فیروزه

 
 

می‌دانستم که خواهم نوشت

گفت‌وگو با «دیناو منگستو» نویسنده داستان «خروج شرافتمندانه»

چه سالی به دنیا آمده‌اید؟
۳۰ جون سال ۱۹۷۸.

کجا؟
آدیس آبابا، اتیوپی.

حالا کجا زندگی می‌کنید؟
در حال حاضر در پاریس، اما هنوز سعی می‌کنم که دست‌کم چند ماه از سال را در آمریکا بگذرانم.

اولین داستانی که خواندید و بر شما اثر گذاشت، چه داستانی بود؟
فکر می‌کنم در واقع دو داستان، به طور همزمان بر من اثر بزرگی بر جا گذاشتند: «در راه» (جک کرواک) و «ناطور دشت» (ج. د. سالینجر). در آن موقع پانزده سال داشتم و جالب اینکه من هم ایام بدی را در دبیرستان می‌گذراندم. این دو اثر از جمله اولین آثاری بودند که مرا قانع کردند اگر کتاب کافی با خود داشته باشم، می‌توانم تا مدت‌های مدیدی، شادمانانه تنها زندگی کنم.

چقدر طول کشید تا اولین کتابتان را بنویسید؟
می‌خواهم بگویم نزدیک به چهار سال، اما باید اضافه کنم که در ایامی که دائمأ کار عوض می‌کردم، وقفه‌های طولانی در نوشتن آن افتاد. گاه فرصت‌هایی بین دو شغل برای دو یا سه ماه پیش می‌آمد و می‌توانستم کار را جلو ببرم و اوقاتی هم بود که به زحمت هفته‌ای چند ساعت وقت نوشتن داشتم. اما وقتی کار نگارش اولیه را به پایان بردم، کم و بیش یک سال هم صرف بازخوانی و بازنویسی آن کردم.

هیچ‌وقت بوده که به کار دیگری جز نویسندگی فکر کرده باشید؟
به پدر و مادرم وعده داده بودم که دکتر یا وکیل خواهم شد، اما خودم به این حرف اعتقادی نداشتم و هرگز کوششی هم در این راه به خرج ندادم. وقتی وارد دانشگاه شدم، تمام فکر و ذکرم دنبال نوشتن بود، که فکر می‌کنم فرق دارد با اینکه بگویم می‌خواستم نویسنده شوم. همان موقع هم می‌دانستم که خواهم نوشت، فقط نمی‌دانستم از کجا شروع کنم.

به عقیده شما چه عاملی سبب موفقیت اثر می‌شود؟
از نظر من و همینطور اغلب نویسندگان، زبان بسیار مهم است: منظورم توانایی نویسنده برای انتقال جهان تخیلی داستان – شخصیت‌ها، مناظر، احساسات – به چیزی اصیل است که درک ما را از ادبیات و زندگی تغییر می‌دهد یا به آن عمق می‌بخشد. پس از آن چیزی است مثل فضایی که اثر داستانی برای خواننده فراهم می‌کند تا به لحاظ احساسی و فکری در متن غرقه شود. تعریف آن دشوار است و به نظر من هر نویسنده‌ای روش خاص خود را برای خلق آن دارد، البته به این هم معتقدم که این امر به میزان تعلق خاطر نویسنده به اثر نیز بستگی دارد.

منبع الهام شما برای نوشتن داستان «خروج شرافتمندانه» چه بود؟
بخشی از آنچه در این داستان خاص می‌گذرد، البته خیلی سردستی، از سفری که در سال ۲۰۰۶ برای تهیه گزارشی به مرز چاد و سودان انجام داده بودم، الهام گرفته است. در آنجا رویدادهایی رخ می‌داد که آوردن آن‌ها در یک اثر غیرمستند امکان‌پذیر نبود، ولی در ذهنم نقش بست. دو سال پس از آن، کم‌وبیش غیرمنتظرانه دیدم که رخدادهایی شبیه همان ماجراها در رمان دومم جا می‌افتند – البته نه به صورت رخدادهای واقعی، بلکه به شکل تصاویری که می‌توانستم از آن‌ها استفاده کنم و داستانم را پیش ببرم.

در حال حاضر چه می‌کنید؟
حدود یک سال پیش رمان سوم خودم را شروع کردم که روند نوشتن آن رفته رفته آنقدر شتاب می‌گیرد که بگویم پا به عرصه وجود می‌گذارد. شاید یکی دو سال دیگر بتوانم بگویم که این رمان دربارهٔ چیست. اگر بخواهم خلاصه کنم، ماجرایی است که در درگیری‌های رواندا و کنگو می‌گذرد.

محبوب‌ترین نویسندگان بالای چهل سال شما چه کسانی هستند؟
بیشتر نویسندگان محبوب من بیش از چهل سال سن دارند، بنابراین می‌خواهم فقط از معدودی نام ببرم که می‌بینم دائمأ به آثارشان رجوع می‌کنم. اینان عبارت‌اند از: ادوارد پ. جونز، مرلین رابینسن، کازو ایشی‌گورو، و. س. نایپال و فیلیپ راث.


داستان «خروج شرافتمندانه» را در فیروزه بخوانید