دارند.
در حال حاضر چه میکنید؟
همین رمانی که گفتم.
محبوبترین نویسندگان بالای چهل سال شما چه کسانی هستند؟
ویلیام ترهور و تام دروری.
from The New Yorker
—
داستان «علم پرواز» را در فیروزه بخوانید
گفتوگوی دیگری با این نویسنده را در فیروزه بخوانید
۶ مرداد ۱۳۹۰ | ۲۱:۵۱
شب خوش ولی باز هم معنای پرواز نگرفتم داستانو خوندم مصاحبه رو خوندم اما باز هم پرواز برام روشن نشد ممنون بابت ترجمه